پرهیز از خودخواهی و تکبر
شنبه 29 آبان 1400 3:06 PM
مقدمه:
قرآن میفرماید: "ان الله لا یحب المتکبرین" (سوره نمل آیه 22) یعنی خداوند متکبران را دوست ندارد. آری خداوند تکبر و خود بزرگ بینی را دشمن میدارد، زیرا همچنان که تواضع زمینه دوستی را تشکیل میدهد، تکبر زمینه پراکندگی و جدایی را به وجود میآورد. خداوند در کتاب خود فرموده است « من آنان را که از روی کبر دعوی بزرگی کنند از آیات رحمتم رویگردان کنم.» ( سوره اعراف آیه 146).
علت حقیقی تکبر دو چیز است:1- احساس حقارت و خواری؛ کسی از این احساس برخورداراست سعی میکند با تحمیل کردن خود بر دیگران آن را جبران کند. 2- احساس بزرگی و برتری جویی.
از آن جا که انسان متکبر احساس حقارت و کوچکی میکند، میکوشد با اقدامات مختلف به دیگران ثابت کند که از آنها بزرگتر و برتر است. شاهان و حکمرانان سرکش و مفسد و فرورفته درورطه تکبر و غرور از این قبیل هستند.
امام صادق(ع) میفرماید: هیچ انسانی تکبر یا گردنکشی نکرد مگر به واسطه ذلت و حقارتی که در خود یافت. آن حضرت در حدیثی دیگر میفرماید: آن که مردم را کوچک شمارد و بر آنان بزرگی فروشد جبار است. و باز میفرماید: وارد بهشت نشود آن که در دلش به اندازه دانه خردلی تکبر باشد.
تجبّر تنها از آن خداست، کبر یا تنها شایسته ذات حق است و او را شریکی نیست و آن که تکبر ورزد در حقیقت با خداوند در این باره ستیز و کشمکش برخاسته است. خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «کبر یا پوشش من است و هرکس بر سر این پوشش با من کشمکش کند او را بی باکانه به دوزخ افکنم.(کنز العمالج 74).
آیا توصیه به غرور و تکبر در مورد زنان منافاتی با دستور اسلام به تواضع و متکبر نبودن ندارد؟
تکبر و خود بزرگ بینی یعنی کسی خود را بهتر و بالاتر از دیگران بداند. این خصلت یکی از پلیدترین خصیصه ها است و یکی از زشت ترین خوی انسانها شمرده می شود. تکبر بر دو قسم است:
1. گاهی انسان بخاطر وجود این خصلت تسلیم حق نمی شود و زیر بار تکلیف و انجام مراسم عبادی نمی رود، این نوع از تکبر از گناهان کبیره است و برگشت به کفر می نماید.
2. گاهی انسان به خاطر وجود این خصلت نسبت به دیگران کبر می ورزد، اما در مقابل خدا تسلیم می باشد. در کتاب های اخلاقی غالبا در قسم دوم بحث می شود. امیر المؤمنین در نهج البلاغه دارد که تکبر بزرگترین دام ابلیس می باشد.(1) امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: هیچ کس تکبر و خود بزرگ بین نمی باشد، مگر این که در خود کمبودی(2) احساس می نماید.
روایاتی که از تکبر نهی می نمایند، شامل مردان و زنان می شود، و شایسته مردان و زنان نیست که خویشتن را از دیگران برتر دانسته و رفتار متکبرانه داشته باشند، اما در موارد خاص تکبر از زنان پسندیده است به این معنی که دربرابر محرمان و انسان های شهوت پرست رفتار متکبرانه و مغرورانه داشته باشند تا آنان به آنها به چشم طمع نگاه نکنند، و این دستور به هیچ وجه مطلق نیست، لذا شایسته نیست زنان در مقابل محارم و کسانی که به آنان به چشم طمع نگاه نمی کنند رفتار متکبرانه داشته باشند، به چنین چیزی در منابع دینی توصیه نشده است.
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:
برخی از نیکوترین خلق و خوی زنان، زشت ترین اخلاق مردان است، مانند: تکبر و ترس و بخل هر گاه زنی متکبر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمی دهد و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می نماید و چون ترسان باشد از هر چیزی که به آبروی او زیان رساند فاصله می گیرد.(3)
بهترین اوصاف زن عفت و اداره کردن امور منزل می باشد و بالاترین ویژگی خانم همگامی با مرد و شوهر و کاستن از آلام شوهر است، زیرا که تکبر در زن همانند قلعه ای تسخیر ناپذیر و عاملی است برای حفظ عفاف و مصون ماندن از چشم های ناپاک و قلب های خیانت پیشه.
