0

زندگی با امام

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام
دوشنبه 27 دی 1389  9:27 PM

با من نياييد...

شب آخر سكونت امام در نوفل لوشاتو ايشان همه‌ي دوستان و اطرافيان را جمع كردند و بعد از نماز مغرب و عشا براي آن‌ها سخنراني نمودند. دقيقاً مثل شب عاشورا و دقيقاً مثل اتمام حجت حضرت ابي عبدالله (ع) با اصحاب و ياران.
امام فرمودند: «من قصد بازگشت به ايران را دارم. نمي‌دانم در هواپيما چه خواهد شد. شايد سقوط كند. ممكن است به محض ورودمان به ايران همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي ما را بگيرند و قتل عام كنند و شايد... من از شما مي‌خواهم كسي با من نيايد.»
اشك در چشم همه حلقه زده بود، بعضي آرام آرام گريه مي‌كردند. بالاخره همه گفتند: «يعني شما مي‌خواهيد ما را از فيض شهادت محروم كنيد.»
امام فرمودند: « نه من شما را منع نمي‌كنم. ولي وظيفه دارم همه‌ي خطرات و اتفاقاتي كه ممكن است به خاطر من براي شما بيافتد را به شما بگويم.»
آيت الله شهيد محلاتي


منبع: مجله جاودانه ها

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها