پاسخ به:آمـوزه هـاى زنـدگـانـى حضـرت زهرا(س)-2
دوشنبه 27 دی 1389 7:20 PM
. اخلاق اجتماعى
گستره پروسعت جامعه گرچه همانند اقيانـوسـى بـى كران مـى نمايد و از ابهتـى چشمگيـر و خيـره كننـده بـرخـوردار است امـا مناسبـات اجتماعى و نيازهاى افراد به همديگر, ايـن اقيانـوس را به صـورت درياها, نهرها, جـويبـارها و بـركه ها مـى سـازد و ضـرورت نشست و بـرخـاستها و رفت و آمـد انسانها را بيشتـر و بيشتـر مـى سـازد.
آنچه تراكـم بسيار ايـن شيوه را با نسيـم سلامت و شيرينى و حلاوت همراه مى سازد; اخلاق اجتماعى است. بـى شك ايـن اخلاق چـون از بارش آسمان عصمت فـرو بـارد و در آغوش جان انسانها نشينـد, تإثيـرى بسيار والا ـ و حتى مقدس ـ بر جاى خـواهد گذارد. سيماى منبسط يا چهره گشاده كه ((خوشرويى)) نام دارد, كيميايى بـس گرانبهاست كه در صحنه هاى گوناگـون زنـدگـى و در بيـن انسانهاى مختلف ـ با هر سليقه و مذهب و مكتب ـ كـارآمـدى فـراوان دارد و در سخنـــــان معصـومان ـ درود خداوندى بر آنان باد ـ به طـور پى در پـى بدان تإكيد شده است.
دخت آفتاب, فاطمه زهرا(س) در سخنى كوتاه, بلنداى ايـن حقيقت را ايـن گـونه ترسيـم نموده است كه: ((بشر فـى وجه المـومـن يـوجب لصاحبه الجنه و بشـر فـى وجه المعانـد المعادى يقـى صاحبه عذاب النار));(15) پاداش خوشرويى در برابر مومـن بهشت است و خوشرويى با دشمـن انسانهاى ستيزه جـو انسان را از عذاب آتـش باز مى دارد. بيان معيار بنياديـن در گشادگـى چهره ـ و گاه لبخنـد زيبا ـ به هنگام روبه رو شـدن با افراد در سخـن آن بانـو, نشانگر هـدفمنـد بـودن گفتگـوها و ديـد و بازديـدهاى انسانهاى ديـن باور است. از اين رو به كارگيرى ايـن شيـوه براى گروهـى پاداشـى چـون بهشت به دنبال دارد و براى پاره اى آتـش دوزخ فراهـم مى سازد. بى شك چنيـن ملاك ـ كه در اصـول مكتب و ارزشهاى مذهب براى خـداجـويان ترسيـم شده است ـ ما را از واژگونى اهداف كه ثمرى جز خـوش بـودن و شاد گشتـن ـ با هر كـس و به هر صورت ـ مى رهاند و احترام و بزرگداشت افـراد را در چـارچـوب پـاىبنـدى آنـان به مذهب ارايه مـى دهـد.
2. اخلاق زناشويى و خانوادگى
زندگى, كانـونى است كه با فرازها و نشيبهاى بسيارى همراه است و شاديها و شيونها در كنار هـم ديده مى شود. نوع نگاه و بينش زن و شـوهـر و اهـداف آن دو, سختيها را سهل و ناهمـواريها را همـوار مى سازد, به گـونه اى كه هـر يك به استقبال حـوادث مـى رونـد و با تمام تلاش در پـى آرامـش, صفا, صميميت و مهربـانـى در زنـدگانـى خـواهند بـود. به يقين آنچه به جلوه هاى تلخ و شيريـن زندگى رنگ ديگرى مـى بخشـد و ظرفيت فـراوان نسبت به رفاه و غنا و شكيبايـى لازم در فقر و انـدوه به ما مـى دهـد ـ به گـونه اى كه با روحيه اى سرشار و به دور از يإس و نوميدى و يا بى هويتى و از خـودباختگى به حيات خـود ادامه مى دهيـم ـ ارزشهاى اخلاقى و صفات روحى روانى است; كه فـاطمه زهـرا(ع) اسـوه اى تمام عيار در ايـن ميـدان است.
او از اوان طفوليت با سختيها و مشكلات همزاد بـود. دشواريهاى سه ساله در شعب ابـوطالب و سنگلاخهاى مبارزه با سـران كفـر و نفاق, مـردان مـرد را از پاى در مـىآورد اما نيـروى ايمان و عشق چنان تـوانى به ايـن نـوجوان و جـوان بخشيده بـود كه با نهادى پاك و روانـى شفاف يكايك ناهمـواريها را پشت سر مـى گذاشت. و آن هنگام كه به خانه همسر پاى گذارد, آغازى ديگر با مرحله اى نـو در ستيز با سختيها بـود و در ايـن هنگامه هاى طاقت سـوز ((اخلاق زناشويى و خانـوادگـى)) او پـديـدار مـى شـد نه آنكه تنها در رفاه, شادى و فراوانى امكانات, اظهار رضايت از همسر و زندگـى خـويـش نمايد!! روزى كه امام(ع) غذايى از همسر عزيز خود خـواست تا بدان گرسنگى خـود را برطرف سازد, فاطمه(ع) در جـواب گفت: سوگند به خدايى كه پـدرم را به نبـوت و شما را به امامت برگزيد, دو روز است كه در منزل غذاى كافى نداريـم, آنچه بود به شما و فرزندانـم ; حسـن و حسيـن دادم و خـود از غذاى انـدك مـوجـود استفـاده نكردم.
حضرت با تإسف بسيار فرمـود: فاطمه جان! چـرا مرا آگاه نكردى تا به دنبـال تهيه غذا بـروم؟ و آن بـانـو در جـواب عرض كرد: ((اى اباالحسـن! من از پرودگار خود حيا مى كنم چيزى را كه تو بر آن تـوان و قدرت ندارى درخـواست نمايـم.))(16) و در زمانى ديگر كه فـاطمه(س) سـوال از غذاى روزشـان مطـرح كـرد و پـس از آن از انفاق درآمد همسر خـود در راه خـدا آگاه شـد, با اندوه بسيار ـ از سوال خود ـ فرمود:
فانى استغفر الله و لا اعود ابدا;(17) مـن از خدا آمرزش مى طلبـم و ديگـر مـرتكب ايـن رفتـار نخـواهـم شـد!