عناوین مرادف با «شیعه» بخش چهارم
سه شنبه 9 شهریور 1400 11:18 AM
بنام خدا
عناوین مرادف با «شیعه» بخش چهارم
آخرین بخش مطالب
نوبختی و قمی از کهن ترین فرقه نگاران و از نزدیکترین نویسندگان به عصر حضور امامان شیعه، در بررسی اختلافات شیعه پس از رحلت امام حسن عسکری علیه السلام ، به فرقه ای با نام «امامیه» اشاره میکنند. گزارش این دو در بررسی عقاید این فرقه، به ویژه درباره شرایط و مصادیق امامت، درست همان عقایدی است که بعدها از مختصات عقاید شیعیان اثناعشری گردیدند.(1) شیخ مفید، متکلّم برجسته شیعی در قرن چهارم و پنجم، نیز در یکجا لقب «امامیه» را لقبی عمومی برای کسانی میداند که معتقد به وجوب امامت همراه با اعتقاد به عصمت و منصوص بودن امامت هستند و اختلاف در مصادیق امامان را موجب خروج از امامی بودن نمیدانند.(2) با این حال، در جای دیگر، ویژگیهایی که برای مشترکات امامیه بر می شمارد حکایت از این دارند که مراد وی از «امامیه» همان اثنی عشریه میباشد. وی نه تنها امامیه را از رقبای فکری زیدیه برمی شمارد و امامت را بر خلاف زیدیان، مختص نسل امام حسین علیهالسلام میداند، بلکه صریحتر از آن میگوید: «و اتفقتِ الامامیةُ علی اَنّ الائمةَ بعدَ الرسولِ اثنیعشرَ اماما.»(3)
با جستجو در سیر تاریخی رواج این اصطلاح، کاربرد آن توسط فرقه نگاران و رجال شناسان نیز روشن تر میشود. در گزارش و تحلیل دکتر عبدالله فیّاض، یکی از شیعه پژوهان معاصر، درباره ظهور و کاربرد این اصطلاح تا آغاز عصر غیبت صغرا چنین آمده است: پیش از وقوع غیبت در سال 260 ه ، برخی، بعضی از شیعیان را به عنوان امامیه ها وصف نموده اند؛ مانند علی بن اسماعیل تمّار که شیخ طوسی (م 460 ه) در مورد او چنین گفته است: «او نخستین کسی بوده که از مذهب امامیه سخن گفته است.»(4) طبق مشهورترین روایات، علی بن اسماعیل در زمان هشام بن حکم ـ که در سال 199 ه فوت کرده ـ زندگی میکرده است. همچنین محمّد بن خلیل بن جعفر، معروف به «سکّاک»، دوست و همنشین و شاگرد هشام بن حکم نیز از آن جمله اند. محمّد بن خلیل یک امامیه بوده و دارای کتابی در تشبیه است.(5)
______________________________
1. ابوسعد اشعری قمی، پیشین، ص 102.
2. شیخ مفید، العیون و المحاسن، ج 2، ص 91.
3. شیخ مفید، پیشین، 4 ـ 7.
4. ابن ندیم، الفهرست، چاپ نجف، 1960، ص 113.
5. ابن داود حلّی، الرجال، تهران، 1342، ص 310.
______________________________
اگر وفات هشام بن حکم تحقیقا در سالی که ذکر کردیم باشد، چنین برمیآید که حدودا در قرن دوم هجری گروهی وجود داشته اند که به «امامیه» معروف شده اند، اما ترجیحا اعتقاد دارم که اصطلاح «امامیه» در آن زمان معروف و شایع نبوده است. و اینکه طوسی و ابن داود حلّی، از علمای قرن هفتم، بر علی تمّار و سکّاک اصطلاح «امامیه» اطلاق نموده اند، به خاطر این است که آن دو از شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم السلام بوده اند و یا اینکه اصطلاح «امامی» یا «شیعی» در آن زمان به یک معنای واحد بوده است. در مورد حبیب بن اوس و ابو تمام طائی (231 ه) چنین نقل شده است که آنان امامی و دارای مدایح بسیار در حق اهلبیت علیهم السلام بوده اند.(1)
نجاشی (م 450 هجری) هنگام ترجمه اش از علی بن عبدالله بن حسین بن علی، در مورد او چنین گفته است: «او زاهدترین آل ابوطالب و عابدترین زمان خود بوده است. او همه چیز خود را به موسی علیه السلام و رضا علیه السلام اختصاص داد و با یاران امامیه در ارتباط بود.»(2) به دلیل آنکه رحلت امام رضا علیه السلام در سال 203 هجری بوده است، در وهله اول، چنین برمیآید که گروهی از شیعه معروف به «امامیه» در آغاز قرن سوم هجری وجود داشته اند.
«سعد اشعری در وصف گروهی از شیعه، که امامت محمّد بن علی الجواد علیه السلام (شهادت 220 هجری) را پذیرفتند، چنین میگوید: «آنها پیرو وصیت و شرع اصلی بودند.» بنابراین، میتوانیم آنها را پیشینیان امامیه و یا جعفریه و یا قطعیه معرفی نماییم، اما تا زمان وفات امام جواد علیه السلام به این اسم نامیده نشده بودند.
پس از وفات امام جواد علیه السلام یاران و اصحابی که بر امامتش باقی و استوار بودند، امامت فرزندش و وصیّ او ـ یعنی علی بن محمّد ـ را پذیرفتند و همینطور تا زمان وفات علی بن محمّد ادامه دادند و چون رحلت امام علی بن محمّد معروف به «هادی» علیه السلام در سال 254 هجری و نیز او از جمله امامان دوازده گانه و وصیّ پدرش بود، از اینرو، شیعیان او بودند که بعدها به «امامیه» معروف شدند،
______________________________
1. همان، ص 98.
2. همان، ص 194.
______________________________
اگرچه در زمان حیات او به این نام معروف نبودند. پس از رحلت امام هادی علیه السلام امامت به فرزندش حسن علیه السلام ، که به «عسکری» معروف بود، منتقل گردید. سعد اشعری میگوید: «کلیه یاران علی بن محمّد علیه السلام امامت فرزندش حسن بن علی علیه السلام را پذیرفتند و چون رحلت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 هجری بود، از اینرو، شیعیان او تا آن تاریخ به "امامیه" معروف نشده بودند.»(1)
بنابر این تحلیل، بسیار طبیعی مینماید که اراده مفهوم «شیعه اثناعشری (دوازده امامی)» از کاربرد اصطلاح «امامی» مربوط به زمانی باشد که دوازده امام و پیروان آنها وجود خارجی و تاریخی پیدا کرده باشند. از اینرو، ملاحظه میکنیم فرقه شناسان کهنی همچون نوبختی و سعد اشعری در گزارشهای خود از فرقه های شیعی پس از رحلت امام حسن عسکری علیه السلام و آغاز غیبت صغرا، عنوان «امامیه» را ویژه گروهی میدانند که پس از رحلت امام یازدهم به وجود آمد و به حضور امام دوازدهم (عج) و غیبت آن بزرگوار معتقد بود؛(2) همان گروهی که از آن به بعد با عنوان «امامیه» و به تدریج، «اثنی عشریه» شناخته شد؛(3)
______________________________
1. نک: عبدالله فیّاض، تاریخ الامامیه و اسلافهم من الشیعه، ص 77 ـ 79.
2. ابوسعد اشعری قمی، پیشین، ص 102 / نوبختی، پیشین، ص 90. شهرستانی ضمن بحث در مورد شیعه دوازده امامی که به رحلت امام موسی کاظم علیهالسلام اعتقاد پیدا کردند و «قطعیه» نامیده شدند، چنین میگوید: «امامت را به سوی فرزندانش راندند، طوری که بعد از موسی کاظم علیهالسلام به امامت فرزندش علی الرضا علیهالسلام اعتقاد داشتند، پس از او محمدتقی جواد علیهالسلام و بعد علی بن محمّد نقی که مرقدش در قم است (معروف این است که مرقد ایشان در سامرّاء عراق است)، سپس حسن عسکری الزکی علیهالسلام و بعد از او محمّدقائم منتظر علیهالسلام که از دوازدهمین میباشد و این طریق دوازده امامی (اثنی عشری) در این زمان است.» (عبدالکریم شهرستانی، پیشین، ج 1، ص 150.)
3. البته این به معنای فراموشی و انکار آن دسته از احادیث مشهور پیامبر صلیاللهعلیهوآله در اشاره به خلفای اثنا عشر پس از خودش و نیز برخی از روایاتی که از امامان شیعه، به ویژه امام جعفر صادق علیهالسلام درباره امامان و اوصیای دوازدهگانه و حتی معرفی نام آنها رسیده، نیست. گو اینکه احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله در باب خلفای اثنا عشر در قرون نخست از شهرت ویژهای برخوردار بوده، اما ذهنیت مخاطبان این احادیث هیچگاه متوجه آنچه بعدا به عنوان امامان دوازده گانه شیعه شناخته شدند، نبوده است. شاید این ابهام در مصادیق خارجی و عدم توجه به پیامد قوّتبخش آن برای تفکر شیعی بود که به ترویج اینگونه احادیث عمدتاً در بین محدّثان اهل تسنّن دامن زد و احیاناً برخی از آنها در تلاشی ناموفق در پی آن بودند که این احادیث را با احتساب برخی خلفای اموی و یا عبّاسی با خلفای راشدین منطبق کنند؛ احادیثی از این دست از طرف امامان علیهمالسلام نیز رسیده و آن بزرگان ضمن اشاره به موضوع امامان و اوصیای دوازدهگانه، گاهی اسامی و خصوصیات آنها را نیز روشن کردهاند. (محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 525 ـ 535) با این حال، این احادیث نیز داستان ویژه خود را دارند؛ چرا که به سادگی نمیتوان صدور این احادیث را در فضای همگانی جامعه و به صورت علنی و آن هم در جوّ تقیّهزده آن روزگار پذیرفت. طبیعی بود که امامان علیهمالسلام با توجه به شرایط سخت سیاسی و حسّاسیت خلفا، نتوانند بهطور علنی مصادیق خارجی امامت را با نام آنها روشن کنند، بلکه این کار صرفاً برای عده خاصی و به عنوان اسرار غیر قابل فاش انجام میشده است. از اینرو بود که گاهی حتی برخی از اصحاب خاص امامان پس از درگذشت هر یک از امامان، به ویژه از عصر صادقین علیهماالسلام به بعد، در تعیین مصداق واقعی امام، دچار حیرت و اختلاف میشدند. و نیز شاید عدم نقل اینگونه احادیث در کتابهای حدیثی قرن سوم و عصر حضور امامان و از طرفی، طرح آنها در جوامع حدیثی پس از عصر حضور و شروع غیبت صغرا نیز به همین دلیل بوده است. با اینهمه، اثبات برخی از جزئیات و جریانهای تاریخی و موضوعات مورد اختلاف به وسیله احادیث از قوّت چندانی برخوردار نیست.
______________________________
همانگونه که بنابر گزارش شریف مرتضی و سخن شیخ مفید، «هیچیک از فرقه های مورد ذکر (فرقه های پس از رحلت امام حسن عسکری علیه السلام ) در این زمان ـ یعنی 373 هجری ـ وجود خارجی ندارند، جز امامیه اثنی عشریه که به امامت ابن حسن، که به اسم رسول خدا نامیده شده، معتقدند و بر زندگی و بقای ایشان تا زمان قیام او به شمشیر باور و اعتقاد دارند.»(1)
طرفه آنکه اصطلاح «امامیه» تا شروع غیبت امام دوازدهم، از نشانه های ویژه هیچیک از دسته های شیعی نبوده و غیبت را میتوان به مثابه ریشه و خاستگاه اصلی این عنوان به حساب آورد. البته این اصطلاح در نوشتارها و محاوره معاصران نیز هیچگاه برای گروه های شیعی همانند «اسماعیلیه» و «زیدیه» به کار نمیرود و کاربرد آن ویژه شیعیان اثناعشری میباشد که حجم بیشتر شیعیان را نیز تشکیل میدهند.(2)
______________________________
1. شریف مرتضی، الفصول المختاره، ص 318.
2. ابو فرج عبدالرحمان بن جوزی، تلبیس ابلیس، قاهره، 1928، ص 22 / عبدالله فیّاض، پیشین، ص 95.
منبع: سایت تخصصی شیعه شناسی