0

زندگی با امام

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام
سه شنبه 28 دی 1389  9:02 AM

خادم

من (حاج ابراهيم خادم نجفي) در حرم حضرت علي (ع) قرآن مي‌خواندم و دايماً آنجا بودم. امام مرا در آنجا ديدند و علاقه‌مند بودند كه مرا بپذيرند. پيش از آن يك نفر را به سراغ بنده فرستادند. ابتدا نرفتم چون تصور مي‌كردم امام از من دلگير هستند و قصد شكايت دارند. بار دوم همان شخص به سراغم آمد و گفت: امام با تو كار دارند. گفتم: شما را به خدا بگوييد چه كار دارند. گفت: به خدا من نمي‌دانم. گفتم: نكند از دست من ناراحت هستند.
گفت: نه فقط به من گفته‌اند كه برو و آن مردي را كه در حرم است به اين‌جا بياور. به او گفتم: شما برويد من خواهم آمد. او رفت. وقتي خدمت امام رسيدم از بنده پرسيدند اسمت چيست؟ گفتم: حاج ابراهيم خادم نجفي. فرمودند: دوست داري در اين خانه بماني و به ما كمك كني؟ گفتم: آقا من چه كاري از دستم ساخته است؟ فرمودند: در كارها وارد مي‌شوي. مطمئن باش كه در اينجا راحت هستي.
ضمناً من به خودت علاقه‌مند شده‌ام و مهم نيست كه چقدر در انجام كارها توانا باشي. چون تو آدم مؤمني هستي و من هر موقع كه به حرم مي‌آمدم تو را مشغول قرآن و دعا مي‌ديدم.


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 3

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها