گفتمان مهدوی(بخش ششم) آزادی و دگرگونیهای اجتماعی
سه شنبه 20 مهر 1400 8:34 PM
بنام خدا
آزادی و دگرگونیهای اجتماعی
شاید بتوان از مباحث گذشته اینگونه نتیجه گیری کرد که تغییرات و تحولات و دگرگونیها در جوامع به دست توانای آدمی شکل میگیرد و تأسیس دولت مهدوی نیز مستثنا نیست.از اینرو باید به اشاره یادآور شد که این محتوای باطنی انسان اعم از اندیشه،عقیده و ایدئولوژی و به ویژه فطرت کمال جوی انسان است که موجبات اکثر دگرگونیهای اجتماعی را فراهم میآورد.این مدعا با این پیش فرض مورد توجه است که فرد و جامعه هر دو اصیل اند.اما این انسان است که اصالت داشته و به عنوان یک موجود آگاه و آزاد و مختار و با فطرتی که طالب کمال و تعالی است عامل مهم و اساسی در تحولات و دگرگونیها است.چنانکه در تأسیس دولت مهدوی نیز با توجه به عنصر آگاهی و آزادی و اختیار نقشی اساسی خواهد داشت.
بی مناسبت نیست برخی دیدگاهها و نظریاتی که درباره علل و عوامل دگرگونیهای اجتماعی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است مورد بازخوانی قرار گیرد و نقش اساسی انسان،به عنوان موجودی آگاه،آزادو مختار بازشناسی شود.نظریه های مطرح و مؤثر در باب تغییر و تحولات از این قرارند:
یکم.نظریه خون و نژاد.طبق این نظریه،عامل اساسی پیش برنده تاریخ،نژادها هستند. زیرا بعضی نژادها و خونها استعداد فرهنگ آفرینی و تمدن گستری دارند و برخی دیگر خیر.بعضی میتوانند علم و صنعت و اخلاق تولید کنند و گروهی صرفا مصرف کننده اند.
دوم.نظریه شرایط اقلیمی و جغرافیایی،براساس این نظریه،عامل سازنده تمدن و به وجودآورنده فرهنگ و تولیدکننده صنعت،محیط و شرایط اقلیمی و جغرافیایی است.در مناطق معتدل،مزاجهای معتدل و مغزهای نیرومند و متفکر به وجود میآید.افزون بر این، شرایط اقلیمی و محیط جغرافیایی و منطقه ای بر روی نژادها تأثیر میگذارد و استعدادهای خاص ایجاد میکند و در نهایت عامل پیش برنده تاریخ میشوند.
سوم.نظریه مشیت گرایانه،براساس این دیدگاه آنچه تاریخ را رو به جلو برده و دیگرگون میسازد،خداوند است و تاریخ و اجتماع پهنه بازی اراده مقدس الهی است.این نظریه،به گفته اندیشمندان مسلمان،سست ترین و بیپایه ترین نظریه در باب دگرگونیهای اجتماعی است،زیرا تنها تاریخ جلوه گاه مشیت الهی نیست.نسبت مشیت الهی به همه اسباب و علل جهان مساوی است،ولی سخن در این است که مشیت الهی،زندگی انسان را با چه نظامی آفریده است و چه رازی در آن نهاده است که به طور دائم در تغییر و تغیّر است،در صورتی که زندگی حیوانات دیگر،فاقد آن راز است؟
چهارم.نظریه نخبگان و قهرمانان،مطابق این نظریه،تحولات و دگرگونیهای تاریخ، اعم از علمی،سیاسی،اقتصادی و فنی و با اخلاقی،به وسیله نوابغ به وجود میآید.ازاینرو اکثریت افراد بشر فاقد ابتکار،دنباله رو و مصرف کننده اند.
پنجم.نظریه اقتصاد و عامل مادی،براساس این نظریه،اقتصاد تنها عامل محرک تاریخ است.تمام شئون اجتماعی و تاریخی هر قوم و ملت،اعم از شئون فرهنگی و مذهبی و سیاسی و نظامی و اجتماعی،جلوه گاه شیوه تولید و روابط تولید آن جامعه است.
نظریه ماتریالیسم تاریخی براساس چنین اندیشه ای به وجود آمده است.جان کلام این است که تاریخ طبیعت مادی دارد نه معنوی و انسانی،و تمامی دگرگونیهای اجتماعی و تاریخی، زاییده عامل اقتصادی و مادی است.این نظریه،ریشه انقلابها را دوقطبی شدن جامعه ها از نظر معیشت میداند.
در مقابل،البته نظریهای دیگر مطرح شده است که عامل اقتصادی را تنها و یگانه عامل دگرگونی اجتماعی نمیداند و به اصالت روح اعتقاد دارد.البته اسلام منکر تأثیر عامل اقتصادی در تحولات اجتماعی نیست.ولی هیچگاه عامل ماده را بر روح مقدم نمیدارد و معتقد است که وجود اصیل انسان را نمیتوان با ماده و شئون آن توجیه و تفسیر کرد.
ششم.نظریه جنسی،نظریه دیگری که کمتر به آن پرداخته شده است نقش عامل جنسی در تغییر و تحولات اجتماعی است.برخی معتقدند عامل جنسی و ظرفیتها و ظرافتهای زنانه خود عاملی در تغییر و دگرگونیهای اجتماعی به شمار میرود.13
هفتم.نظریه فطرت.آدمی دارای خصایص و نشانه هایی است که به موجب آنها زندگی اجتماعی اش در حال تکامل و پیشرفت است.نخست،حفظ و جمع تجارب و آموخته های دیگران و استفاده از آنها است.دوم،یادگیری از راه بیان و قلم است.سوم،مجهز بودن به نیروی عقل و ابتکار است.چهارم،میل ذاتی و علاقه فطری به نو آوری است.14
آیت اللّه مطهری در آثار خود با بحث و بررسی این عناصر البته معتقد است فطرت آدمی باعث و بانی غالب تحولات و دگرگونیها است.همچنین از عنصر بسیار تأثیرگذاری همانند آزادی و اختیار نیز یاد کرده،آن را تکمیل کننده مسأله فطرت و عاملی برای ایجاد دگرگونیها به شمار میآورد.این عامل در کنار سایر عوامل نیز مطرح بوده و به نوعی زمینه بروز و ظهور آنها را مهیا میکند.برای مثال اگر فرض کنیم عامل خون یا نژاد و یا حتی جغرافیا و با هر عاملی دیگری باعث و بانی دگرگونیهای اجتماعی است.همه این عوامل در فقدان آزادی و اختیار اثر قابل ملاحظه ای نخواهد داشت.در واقع اگر مانعی برای بروز و ظهور این عناصر به وجود آید.آنها را فاقد تأثیر میسازد.این در حالی است که افزون بر همه این موارد نمیتوان و نباید از عامل آزادی و اختیار آدمی غفلت کرد.
بنابراین باید در تکمیل نظریه فطرت از مهمترین نشانه انسان که همانا برخورداری از آزادی و اختیار است یاد کرده و نقش اساسی اختیار و آزادی را در تعاملات و تغییر و تحولات و دگرگونیهای اجتماعی از یاد نبرد.البته انسان با توجه به ویژگیهای خود میبایست به سمتی میل نماید که ضمن نهادیه ساختن نشانه های انسان توان بهره گیری از آنها و به ویژه مهمترین عنصر،یعنی آزادی و اختیار را داشته باشد.
وجود چنین ویژگیها و خصوصیاتهایی است که سبب تکامل و تعالی بشر میشود. برخی اندیشمندان مسلمان این نظریه را بسیار عالی میدانند.گرچه این نظریه با عنوان نظریه فطرت نامگذاری شده است اما از آن به عنوان محتوای باطنی انسان نیز یاد میشود.15در واقع در این نظریه بیش از هرچیز بر گوهر و ذات آدمی تکیه میشود و نقش دیگر عناصر در حد ایجاد زمینه و تسهیل شرایط مؤثر است.
تأکید بر مفهوم آزادی و اختیار همانگونه که مشاهده شد در ذیل نظریه فطرت جای میگیرد و حیاتی افزون به آن میدهد.در همین زمینه آیت اللّه مطهری بر این باور است که «آزادی انسانی جز با نظریه«فطرت»قابل تصور نیست.این بعد وجودی است که به انسان شخصیت انسانی میدهد تا آنجا که سوار و حاکم بر تاریخ میشود و مسیر تاریخ را تعیین میکند.»16بنابراین نظریه فطرت با عناصر آزادی و اختیار انسان تکمیل میشود.این دیدگاه بر آن است تا شخصیت انسان را براساس عنصر آزادی و اختیار تبیین و فقدان آزادی و اختیار را برابر با مسخ شخصیت آدمی تلقی کند.
به هرحال همه اشارات گذشته حاکی از نقش اساسی اختیار و آزادی در تغییر و تحولات و دگرگونیهای اجتماعی است.در همین زمینه پرسشی از امام زمان(ع)نیز روایت شده است که:«هل یبدواللّه فی المحتوم شیء؟آیا در علائم حتمی ممکن است برای خدا بداء حاصل شود؟»حضرت پاسخ داده است که:«بلی؛آری»17
این روایت نشانگر آن است که حیات انسانی میتواند مسیرهای متفاوتی را در نوردد که از یک سوی در شمار علائم حتمی ظهور و تأسیس دولت مهدوی شمرده و از سوی دیگر در شمار علائم حتمی قرار نگیرد و مسیری دیگرگون را طی نماید.دست انسان در امر آینده و پایان تاریخ باز است.به گونه ای که میتواند با تغییر و تحولات مبتنی بر آزادی و خواست آدمی این پایان نزدیک و دور افتد.و در این میان،تأسیس دولت مهدوی به آمادگی انسان بستگی دارد که چگونه و با چه محتوایی در تغییر و دگرگونی بکوشد و بتواند زندگی و جامعه خود را بدان سوی رهنمون گردد.و انتظار جز این نیست که انسان بتواند با اختیار و آزادی خود امام صالح و عادلی را برگزیند و راه را برای تأسیس دولت مهدوی بگشاید.به هر حال مفهوم انتظار با عنصر آمادگی درهم آمیخته است.هرگاه انسان از این آمادگی برخوردار گشته و با آزادی خود راهی که رضای الهی در آن است برگزید زمینه پایان انتظار و تأسیس دولت مهدوی هم فرا رسیده است.
پی نوشتها
(13).این عامل البته از سوی برخی اندیشمندان مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است.آیت اللّه مطهری نیز در آثار خود این نظریه را مورد بررسی قرار داده است.گفتنی است این نظریه در برخی آثار هنری نیز مشهود است.در همین زمینه میتوان از آثار سینمایی داود میرباقری یاد کرد که نقش عامل جنسی در آنها پررنگ است.از جمله مجموعه امام علی(ع)در این راستا ارزیابی میشود که متأسفانه در نقد و ارزیابی این مجموعه این عنصر از دید ناقدان پنهان مانده است.
(14).تفصیل این بحث و نقد آن را در اثر زیر ببینید:مرتضی مطهری،مقدمه ای بر جهانبینی اسلامی(5):جامعه و تاریخ، چاپ ششم،تابستان 1373.
(15).شهید صدر نیز در باب علل و عوامل دگرگونیهای اجتماعی،نظریهای مشابه ارائه کرده است که از آن با عنوان محتوای باطنی با نظریه فطرت میتوان یاد کرد.ر.ک:سنتهای اجتماعی و فلسفه اجتماعی در مکتب قرآن،ترجمه حسین منوچهری.
(16).مرتضی مطهری،مقدمه ای بر جهانبینی اسلامی(5):جامعه و تاریخ،همان،ص 86.
(17).علی سعادت پرور،الشموس المضیه،انتشارات پیام آزادی،نیز ترجمه همین کتاب با عنوان:ستارگان هدایت،ترجمه سید جواد وزیری،انتشارات احیای کتاب.
مطلب ادامه دارد.....
منبع: پایگاه شیعه شناسی