عناوین مرادف با «شیعه» بخش دوم
سه شنبه 2 شهریور 1400 10:29 PM
بنام خدا
عناوین مرادف با «شیعه» بخش دوم
بیشتر گزارشگران ـ البته با اختلاف در جزئیات تاریخی ـ(1) زمان پیدایش این واژه را به سال 121 ه ، سال خروج زید بن علی علیه هشام بن عبد الملک، خلیفه اموی، میدانند. بنابر گزارش این دسته، زید گروهی از یاران خود را، که پیمان شکستند و از او کناره گرفتند، «رافضه» نامید(2) و یا بنا بر برخی نقلها، آنان را با جمله «مرا رفض کردید» سرزنش نمود.(3)
اشعری نیز شاید با توجه به این داستان باشد که وجه تسمیه رافضه را به این لقب، رفض و ردّ امامت ابوبکر و عمر از سوی آنان دانسته و اعتقاد به امامت حضرت علی بر اساس تنصیص پیامبر صلی الله علیه وآله و گمراه دانستن بیشتر صحابه به خاطر کنار گذاردن این نص را از ویژگیهای آنان برشمرده است.(4)
شهرستانی میگوید: چون شیعیان کوفه قول زید را درباره جواز امامت مفضول و پرهیز وی از بدگویی و تعریفش را از شیخین شنیدند، او را ترک کردند و به دنبال آن، «رافضه» نامیده شدند.(5) بعضی نیز با برخی اختلافات جزئی، مخترع این نام را مغیرة بن سعید میدانند.(6)
______________________________
1. عموم گزارشگران اگرچه داستان زید را منشأ پیدایش این لقب میدانند، اما در اینکه چرا این دسته زید را ترک کردند و اینکه این لقب توسط خود زید و یا دیگران طرح شده باشد، همداستان نیستند. برای اطلاع از معانی و ریشه های تاریخی این اصطلاح نک: محسن المعلم، النصب و النواصب، ص 558ـ539.
2. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ج 7، ص 181 / ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 89 / ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 136.
3. عبدالکریم شهرستانی، پیشین، ص 138 ـ 139 / عبدالقادر بغدادی، پیشین، ص 35 / ابوسعید نشوان الحمیری، الحور العین، ص 184 / محمد یمنی، پیشین، ج 1، ص 446. (برای نمونه، نک: محمّدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص 200 / اسفراینی، پیشین، ص 75 / فخر رازی، پیشین، ص 52 / ابوالحسن اشعری، پیشین، ص 491.)
4. ابوالحسن اشعری، پیشین، ص 15 ـ 16، ص 87. حاشیه نویس این کتاب نیز در یک داوری احساسی، علت این نامگذاری را «رفض دین» میداند. (همان، ص 87.)
5. عبدالکریم شهرستانی، پیشین، ج 1، ص 138.
6. سعد بن عبدالله اشعری قمی، پیشین، ص 77 ـ 78 / نوبختی، پیشین، ص 62 / عبّاس اقبال، خاندان نوبختی، ص 256 / محمّدجواد مشکور، پیشین، ص 200.
______________________________
ابن مرتضی زیدی مذهب نیز ترک محمّد «نفس زکیه» توسط اصحاب زید را یکی از عوامل این نامگذاری دانسته است.(1)
مقریزی خاستگاه تاریخی این عنوان را مخالفت دسته ای از شیعیان با فتوای زید بن علی مبنی بر منع لعن ابوبکر و عمر و نیز رفض رأی صحابه در مورد بیعت با ابوبکر و عمر را به عنوان خاستگاه تاریخی این نامگذاری گزارش کرده و در یک جمع بندی کلی، میگوید: روافض کسانی هستند که در حبّ علی و دشمنی خلفای ثلاث، عایشه و معاویه غلو میکنند.(2) بنابراین تعریف، «رفض» و رافضیگری موضوعی فراتر از یک عنوان خاص فرقه ای بوده است. جالبتر اینکه این عنوان توسط برخی از افراطی های اهل سنّت، حتی بر دسته ای که به رفض عثمان و عیبجویی معاویه و عمروعاص پرداخته اند نیز اطلاق شده است. البته برخی از نویسندگان زیدی نیز تلاش کرده اند تا انشعاب در اصحاب زید و رفض وی توسط پیروان صادق آل محمد صلی الله علیه وآله را نه به خاطر مبنای اعتقادی آنان، بلکه به سبب ترس از حاکم اموی تحلیل کنند. بنابراین نگاه، ظهور چنین پدیده ای با استناد به پیروی از مکتب امام جعفر صادق علیه السلام و یا امتناع زید از سب و بیزاری شیخین بهانه ای بیش نبوده است.(3) البته از دیدگاه آنان، این نامگذاری از طرف زید انجام شد(4) و ادامه دهندگان رفض و رافضیگری بعدی نیز نه شیعیان امامی، بلکه گروههای باطنی و قرامطه بودند.(5)
در مقابل قول مشهور، برخی اساسا ظهور لقب «رافضه» را با توجه به داستان زید، ساختگی دانسته و با استناد به کاربرد این واژه در محاورات قرن نخست، میگویند: این اصطلاح در نیمه نخست قرن اول و ایام حکومت معاویه و برای کسانی که به مخالفت
______________________________
1. ملطی، پیشین، ص 21. توجه به این نکته مفید است که اتهام شیعیان امامی (عموما اثناعشری) به رافضیگری از سوی زیدیان با حرارت بیشتری عنوان شده است.