قرآن مجید هم مضمون کلام علی ـ علیه السّلام ـ(4) را تاکید می نماید و می فرماید: «ای زنان پیامبر به گونه ای هوس انگیز سخن نگوئید که بیمار دلان، در شما طمع کنند، بلکه به هنگام سخن گفتن جدی و بطور معمولی و شایسته سخن بگوئید»(5) پس زنان مؤمنه و شایسته نباید همچون زنان کم شخصیت که سعی دارند، با تعبیرات و لحن تحریک کننده که گاهی همراه با اداء و اطوار مخصوصی است و انسانهای شهوت پرست را به فکر گناه می افکند. سخن بگویند ...
پس علت این که تکبر و غرور از محسنات زن شمرده می شود، بخاطر این است که زن متکبر و خود بین در مواقع خطر هرگز تسلیم خودکامگان و هوسبازان نشود و دامن عفت خویش را لکه دار نکند و الا در مواقع عادی و عدم حضور نامحرم، همه باید متواضع باشند و از تکبر دوری گزینند. به خصوص در مقابل محارم و پدر و مادر و همسر.
امام علی(علیه السلام) در حکمت 212 «نهج البلاغه»، به کدام یک از آثار «خودپسندی» اشاره می نماید؟
پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره يكي از آثار «خودپسندی» می فرمایند: «خودپسندىِ انسان، يكى از حسودهاي عقل اوست». حسود كسى است كه به نعمت هايى كه به ديگري رسيده رشك مى ورزد و آرزوى زوال آنها را دارد و همين امر سبب مى شود به دشمنى با او برخيزد و... . از سویی خودپسندى در برابر عقل انسان همين كارها را انجام مى دهد، قدرت عقل را از انسان گرفته و او را به خطا مى افكند، عيب انسان را ظاهر مى سازد و مردم را از او متنفر مى كند. از این رو تعبیر امام(ع) بسیار رسا است.
پاسخ تفصیلی:
حضرت علي(عليه السلام) در حکمت 212 «نهج البلاغه» به يكى از آثار سوء «خودپسندي» اشاره كرده، مى فرمايد: (خودپسندىِ انسان، يكى از حسودهاي عقل اوست)؛ «عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ».
مى دانيم حسود كسى است كه به نعمت هايى كه به انسان رسيده رشك مى ورزد و آرزوى زوال آنها را دارد و همين امر سبب مى شود به دشمنى با او برخيزد و هر كارى از دستش ساخته است، در اين راه انجام دهد، چهره او را در جامعه نازيبا نشان دهد، عيوب او را فاش سازد، افراد را از طريق شايعه پراكنى از وى دور كند و حتى به خانواده و فرزندان او دشمنى ورزد، اگر بتواند، كسب و كار و مقام او را از وى بگيرد و اگر نتواند در مسير آن مانع تراشى كند. اينها كارهايى است كه يك حسودِ عنود و كينه توز انجام مى دهد. خودپسندى در برابر عقل انسان نيز همين كارها را انجام مى دهد، قدرت عقل را از انسان مى گيرد و او را به خطا مى افكند، عيب انسان را ظاهر مى سازد، مردم را از او متنفر مى كند، حتى خانواده او را گرفتار مشكلات مى كند، جاه و مقام او را متزلزل مى سازد و گاه اموال و ثروت او را از دستش مى گيرد، چرا كه مردم هرگز حاضر به همكارى با افراد خودپسند و خودخواه نيستند.
بنابراين، اين تعبير كه «خودپسندى يكى از حسودهاي عقل انسان است» تعبيرى بسيار رساست كه تمام نكاتى را كه در بالا گفته شد در بر دارد و اين است معناى فصاحت و بلاغت كه انسان در ضمن عبارت كوتاهى حقايق فراوانى را بيان نمايد. در ضمن تعبير به «أَحَدُ حُسّادِ عَقْلِهِ»؛ (يكى از حسودهاي عقل)، نشان مى دهد كه عقل انسان حسودهاي ديگرى نيز دارد كه از آن جمله هواى نفس و استبداد به رأى و تكبر است و در عوامل ظاهرى نيز شراب و مواد مخدر، دشمن و حسودِ عنود و كينه توز عقل اند.
درباره آثار خطرناك عُجب و خودپسندى ذر ضمن گفتار حكيمانه 38 «وَ أوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ» و گفتار حكيمانه 167 «الإعْجابُ يَمْنَعُ مِنَ الاِزْديادِ» مطالب قابل توجهى آمده است. اساساً عُجب و خودپسندى يكى از نشانه هاى جهل و نادانى است و طبق ضرب المثل معروف فارسى: «خودپسندىِ جان من، برهانِ نادانى بُوَد»؛ زيرا انسان با تمام عظمتى كه دارد، موجودى ضعيف است، يك پشه آلوده به ميكروب، ممكن است قوى ترين انسان ها را از پاى در آورد و يا به هنگام خوردن و آشاميدن، لقمه و آب گلوگيرش شود و او را خفه كند. بلند مرتبه ترين انسان ها از نظر مقام ظاهرى، ممكن است يك شبه مقام خود را از دست بدهند و برترين ثروتمندان در مدت كوتاهى گرفتار ورشكستگى گردند و به خاك سياه بنشينند. با اين حال آيا خودپسندى و خودخواهى دليل بر نادانى نيست؟ مى دانيم انسان نادان در معرض هرگونه آفت مادّى و معنوى است.
رذيله عُجب و خودپسندى، سرچشمه رذيله هاى ديگری نظير «تكبر» مى شود كسى كه خويشتن را مى پسندد هنگامى كه در برابر ديگران قرار گرفت تكبر مى ورزد و گاه گرفتار رذيله هاى خودمحورى و انحصارطلبى نيز مى شود؛ زيرا وقتى زياد به خود معتقد شد، همه چيز را براى خود مى خواهد و در هر كارى خويش را محور مى بيند. در قرآن مجيد و روايات اسلامى نيز بحث هاى آموزنده و گسترده اى درباره اين صفت رذيله آمده است. در آيه 8 سوره «فاطر» مى خوانيم: «أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَ يَهْدِى مَنْ يَشَاءُ»؛ (آيا كسى كه عمل بدش براى او آراسته شده و آن را خوب و زيبا مى بيند؟! [همانند كسى است كه واقع را آنچنان كه هست مى يابد] خداوند هر كس را بخواهد [و مستحق بداند] گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد هدايت مى كند). همچنین از اميرمؤمنان(عليه السلام) حدیثی در كتاب «تحف العقول» آمده است: «اَلإعْجابُ ضِدُّ الصَّوابِ وَ آفَةُ الاَلْبابِ»( تحف العقول، ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، جامعه مدرسين، قم، 1404 قمری / 1363 شمسی، چاپ دوم، ص 74، (كتابه إلى ابنه الحسن)؛ نهج البلاغة، شريف رضى، محمد بن حسين، محقق / مصحح: للصبحي صالح، هجرت، قم، 1414 قمری، چاپ اول، ص 397، 31 (و من [وصيته] وصية له للحسن بن علي ع كتبها إليه بحاضرين عند انصرافه من صفين).)؛ (خودپسندى ضد واقع بينى است و آفتى است براى عقل ها).
تضاد عُجب با عقل تا آن حد است كه در حديث ديگرى از آن حضرت در «غرر الحكم» مى خوانيم: «الْمُعْجِبُ لَا عَقْلَ لَهُ»(غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سيد مهدى، دار الكتاب الإسلامي، قم، 1410 قمری، چاپ دوم، ص 55، قصار 1051.) و در حديث ديگرى آمده است: «العُجْبُ رَأْسُ الْحِماقَةِ».(عيون الحكم و المواعظ، ليثى واسطى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين، دار الحديث، قم، 1376 شمسی، چاپ اول، ص 39، (الفصل الأول مما أوله الألف و اللام)؛ غرر الحكم و درر الكلم، همان، ص 52، قصار 981.) اين حقيقت در حديث جالب و پرمعنايى منعكس شده، حضرت مسيح(علیه السلام) مى گويد: «من بيماران غير قابل علاج را درمان كردم و حتى مردگان را به اذن خدا زنده نمودم؛ ولى نتوانستم احمق را درمان كنم و هنگامى كه از حضرت سؤال مى كنند: احمق كيست؟ بارزترين صفت او را عُجب و خودپسندى ذكر مى كند و اين اعجاب سبب مى شود كه تمام فضائل را مخصوص خود بداند و تمام حقوق را ويژه خود بشمارد و هيچ حقى براى ديگرى قائل نباشد». در آخر آن حديث آمده است: «فَذلِكَ الاَحْمَقُ الّذِي لَا حِيلَةَ فِي مُدَاوَاتِهِ»(الإختصاص، مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، كنگره شیخ مفید، قم، 1413 قمری، چاپ اول، ص 221، حديث (في أوقات المكروهة للجماع و جملة من وصاياهم)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 قمری، چاپ دوم، ج 69، ص 320، باب 117 (استكثار الطاعة و العجب بالأعمال).)؛ (اين همان احمقى است كه راهى براى درمان او نيست).( پيام امام امير المؤمنين(عليه السلام)، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 شمسی، چاپ اول، ج 13، ص 635.)
پرهیز از خودخواهی و تکبر
در متون اسلامی، نکوهشهای فراوانی دربارۀ تکبر و خودمحوری وارد شده است. اولین و بدترین صفت رذیله که در داستان انبیا و آغاز خلقت مشاهده میشود، تکبر است که آن را «امّ الفساد» و «اساس الکفر» یاد میکنند. در قرآن آمده است: «وَ لاتُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لاتَمْشِ فِي الأرْضِ مَرَحاً إنَّ اللهَ لايُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ؛[۳۲] با بیاعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.»
همچنین رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خَيْرُ الرِّجَالِ مِنْ اُمَّتي الَّذِينَ لايَتَطَاوَلُونَ عَلَى أهْليهِمْ وَ يَحِنُّون؛[۳۳] بهترین مردان امت من کسانیاند که دربارۀ خانوادۀ خود خشونت و تکبر نمیورزند و بر آنان رحمت و نوازش دارند و آزار و ستم روا نمیدارند.»
خودبینی و خودخواهی، از جمله مهمترین عوامل اختلافات خانوادگی است. کسانی که به این بیماری مبتلا باشند، خوبیهای خود را میبینند و بزرگ میشمارند و بدیهای خویش را نمیبینند. گاهی مرد در محیط خانواده با تکیه بر برتری جسمی و موقعیت خود، رفتاری غرورآمیز در پیش میگیرد و با انتظارات و توقعهای بیجا، زندگی را دچار آشوب میکند. گاهی زن نیز با توجه به تحصیلات، ثروت، شغل یا موقعیت خانوادگی برتر خود، بر شوهرش غرور میورزد و رفتاری خودپسندانه و از روی تکبر با او در پیش میگیرد. ریشۀ این رفتار هم، همان نفوذ شیطان با صفت غرور در روح اوست. در هر صورت روابط زناشویی سالم و اسلامی، به هیچ وجه در فضای حاکمیت شیطان ممکن نخواهد بود. خودخواهی میتواند زمینۀ شکست رابطۀ مشترک باشد و باعث تزلزل پایههای زندگی شود.[۳۴]
زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده، درخواست طلاق داد و دربارۀ علت آن به قاضی گفت:
شوهرم مرد خودخواهی است و دوست دارد در زندگی همیشه حرف، حرفِ او باشد. هیچوقت حاضر نمیشود به حرف من گوش کند و اهمیتی به نظریات من بدهد. همیشه در زندگی مشترک، احساس اضافهبودن داشتم و هرگز شوهرم جوری رفتار نکرد که من بدانم حقی در این زندگی دارم. او همیشه باعث ناراحتی من شده است.[۳۵]
مرد جوانی هم با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و به قاضی گفت:
همسرم تنها زمانی که به من احتیاج دارد، محبت میکند و رفتار خوبی دارد. او آنقدر بدرفتاری میکند که من از دستش خسته میشوم. او همیشه بداخلاقی میکند؛ امّا وقتی بخواهد من کاری برایش انجام دهم یا چیزی احتیاج داشته باشد، بهترین کارها را برایم انجام میدهد؛ غذای مورد علاقهام را میپزد و هرچه میگویم عمل میکند. دیگر از این رفتارهایش خسته شدهام و حتی وقتی به من محبت میکند، از او دلزده میشوم. هربار که میبینم رفتار همسرم با من خوب شده، میفهمم که حتماً کاری با من دارد. هرچه سعی کردم با این اخلاقش کنار بیایم، نتوانستم تحمل کنم و برای همین، تصمیم به جدایی از این زن خودخواه گرفتم.[۳۶]
حوزه/ زنان بايد تا جايي كه ممكن است با نامحرم برخورد نكنند؛ امّا اگر لازم شد كه با نامحرم روبرو شوند و سخن بگويند، با تكبّر باشند و هرگز به نرمي سخن نگويند تا مردان شهوت ران به طمع نيفتند.
به گزارش خبرگزاری «حوزه»، تربیت اسلامی از توصیه های بزرگان دین برای مسلمانان است که در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.
* روابط متقابل همسران
حق مرد نسبت به زن تنها در مورد استمتاع است و وظايفي همچون پختن و شستن و ...، كه عرفا متداول شده است، از وظايف اخلاقي زنان است نه حقوق مردان. از اين رو نخستين روزي كه پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ براي تبريك گفتن به منزل حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ رفتند، كارها را بين آن دو بزرگوار تقسيم كردند و فرمودند:
«زهرا جان، كارهاي داخل خانه، مثل نان پختن، گندم يا جو آسياب كردن، نظافت محيط خانه، بچّهداري و...، با شما است، و تهيه هيزم، آب آوردن، لوازم و ما يحتاج منزل را تهيّه كردن و.... بر عهدة امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ است.»
سپس، حضرت فاطمه زهرا ـ عليها السلام ـ اين جمله را فرمودند:
لايعلم الا الله ما داخلني من السرور في هذا الامر.[ بحار الانوار، ج 10، ص 24 و 25، با اندكي تفاوت.]/ كسي جز خداوند نميداند كه چقدر از اين امر خوشحال شدم.
* حقوق و عاطفه
زن و شوي علاوه بر نسبت زوجيّت بايد دو رفيق دلسوز براي يكديگر باشند. اگر در امر زناشويي رفاقت نباشد زندگي زناشوئي سخت ميشود. به طور كلّي، اگر در هر جايي، بويژه محيط خانواده، صرفا قانون حكمفرما باشد، آثار مطلوبي در پي نخواهد داشت. همين طور نبايد عاطفه بتنهايي بر زندگي زناشويي حاكم باشد. زيرا، چنين حاكميتي مفسده ميآورد. قانون و عاطفه و محبّت و صميميّت بايد همراه يكديگر باشند.
انّ الله يأمر بالعدل و الاحسان[سورة نحل آيه 90.]/ بدرستي كه خداوند (مردم را) دستور به عدل و احسان ميدهد.
زن و مرد در حالي كه موظف به رعايت قوانين اسلام هستند، بايد رفيق و دلسوز يكديگر، نيز، باشند.
* همكاري
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ روزي به منزل امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ تشريف بردند و ايشان را در حال پاك كردن عدس يافتند، ازاين كار خيلي شاد شدند و به او فرمودند: «يا علي، كسي كه در كار منزل به زنش كمك كند، ثواب حج عمره دارد.»
* جهاد زنان
زني خدمت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسيد و عرض كرد: از طرف تمام زنهاي عالم چه آنهايي كه امروز هستند و چه آنهايي كه بعد از اين تا قيامت ميآيند اين سؤال را دارم كه چرا شما بين زن و مرد اختلاف قائل شدهايد. ثوابها و اعمالي براي مردان قرار دادهايد كه زنان از آن محروم هستند مثل جهاد در راه خدا كه تنها براي مردان است. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمودند:
جهاد المراة حسن التبعل/ جهاد زنان، همسرداري نيكو است.
از اين رو، زن در خانه بايد به بهترين وجه ممكن به نظافت، تهيه ي غذا، لباس، تربيت فرزندان و همسرداري بپردازد تا همواره در خطّ مقدّم جبهه مشغول جهاد في سبيل الله باشد.
* حقوق مردان
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حقوق مرد بر زن را در پاسخ سؤال زني چنين بيان فرمود:
1ـ مرد حق هر نوع استمتاع از زن را در هر زمان دارد.
2ـ زن بدون اجازه شوي حق استفاده كردن از اموال او را ندارد.
3ـ زن، مرد را ناراحت نكند، و اگر او را آزرد تا او را خشنود نكند، نبايد به خواب برود.[رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمودند: « بهترين زنان شما زني است كه هرگاه شوهرش را خشمناك ديد بگويد: «در برابر خواستههاي تو تسليم هستم و تا از من راضي نشوي چشمم به خواب نخواهد رفت. (مضمون حديثي از بحار الانوار ج 103)]
1] .
[2] .
[3] .
آن زن از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پرسيد: حتيّ اگر مرد ظالم باشد، اين حقوق را داراست؟
فرمود: آري، در هر حال زن بايد در برابر شوهر خود متواضع باشد و حق قهر نمودن ندارد.
مرد نيز همانطور كه قبلا بيان شد، حق ندارد از زن خود غير از استمتاع چيز ديگري را طلب كند، امّا زن از نظر اخلاقي و روابط انساني و عاطفي بايد به تمام امور خانه به بهترين وجه ممكن رسيدگي كند.
همچنين، زن بايد با گذشت باشد. به طوري كه اگر مرد با ناراحتي از خانه بيرون رفت، بر زن است كه خود را آماده سازد تا هنگام بازگشت همسرش، ناراحتي را از او زايل كند، و هنگام ورود به خانه بايد با گشاده رويي و تبسّم از او استقبال كند. و به او سلام دهد و بدين وسيله شادي را به او باز گرداند.
همچنين، زن بايد در مقابل شوهر با كمال تواضع و خوشرويي ظاهر شود، و با تواضع و تبسّم و حوصله كانون گرم خانه را گرمتر نمايد، با محبّت و صميميّت ريشة اختلافات و نزاع را بر كند و به هر نحو ممكن در هنگام ناراحتي دل همسرش را به دست بياورد. اين يك وظيفه است.
* همسر ابو ايوب انصاري
«ابو ايّوب انصاري» فرزندي 2 يا 3 ساله داشت كه از دنيا رفت. كودك هنگامي از دنيا رفت كه «ابو ايّوب» در منزل نبود. مادر فرزند بالاي سر او گريه ميكرد. ولي، وقتي متوجّه شد كه هنگام بازگشتن همسرش است، فرزند را به كناري گذاشت، سپس خود را آماده پذيرايي از شوي كرد و مثل هميشه با چهرة بشّاش و مسرور با همسرش روبرو شد. سحرگاه كه ابو ايّوب براي نماز صبح به مسجد ميرفت به او گفت: اگر كسي به تو امانتي بدهد و سپس آن را طلب كند، آيا آن را پس ميدهي يا نه؟ ابو ايّوب جواب داد: آري پس ميدهم. آنگاه زن اضافه كرد: «3 سال قبل خداوند امانتي به ما داد، و ديروز هم او را از ما گرفت!! پس از نماز بيا تا فرزندمان را به خاك بسپاريم». ابو ايّوب گفت: «الحمدللّه رب العالمين» و سپس به مسجد رفت، و به خدمت رسول گرامي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسيد و ماجرا را عرض كرد. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به او فرمود: «مبارك باد ديشب تو». اتفاقا همان شب همسر او آبستن شد و آنگونه كه عرفا آوردهاند فرزند بسيار صالحي نصيب آنان گرديد.
* رفتار مرد
البتّه، مرد هم وظيفه دارد كه هنگام ورود به منزل با نشاط باشد. غم و غصّه و خستگيها را كنار نهد. اگر از كار يا از دوستان و يا وظايف اجتماعي ناراحتي و گرفتاري داشته باشد، آن را به محيط خانه انتقال ندهد و محيط خانه را سرد نكند.
بنابراين، يك سپاهي در منزل نبايد اخلاق تند و خشن داشته باشد، خشونت و تندي براي خط مقدم جبهه است آن هم تا هنگامي كه اسيري نگرفته باشد و اگر سربازي از دشمن به دست او افتد بايد خشونت را كنار بگذارد.
سخت گيري بر زن و فرزند و بد اخلاقي در منزل بر مسلمان جايز نيست و تكبّر بايد تنها در مقابل دشمنان دين خدا باشد نه در مقابل دوستان آنهم همسر!
* عوامل مهم در نظام خانواده
بنابراين، در نظام خانه و روابط مرد با همسرش دو مسألة مهمّ وجود دارد:
مسألة اوّل، قوانين حاكم بين آن دو، يعني: حقوق زن نسبت به شوي و حقوق مرد نسبت به زن.
مسألة دوم، كه مهمتر و لطيفتر است، تفاهم و مهرباني و صفا و صميميّت است.
اگر در خانه، «من» و«تو» به ميان آمد، دستور و فرمان، حساب و كتاب و بگو مگو به ميان آمد، نقطة سياهي در زندگي ايجاد ميشود و اين نقاط سياه زندگي را تاريك ميكند.
