0

گفتمان مهدوی(بخش چهارم) آزادی،انتظار و آموزه مهدویت

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

گفتمان مهدوی(بخش چهارم) آزادی،انتظار و آموزه مهدویت
جمعه 9 مهر 1400  8:09 PM

گفتمان مهدوی(بخش چهارم) آزادی،انتظار و آموزه مهدویت

بنام خدا

گفتمان مهدوی(بخش چهارم)

آزادی،انتظار و آموزه مهدویت

پرسش مقاله حاضر این است که آیا آزادی و اختیار آدمی در تأسیس‏ دولت مهدوی نقشی دارد؟نویسنده این ادعا را مطرح می‏کند و مستدل ساخته است که آنچه آموزه مهدویت و آینده تاریخ را می‏سازد همانا اختیار و آزادی آدمی است آینده تاریخ رو به تکامل‏ و آزادی افزون انسان حرکت می‏کند و هر لحظه‏ لحظه آن سرشار از آزادی و اختیار انسان است.انسان فاقد آزادی و اختیار چگونه خود را مهیای آینده نماید و دولت مهدوی را انتظار کشد؟بنابراین حتی‏ تأسیس دولت مهدوی نیازمند بسط و گسترش آزادی انسان است. در واقع انسان با انتخاب را به سمت تأسیس دولت صالح مهدوی‏ گام برمی‏دارد.

پرسش این است که آیا آزادی و اختیار آدمی در تأسیس دولت مهدوی نقشی دارد؟به طور طبیعی پس از این پرسش باید به پرسش دیگری.که تکمیل‏ کننده آن است نیز پاسخ داد که‏ آیا با تأسیس دولت مهدوی،اختیار و آزادی آدمی رو به پایان می‏رود و یا دوره شکوفایی و بهره‏ وری آدمی در زمینه آزادی و اختیار می‏رسد؟

به اجمال یادآور می‏شود که اختیار و آزادی جوهر و گوهر آدمی و جزء جدایی‏ ناپذیر آدمی است.ازاین‏رو نه تنها گوهر آدمی رو به تحلیل و تقلیل نخواهد رفت که بسیار شکوفا شده و مورد بهره ‏برداری بیشتر و مطلوب‏تری واقع می‏شود.ازاین‏رو است که می‏توان حتی‏ این مدعا را نیز در ادامه مطرح ساخت که اساسا آنچه آموزه مهدویت و آینده تاریخ را می‏سازد همانا اختیار و آزادی آدمی است.آینده تاریخ رو به تکامل و آزادی افزون انسان‏ حرکت می‏کند و هر لحظه ‏لحظه آن سرشار از آزادی و اختیار انسان است.انسان فاقد آزادی و اختیار چگونه خود را مهیای آینده نماید و دولت مهدوی را انتظار کشد؟

در چنین وضعیتی می‏توان از این مدعا دفاع کرده و بحث را تکمیل کرد که حتی تأسیس‏ دولت مهدوی نیز نیازمند بسط و گسترش آزادی انسان است.در واقع انسان با انتخاب راه با آزادی،که مبتنی بر اختیار تکوینی الهی است،به سمت تأسیس دولت صالح مهدوی گام بر می‏دارد.و البته در پی این مرحله نیز اساسا دولت مهدوی زمینه‏ های بروز ظهور استعدادهای آدمی را در پرتو آزادی و اختیار خدادای فراهم می‏سازد.

می‏توان بر موارد فوق افزود که یکی از معانی آموزه معروف دینی می‏گوید در فرجام‏ تاریخ،زمین تمامی نعمت‏هایش را برای آدمی آشکار می‏کند،همانا بسط آزادی و اختیار آدمی می‏تواند در شمار مهم ترین نعمت‏ها تلقی شود،زیرا در پرتو حکومت‏های ناصالح و همواره مستبد،کم‏تر شرایطی فراهم شده است که انسان آزادانه تصمیم گرفته و زندگی خود را به پیش برد.اما با توجه به عنصر آزادی به سمتی می‏رود که در پرتو معنویت و بهره‏ گیری از آزادی و اختیار رو به پیشرفت خود به سمت و سویی متمایل می‏شود که در فردای تأسیس‏ دولت مهدوی،آزادی و اختیار انسان بسط و فزونی خواهد یافت و سرتاسر زندگی انسان را مشروب خواهد ساخت.

موارد پیش گفته و نوشته حاضر این مطلب را نیز مفروض می‏گیرد که تمامی تحولات‏ فکری و فرهنگی و اجتماعی،محصول اراده آزاد و مختار آدمی است.این نکته برگرفته از

این آموزه قرآنی است که می‏گوید:
«ان اللّه لا یغیر ما بقوم حق یغیروا ما بأنفسهم»

(رعد:11)؛ هیچ تغییری رخ نمی‏دهد مگر این که نفس انسان دچار تغییر و تحول گردد،در موضوع مورد بحث،یعنی تأسیس و تشکیل دولتی صالح و عادل با نام دولت مهدوی است‏ انسان به واسطه همین روحیه و نفس خود می‏تواند به سمتی توجه و میل نماید که در آن‏ چیزی جز دوری از رحمت و رأفت الهی نیست.ازاین‏رو،سرنوشت انسان در اختیار خود او است و براساس آموزه ‏های دینی،انسان،در عین تأثیرپذیری از بسیارس چیزها،بر سرنوشت خویش مسلط است و حیات اجتماعی و سیاسی خود را با دستان پر از اختیار و آزاد خویش می‏سازد.در ادامه،این بحث به‏ طور مبسوط پی گرفته می‏شود.

اختیار،مبنای آزادی

مبنای آزادی در آموزه ‏های دینی،مبتنی بر مفهوم و عنصر اختیار است.این موضوع در بسیاری از مکاتب فلسفی و از جمله رایج ترین مکتب فلسفی معاصر،یعنی حکمت متعالیه، و مفسران آن به صورتی روشن پذیرفته شده است.گو این که غالب متفکرانی که در دوره‏ معاصر می‏زیند نیز متأثر از حکمت متعالیه هستند.حکمت متعالیه البته به دست حکیم پر آوازه شیرازی،صدرالدین محمد شیرازی،تأسیس شد و تأثیرات شگرفی را بر اندیشمندان‏ بعد از خود بر جای نهاد.اختیار گرچه از دیرگاه در شمار مفاهیم فاخر و فربه فلسفه سیاسی‏ بوده،اما این مفهوم در این حکمت دارای منزلت و جایگاه والایی است.این توجه را هم‏ می‏توان در آثار صدرالمتألهین و هم پیروان و مفسران آن حکمت جست.

در تداوم و تبیین مباحث پیشین،به‏ طور خلاصه باید گفت یکی از نشانه ‏های حکمت‏ متعالیه،باورمندی به اختیار آدمی است که مبنای آزادی انسان تلقی می‏شود.در این‏ حکمت،انسان،تحول ‏آفرین و منشأ تغییرات و دگرگونی‏ها است.چنان‏که خود آدمی در یک شدن دائمی و مستمر ره می‏ پوید،جامعه و محیط پیرامونی آدمی نیز به همان‏سان از انسان رنگ و بو می‏گیرد و دچار تغییرات و دگرگونی‏های عظیم و همه‏ جانبه می‏شود.در سمت تأسیس دولت مهدوی و هیچ سمت و سوی دیگری نخواهد داشت.

به باور صدر المتألهین،انسان موجود مختاری است و آدمی را چاره ‏ای از اختیار نیست.به دیگر سخن،انسان به ناچار باید مختار باشد:

«ثم اعلم ان کل ما فی عالم الملک و الملکوت له طباع خاص‏[...]الاّ الانسان فانّه مسخّر للاختیار،[...]فالمختاریّة مطبوعه فیه،اضطراریة له»؛

«بدان که هرچه در عالم ملک و ملوک است،دارای طبع ویژه‏ای است‏[...]به جز انسان،که در اختیار نیروی خویش است‏[...]؛بنابراین مختاریّت در طبع انسان نهاده شده و اضطراری وجود او گشته است.»1

پرسش دیگر این است که در اختیار و آزادی در کجا و چه شرایطی بروز و ظهور می‏یابد؟

طبیعی است که یکی از مواردی که می‏بایست ثمره اختیار را در آن چشید،حیات جمعی‏ انسان‏ها است،آزادی و اختیار همچون تیغه دودمی است که کارایی مختلفی می‏تواند بیابد، در واقع نظام اجتماعی،آینه درخواست و میل و تربیت موجود در جامعه‏ است.به این معنا حتی حضور نظام‏های استبدادی در یک جامعه نیز به سبب بافت و لایه‏ های فکری و ذهنی استبدادی موجود در جامعه است.همان‏گونه که حضور آزادی در یک جامعه دارای معنای خاصی است.

براساس،هر اجتماعی،نظام سیاسی متناسب خودش را دارا خواهد بود.ازاین‏رو اگر هیأت حاکم ه‏ای بخواهد برخلاف خواسته‏ ها و تمایلات و باورهای مردم گام بردارد، عملا وجود نخواهد داشت.بنابراین انسان‏ها،خود تصمیم می‏گیرند که چگونه زیست‏ نمایند.و ازاین‏رو تأسیس دولت مهدوی در شرایطی رخ خواهد نمود که انسان از عنصر اختیار و آزادی در راستای تحقق این آموزه سود جوید.انسان‏ها خود می‏بایست به اختیار و آزادی تمام این عنصر را درون خویش تقویت کرده و به سمت تأسیس دولتی میل نمایند که‏ آرزوی همه ملل مظلوم بوده است.موانعی که تاکنون در این مسیر بوده،به این جنبه وجودی‏ آدمی مربوط است.در واقع انسان شرایطی را رقم نزده است تا در فرجام تاریخ به دست‏ توانای خود دولت مهدوی را تأسیس نماید.

چنان‏که ذکر شد،اختیار و آزادی همانند ژانوس دو چهره ‏ای است که می‏توان به هر سوی که اراده کرد چرخید.در همین زمینه صدر المتألهین به صراحت معتقد است که‏ پذیرش ولایت اللّه یا طاغوت تابع خواست و اراده خود انسان‏ها است.و این تنها صالحان‏ پذیرش ولایت اللّه گردن می‏ نهند.از همین پایگاه ارزشی است که ایشان نیز هم‏چون سایر فیلسوفان سیاسی مسلمان نظام‏ های سیاسی را به دو گروه فاضله،و غیر فاضله،تقسیم‏ می‏کند.نظام سیاسی فاضله،در تمامی انواع و اقسام خود در پیوند با امت فاضله،مدینه‏ فاضله،ریاست فاضله و اجتماع فاضله شکل می‏گیرد و همه این‏ها در تعاون با یک دیگر به دنبال تحقق یک هدف و غایت،یعنی وصول به خیر افضل و کمال نهایی هستند.درحالی‏که‏ نظام سیاسی غیر فاضله اعم از جاهله،ظالمه،فاسقه و...در پیوند با امت غیر فاضله،مدینه‏ غیر فاضله،ریاست غیر فاضله و اجتماع غیر فاضله شکل می‏گیرد و همه این‏ها در تعاون با یک دیگر به دنبال نیل به سعادت‏ های پنداری و در واقع شرور هستند.2

دولت مهدوی همانا دولتی فاضله است که ریشه در ولایت اللّه و آزادمنشی آدمی دارد.

یکی از نکات برجستهء اندیشه صدر المتألهین پیوند دادن میان آزادی و آزاداندیشی و امنیت است.آزادی و امنیت در نگاه وی به گونه ‏ای تنگاتنگ با یکدیگر رابطه دارند و در غیبت یکی از آنها نمی‏توان به پرسش‏های عصر توجه کرده و برای مشکلات جامعه علاج‏ اندیشی نمود.تأسیس دولت مهدوی نیازمند این دو است،زیرا در فقدان آزادی و امنیت‏ شرایط برای وقوع دولت مهدوی و ظهور موعود فراهم نیست:

چگونه و از کجا آسایش و تحقیق علمی حاصل کند با آن همه ناهنجاری محیط که دیده‏ و شنیده می‏شود از بدی مردم روزگار،به ویژه از مردمی که ظالم و کم انصاف‏اند برگزیدگان‏ عالی مقام را خوار و پست ترین مردم را بر آنها سوار می‏کنند.جاهل عامی شریر به صورت‏ عالم توانا ظاهر می‏شود بر دانشمندان و محققان راستین ریاست می‏کند و آنان را به سخره‏ می‏گیرد و با این بزرگان دشمنی می‏کند.با چنین فساد اجتماعی سران ظاهرنما دیگر کجا مجال تحقیق در مشکلات علوم و حل آن باقی می‏ماند؟3

مطلب مورد اشاره یادآور این سخن امام علی(ع)است که می‏فرماید:«بأرض عالها ملجم و جاهلها مکرم؛در سرزمینی که دانشمندش به حکم اجبار لب فروبسته و جاهلش‏ گرامی بود.»4