2. تقیالدین المقریزی، پیشین، ج 3، ص 407.
3. بدرالدین الحوثی، من هم الرافضه، ص 18 ـ 20.
4. همان، ص 9.
5. همان، ص 11 ـ 15.
______________________________
سیاسی می پرداختند، کاربرد داشته است و نیز بنا بر برخی از احادیث شیعی، کاربرد این لقب بر اصحاب امام باقر (شهادت 114، هفت سال قبل از قیام زید) شایع بوده است.(1) صاحب این دیدگاه هیچگونه شاهد تاریخی برای نظر خود ارائه نکرده است.
بنابراین، نمیتوان دیدگاه مشخصی در مورد مصادیق مشخص این واژه به دست آورد: از یک سو، وجه تسمیه و نیز تعاریف گوناگون و متعددی برای این واژه ذکر شده و از سوی دیگر، به لحاظ مصداقی، گاهی بر برخی از فرق شیعی و گاهی بر همه فرق شیعی اطلاق شده است. شیعیان نیز برای آن معانی پسندیده و آرامبخشی همچون ترک باطل و پیروی از حق ارائه کرده اند.(2) گاهی نیز مشروع ندانستن خلافت خلفای سه گانه، انتقاد از صحابه، قول به نص در امامت و حتی ابراز حبّ و علاقه به امام علی و اهل بیت علیهم السلام و از سوی دیگر، حتی عنوان دشمنی با معاویه نیز رفض دانسته شده است.(3)
به هر روی، کاربرد این اصطلاح فرقه ای در موارد زیادی مرادف با شیعه همراه با بار منفی (نظیر وهّابی برای قشری از اهل سنّت در کاربرد امروزی) بوده و بیش از همه به شیعیان امامی (اثناعشری) اطلاق شده است. از اینرو، شیعیان نیز به خاطر قدح آمیز بودن کاربرد آن، دلخوری خود را از چنین اصطلاحی بیان کرده و احیانا شکایت خود را از ملقّب شدن به این عنوان سرزنش آور نزد امامان نیز برده اند. بعید نیست بتوان لقب «نواصب» و «ناصبی» را، که به برخی از افراطیهای اهل سنّت اطلاق شده، نوعی مقابله به مثل و در پاسخ به این اصطلاح فحش گونه فرقه ای به حساب آورد. از اینرو، شیعیان هیچگاه از این لقب استقبال نکرده و آن را نوعی ناسزا تلقّی نموده اند(4)
______________________________
1. عرفان عبدالحمید، تاریخ الاسلام السیاسی الثقافی، مرکز الغدیر، 1417، ص 717 - 719.
2. ابوحاتم رازی، پیشین، ص 270 / ابن رستم طبری، دلایل الامامه، قم، منشورات رضی، 1363 ش، ص 255.
3. نک: رسول جعفریان، پیشین، ج 1، ص 19 به بعد.
4. مرتضی حسنی رازی، تبصرة العوام، ص 28. فضل بن شاذان نیشابوری (م 260 ه) از محدثان و متکلّمان امامیه و از اصحاب امام جواد و امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهمالسلام در اثر کهن الایضاح، در پاسخ به یک حدیث ساختگی علیه رافضه، که آنان را مشرک و مهدور الدم میداند، میگوید: «... انّما رأینا الشیعة الذین تسمّونهم انتم الرافضة انّما خالفوکم فی تفضیل علیّ ـ صلوات الله علیه ـ علی ابی بکر و عمر و لم یقولوا اَنّ ابابکر و عمر ترکا الصلاة و لا زنیا و لاطاولا شربا الخمر و لا استحلاّ الحرام و لاالظلم. انّما قالوا علی علیه السلام افضل منهما و من غیرهما بسابقته و قرابته و صهره و نکایته فی المشرکین و علمه بکتاب الله و سنن رسوله. فاذا تفضیل علی علیه السلام علی ابی بکر و عمر عندکم اعظم من نکاح الامّهات و الاخوات ... فاذاً تفضیل علی علیهما شرک یقتل من قال به.» (همان، ص 303) برای نمونه ر. ک: عبدالجلیل قزوینی، پیشین، ص 416.
مطلب ادامه دارد.....
منبع : پایگاه شیعه شناسی