* تيره شدن دل
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمود: اگر كسي مرتكب يك گناه بشود يك نقطة سياه در قلبش به وجود ميآيد. با ارتكاب گناه دوّم نقاط سياه در قلبش بيشتر ميشود و سر انجام سياهي همة قلب را فرا ميگيرد كه در اين صورت رستگار نخواهد شد.[اصول كافي ج 3 ص 373]
ثمّ كان عاقبة الّذين اساؤا السّواي ان كذّبوا بايات الله و كانوا بها يستهزئون[ سوره روم، آيه 10]/ سر انجام كساني كه به اعمال زشت و كردار بد پرداختند (يعني مرتكب گناه و معصيت و نافرماني خداوند شدند) كافر شدند و آيات خدا را تكذيب و مسخره كردند علّت تكذيب آيات الهي و تمسخر آنها تاريك و سياه شدن دل در اثر معصيت پروردگار است.
* تيره شدن كانون خانواده
مسألة مزبور در محيط خانواده هم مصداق دارد، اگر نقطه سياهي در روابط خانوادگي سايه افكند، زن و مرد مسئول هستند كه اين نقطه سياه را بزدايند. از اين رو در روايات ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ ميخوانيم كه اگر اختلافي در خانواده پيدا شد، بي درنگ اختلاف را رفع كنيد و شب را به صبح نرسانيد مگر اين كه از دست يكديگر راضي باشيد و نزاع پايان پذيرفته باشد. اختلافات جزئي دست به دست يكديگر ميدهند و اختلافات بزرگ خانوادگي را به وجود ميآورند كه يا به طلاق ميانجامد يا به زندگي نكبت بار يا سوزش و سازش. اگر فرجام كار طلاق باشد كه مبغوضترين امور نزد خداوند است،[وسائل الشيعه ج 14 ص 266] اگر زندگي به سوزش و سازش بگذرد از هر زندان و شكنجهاي براي انسان بدتر و خرد كنندهتر است و در هر دو حالت به خطر افتادن آينده فرزندان قطعي است. فرزنداني كه در چنين محيطي بزرگ شوند، دچار عقدههاي رواني خواهند شد، و معمولا بزهكار خواهند شد.
دختراني كه توان شوهرداري، زندگي مشترك، فرزند بزرگ كردن و خانهداري را ندارند و پسراني كه عصباني، بد اخلاق، تند و خشن هستند معمولا در چنين خانوادههايي بزرگ شدهاند.
* صفات پسنديدة زنان
زنان بايد داراي سه صفت «بخل» و «ترس» و«تكبّر» باشند. امام علي ـ عليه السلام ـ دربارة صفات پسنديدهاي كه زنان بايد بدان متّصف باشند فرمودهاند: «بهترين صفات زن بدترين صفات مرد است و آن صفات عبارتند از: «كبر»، «بخل» و «ترس».
اگر زن متكبّر باشد، هيچگاه تسليم غير همسر خود نميشود. همچنين اگر زن بخيل باشد، در حفظ و نگهداري اموال خود و همسرش كوشا خواهد بود. چنانچه زن ترسو باشد، از هر پيش آمدي بيمناك است و قهرا بدام شيادان نخواهد افتاد. در حالي كه اين صفات هر سه از صفات ناپسنديده مردان به شمار ميرود.[بحار الانوار ج 103 ص 238]
تكبّر زن، تكبّر در مقابل نامحرم است هم چنان مرد نيز بايد در مقابل دشمن متكبّر باشد.
اساسا معني ندارد كه زن در مقابل نامحرم متواضع باشد، بلكه بايد نهايت غرور و تكبّر را داشته باشد. چه بسا تبسّم و تواضع در مقابل نامحرم باعث سوءاستفاده شود.
زنان بايد تا جايي كه ممكن است با نامحرم برخورد نكنند. امّا، اگر لازم شد كه با نامحرم روبرو شوند و سخن بگويند، با تكبّر باشند و هرگز به نرمي سخن نگويند تا مردان شهوت ران به طمع نيفتند.
«ترس» از ديگر صفات پسنديده زنان است. نبايد زني وانمود كند كه شجاع است و مثلا شب هنگام به تنهايي از منزل خارج شود. زيرا، چه بسا به دام شيّاد و نامردي بيفتد و بدبختي و آبروريزي را براي خود در پي آورد.
البتّه، روحيّه داشتن در مقابل مصائب و ناملايمات با ترس تفاوت دارد و ترس زن تنها براي نگاهداري عفت و ناموسش پسنديده است.
«بخل» نيز از ديگر صفات پسنديدة زن است. زيرا، اين صفت باعث ميشود كه در حفظ اموال شوهر كوشا باشد و اسراف نكند.
[1] . بحار الانوار، ج 10، ص 24 و 25، با اندكي تفاوت.
[2] . سورة نحل آيه 90.
[3] . رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمودند: « بهترين زنان شما زني است كه هرگاه شوهرش را خشمناك ديد بگويد: «در برابر خواستههاي تو تسليم هستم و تا از من راضي نشوي چشمم به خواب نخواهد رفت. (مضمون حديثي از بحار الانوار ج 103)
[4] .
[5] .
[6] .
[7] .
مفاسد و پیامدهاى تکبّر
تکبّر، آثار و پیامدهای بسیار مخرّبى در روح و جان و اعتقادات و افکار افراد و نیز در سطح جوامع انسانى دارد، که به چند قسمت از آن در ذیل اشاره میشود:
1. آلودگى به شرک و کفر: آیا کفر ابلیس و انحراف او از مسیر توحید و حتّى اعتراض او بر حکمت پروردگار سرچشمهاى جز کبر داشت؟ آیا فراعنه و نمرودها و همچنین بسیارى از اقوام سرکش که از پذیرش دعوت انبیاى الهى سر باز زدند دلیلى جز تکبّر داشتند؟ تکبّر به انسان اجازه نمیدهد که در برابر حق تسلیم گردد، چرا که کبر حجاب سنگینى در برابر چشم انسان میافکند و او را از دیدن چهره زیباى حقّ محروم میکند، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «کمترین درجه کفر و الحاد، تکبّر است».[31]
2. محروم شدن از علم و دانش: انسان وقتى به حقیقت علم و دانش میرسد که آنرا در هر جا و نزد هرکس بیاموزد و همچون گوهر گمشدهاى برباید، حال آنکه اشخاص متکبّر به آسانى حاضر نمیشوند بهترین علوم و دانشها و برترین و والاترین حکمتها را از افراد همردیف و یا زیردست خود بپذیرند. امام کاظم(ع) فرمود: «زراعت، در زمینهاى نرم و هموار میروید و روى سنگهاى سخت هرگز رویش ندارد، همین گونه دانش و حکمت در قلب انسان متواضع رویش دارد، و قلب متکبّر جبّار هرگز آباد نمیگردد؛ زیرا خداوند تواضع را وسیله عقل و تکبّر را از ابزار جهل قرار داده است!».[32]
3. سرچشمه بسیارى از گناهان: گاه در حالات افراد حسود، حریص، بدزبان و آلوده به انواع گناهان دقّت میکنیم میبینیم سرچشمه همه این رذایل را در وجود آنها تکبّر تشکیل میدهد. آنها هیچگاه مایل نیستند کسى را برتر از خود ببینند به همین دلیل هرگاه نعمت و موفّقیّتى نصیب دیگران شود، به آنها حسد میورزند. آنها براى تحکیم پایههاى برتریجویى خود حریص در جمعآورى مالند. و براى اظهار برترى بر دیگران به خود اجازه میدهند که سایرین را تحقیر کنند و با هتک و توهین، زبان خود را آلوده سازند و به این وسیله آتش درونى خود را فرو نشانند.[33] امام على(ع) میفرماید: «حرص، تکبّر و حسد سبب میشود که انسان در انواع گناهان فرو رود».[34] و «تکبّر، رذایل اخلاقى را ظاهر میسازد».[35]
4. مایه تنفّر و پراکندگى مردم: از بلاهاى مهمّى که بر سر متکبّران وارد میشود انزواى اجتماعى و پراکندگى مردم از اطراف آنها است، چراکه شَرَف هیچ انسانى اجازه نمیدهد تسلیم برتریجوییهاى افراد متکبّر شود، به همین دلیل نزدیکترین دوستان و بستگان از آنها فاصله میگیرند و اگر به حکم الزامهاى اجتماعى مجبور باشند با آنان زندگى کنند، ولی در دل از آنان متنفّرند! امام علی(ع) میفرماید: «کسى که بر مردم تکبر و برتریجویی کند، [در دنیا و آخرت پیش مقرّبان الهی و خلائق[36]] ذلیل میشود».[37] «براى متکبّر، دوستى باقى نمیماند!».[38] و «چیزى مانند تکبّر خشم مردم را برنمیانگیزد!».[39
منابع:
https://www.chetor.com/52722
https://www.hawzahnews.com/news/453888
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/411249
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/41124
https://hawzah.net/fa/Question/View/66283