آیت اللّه مطهری،که باید در امتداد حکمت متعالیه به شمار آید نیز به درستی به‏ همین معنا اشاره دارد و معتقد است:«نبودن آزادی و تمرکز قدرت در یک نقطه طبعا سبب‏ پیدایش جماعتی...می‏شود که گرد مرکز قدرت جمع می‏شوند و با مداهنه و تملق،که‏ خوشایند طبیعت آدمی است،کسب قدرت و در نتیجه تحصیل قدرت و نفوذ می‏کنند و امور را طبق دلخواه و منفعت خود می‏چرخانند.در چنین جامعه‏ ای به جای این که تقوا و لیاقت‏ سبب ترقی و ترفیع باشد.نزدیکی به مرکز قدرت پایه و اساس همه چیز است.»5

ازاین‏رو و در شرایط نامساعد،عالمان و حاکمان الهی،که رهبران حقیقی جامعه‏ هستند،کنار گذارده می‏شوند و جاهلان بر صدرمی‏نشینند در حالی‏که شایسته منصب‏ و مقامی که عهده‏ دار شده ‏اند نیستند.تأخیر در تأسیس دولت مهدوی این‏گونه رخ می‏نماید. سخن مذکور این معنا را می‏رساند که در یک جامعه فاسد،حاکمان ظالم و مستبد

حکمرانی می‏کنند و ازاین‏رو بزرگان و عالمان کوچک شمرده می‏شوند و پست‏ترین افراد بر صدرمی ‏نشینند.فقدان عدالت و فقدان آزادی و فقدان امنیت که محصول نظام سیاسی فاسد و استبدادی است.عالمان روشن‏ اندیش را به عزلت ‏نشینی محکوم می‏کند.

حکیم حکمت متعالیه به درستی دریافته و تصریح کرده است که از جمله لوازم تولید دانش،تأمین امنیت اصحاب معرفت و قلم است تا بدون دغدغه و در کمال آسایش به کار علمی بپردازد و جامعه را از تنگناهای جهل و ناآگاهی برهانند.آزاد اندیشی در جامعه‏ ای‏ میسور است که فضای امن و آرامی برای نخبگان و اصحاب تحقیق و پژوهش فراهم سازد تا ارتقاء دهند.در واقع شاید بتوان نتیجه گرفت که تأسیس دولت مهدوی جز در پرتو بسط و گسترش دانش و آزاد اندیشی و تربیت جامعه میسور نخواهد بود.

در این دوران می‏بایست آگاهانه با توجه به مبنای آزادی،یعنی اختیار،بر تربیت جامعه‏ و آماده ‏سازی جامعه برای تأسیس دولت مهدوی گام برداشت و زمینه ‏های تأسیس دولتی‏ صالح و عادل را بیش از پیش مهیا کرد.در واقع انسان می‏بایست با اختیار خود به سمت‏ تأسیس دولت مهدوی میل کند.از چنین وضعیتی و چنین انتخابی چاره ‏ای نیست.انسان‏ است و اختیار و آزادی.

پی‏ نوشتها

(1).صدر الدین شیرازی،تفسیر القرآن الکریم،به کوشش و تصحیح محمد خواجوی،ج 7،ص 180-181.طبیعی است‏ که نگاه فوق در باب اختیار آدمی ناشی از فلسفه آمیخته با عرفان و قرآن است که سرتاسر حکمت متعالیه را مشروب می‏سازد.ضمن این که باید توجه داشت که صدرالدین شیرازی این بحث را در تفسیر خود بر آیات قرآن‏ مطرح کرده است.البته نگارنده در مقاله ‏ای مبسوط به بحث اختیار در حکمت متعالیه پرداخته و زوایای آن را مستقلا کاویده است.

(2).ر.ک.نجف لک‏زایی،«سیاست اخلاقی در اندیشه صدر المتألهین»،فصلنامه علوم سیاسی،سال هفتم،شماره بیست و ششم،تابستان 1383.

(3).صدر الدین محمد شیرازی،الحکمة المتعالیه فی الاسفار الاربعة،ج 1،ص 7.به نقل از اندیشه،ص 31.

(4).سید شریف رضی(گردآورنده)نهج البلاغه،خطبه دوم،حضرت علی(ع)در همین خطبه سایر ویژگی‏های چنین‏ جامعه‏ ای را برمی ‏شمرد و در انتها اجبار عالمان و دانشمندان به سکوت و ترفیع و گرامی داشتن جاهلان در چنین جامعه ‏ای را یادآور می‏شود.

(5).یادداشت‏های استاد مطهری،ج 2،چاپ دوم،تهران:صدرا،1379،ص 116.

مطلب ادامه دارد.....

منبع : پایگاه شیعه شناسی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها