پاسخ به:زندگی با امام
دوشنبه 27 دی 1389 9:21 PM
در يكي از آن روزها كه نوبت شستن ظروف به عهدهي من بود، احساس خستگي ميكردم و از خواهر خود خواستم كه به جاي من آن مسئوليت را انجام دهد. او ابا كرد. نزديك ظهر، وقت نماز حضرت امام بود. ايشان براي تجديد وضو رفته بودند كه به علت طولاني شدن غيبتشان نگران شده و به دنبالشان به آشپزخانه سر زدم. ناگاه متوجه شدم كه امام تمام ظروف را شستهاند و فرمودند: «سخن تو را شنيدم و احساس كردم نوبت من است.» و من از خجالت و شرم، تنها توانستم تشكر كنم. منبع: مجله فكه - صفحه: 4 |