خولی بن یزید اصبحی کیست؟
جمعه 29 مرداد 1400 2:51 PM
جنایات و پرونده سیاه
خولی بن یزید اصبحی از یاران و همراهان عمر بن سعد در کربلا بودوی از افراد حکومت بنی امیه بود.
وی همان ملعونی بود که با پرتاب تیر به سوی «عثمان بن علی بن ابیطالب (ع) آن بزرگوار را مجروح نمود و عثمان بر زمین افتاد.
وی یکی از قاتلین جناب جعفر بن علی بن ابیطالب (ع) بود.
خولی بن یزید اصبحی، از چهرههای بسیار کثیف و از عمال سرسپرده حکومت بنی امیه بود، وی در جریان کربلا نقش فعال داشت که به طور فهرست وار اشاره ای بر جنایات و پرونده سیاه این عنصر خبیث مینماییم:
1- شرکت فعال در حادثه عاشورا.
2- هدف قرار دادن «عثمان بن علی» برادر امام حسین (ع) در روز عاشورا که سبب شهادت او شد.
3- خولی و «حمید بن مسلم» مأمور آوردن سر بریده امام حسین (ع) از کربلا به کوفه نزد ابن زیاد بودند.
خولی در کوفه:
پس از شهادت امام حسین(ع)، خولی به همراه محمد بن مسلم ازدی مأموریت یافت تا سر مقدس امام(ع) را نزد ابن زیاد ببرد.( طبقات الکبری، خامسه1، ص481؛ انساب الاشراف، ج3، ص206؛ تاریخ طبری، ج5، ص455.) آنها شبانگاه به کوفه رسیدند؛ اما چون قصر ابن زیاد در این هنگام بسته بود، او سر امام(ع) را به خانه خود برد آن را در تنور خانه جای داد و داخل رختخواب شد و به زنش گفت: «جئتک بغنی الدهر: چیزی آوردهام که برای همیشه غنی خواهی شد.» همسرش پرسید: چه آوردهای؟ او گفت سر حسین(ع) اکنون در خانه با توست.»زن خولی که شیعه و از علاقمندان به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و نامش «نوار» بود تا این جمله را از شوهر جنایتکارش شنید، از رختخواب بلند شد و فریاد زد: وای بر تو، مردم طلا و نقره آوردهاند و تو سر فرزند پیامبر را؟تو رفتی سر فرزند دختر پیامبر(ص) را با خود آورده ای[و می گویی مایه بی نیازی زندگی مان را با خود آورده ای؟] و لباسش را پوشید و از خانه بیرون رفت و میگفت: «والله لا یجمع رأسی و راسک فی بیت ابدا» به خدا قسم دیگر با تو زیر یک سقف زندگی نخواهم کرد.( دیگر سر من و تو روی یک بالش نخواهد بود.) و صبح فردا خولی سر امام(ع) را نزد ابن زیاد برد و خبر شهادت امام(ع) را به او داد.( انساب الاشراف، ج3، ص206؛ تاریخ طبری، ج5، ص455؛ ؛ البدایه و النهایه، ج8، ص189.)
روضه ی تنور:
مُقَرَّم در مقتل الحسین(ع) به مخفی کردن سر امام حسین(ع) در تنور، ساطع شدن نوری از تنور و شیون و زاری گروهی از زنان برای امام حسین(ع) اشاره کرده است.در بین مردم نیز مشهور است که خولی، سر امام را در تنور خانهاش پنهان کرد.«نوار» گوید: به خدا قسم دیدم، در مطبخ آشپزخانه نوری به آسمان ساطع است و پرندگانی سفید رنگ در اطراف آن نور در پرواز بودند و صبح، آن سر مقدس را به نزد ابن زیاد بردند.
روضه تنور خولی معمولا پس از روز عاشورا در دهه دوم و سوم ماه محرم خوانده میشود. در این روضه به داستان تنور خولی پرداخته میشود که خولی سر امام حسین(ع) را داخل تنور میگذارد. طبق این داستان همسر وی که بانویی متدین و نیز از دوستداران خاندان رسول خدا( ع) بود وقتی برای نماز شب بیدار شد ناگهان متوجه نوری از مطبخ خانه گردید و صدای گریه و شیون شنید. پس از آن به داخل مطبخ رفته و متوجه سر بریدهای در تنور شد. وی دید بانویی در کنار آن سر گریه و زاری میکند و چند بانوی دیگر او را دلداری میدهند. طبق نقل این روضه، بانوی گریه کننده حضرت زهرا(س) و سه بانوی دیگر،حوا، آسیه و مریم بودند.
خولی بن یزید و مختار
بنابراین مختار به رییس پلیس خود، ابوعمره، (که او را باز شکاری میگفتند) و معاذ بن هانی کندی چند مأمور مسلح را مأمور دستگیری خولی کرد. آنان حرکت نمودند و خانه خولی را در محاصره خود درآوردند. خولی که غافلگیر شده بود و راه کمترین نجات و فراری را برای خود نمیدید، خود را گم کرد و به مستراح خانهاش پناه برد و در چشمه چاه مستراح، خود را مخفی کرد و سبدی چوبی را روی دهانه مستراح، گذاشت تا او را نبیند. مأموران مختار به خانه ریختند و زن خولی جلوی آنان آمد و گفت: چه خبر است؟ گفتند شوهرت کجاست؟ این زن که عنادی خاص نسبت به شوهر خبیثش داشت و علاقمند به خاندان پیامبر بود دید اکنون بهترین فرصت است که آن خبیث را به سزای اعمالش برساند.
وی با صدای بلند خطاب به مأموران کرد و گفت: «من نمیدانم شوهرم کجاست! ولی با دستش اشاره به طرف مستراح کرد. آنان وارد محل شدند و آن سبد چوبی را برداشتند و خولی را از گودال با وضع بدی بیرون کشیدند و او را بسته و به سوی مختار حرکت دادند.
اتفاقا مختار با گروهی از یارانش از قصر خارج و به دنبال قاتلان حسین (ع) میگشت که در بین راه، خبر دستگیری خولی را به او دادند. مختار راه خود را کج کرد و به طرف محل خانه خولی حرکت کرد و ابن کامل هم همراه مختار بود.
مختار و همراهان آمدند و مأموران، خولی را با آن وضع به نزد مختار آوردند، مختار فرمان داد: که در مقابل خانهاش به حساب وی برسید و او را بکشید و جسدش را نیز بسوزانید. او آن قدر سوخت تا خاکستر شد.
نقش خولی در کربلا
در برخی از منابع از خولی به عنوان قاتل عثمان بن علی (علیهالسّلام) [۱]یا یکی از قاتلین او یاد شده است. [۲][۳][۴][۵]برخی دیگر از منابع نیز او را قاتل جعفر بن علی دانسته و آوردهاند: «خولی بن یزید اصبحی تیری به شقیقه یا چشم جعفر زد و او را به شهادت رساند.» [۶][۷]برخی از منابع خولی را قاتل سیدالشهداء (علیهالسّلام) معرفی کرده و گفتهاند کسی که سر امام (علیهالسّلام) را از بدنش جدا کرد خولی بوده است. [۸][۹][۱۰][۱۱]اما برخی دیگر از منابع، بر این اعتقادند که او قاتل امام حسین (علیهالسّلام) نبود؛ اما از کسانی بود که اقدام به بریدن سر امام (علیهالسّلام) کرد؛ ولی وقتی وارد گودال قتلگاه شد دستش لرزید و لرزه براندامش افتاد و کنار رفت، در این هنگام شمر بن ذیالجوشن یا سنان بن انس [۱۲][۱۳][۱۴]و به نقلی برادر خولی- شبل بن یزید- پیاده شد و سر امام (علیهالسّلام) را جدا کرد و به دست خولی داد. [۱۵]
سر امام در تنور خولی
پس از شهادت امام حسین (علیهالسّلام)، خولی به همراه حمید بن مسلم ازدی ماموریت یافت تا سر مقدس امام (علیهالسّلام) را نزد ابنزیاد ببرد. [۱۶][۱۷][۱۸][۱۹]آنها شبانگاه به کوفه رسیدند؛ اما چون قصر ابنزیاد در این هنگام بسته بود، او سر امام (علیهالسّلام) را به خانه خود برد و آن را در تنور خانه جای داد و به همسرش نوار گفت: «بینیازی عمرمان را با خود آوردهام! سر حسین (علیهالسّلام) اکنون در خانه با توست.» در این هنگام همسرش -نوار- برآشفت و با خشم به خولی گفت: «مردم طلا و نقره به خانه میآوردند و تو رفتی سر فرزند دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را با خود آوردهای [و میگویی مایه بینیازی زندگیمان را با خود آوردهای؟] دیگر سر من و تو روی یک بالش نخواهد بود.» صبح فردا خولی سر امام (علیهالسّلام) را نزد ابنزیاد برد و خبر شهادت امام (علیهالسّلام) را به او داد. [۲۰][۲۱][۲۲][۲۳]
عاقبت خولی
خولی دو زن داشت، یکی از قبیله حضرمیان، و یکی از قبیله بنی اسد. نام آنها، نوار و عیوف در تاریخ آمده و پدر یکی از آنها، مالک بن عقرب است. وقتی خولی نزد همسرش به اتاق رفت، همسرش پرسید، با خود چه آورده ای؟ خولی گفت: چیزی آورده ام که برای همیشه ثروتمند و بی نیاز خواهیم بود.
سر حسین بن علی علیه السلام را به خانه آورده ام! همسر او گفت: وای بر تو! مردم سیم و زر به خانه می برند و تو، سر فرزند رسول خدا آورده ای! به خدا سوگند که هرگز در کنار تو نخواهم ماند. این را گفت و بلند شد و بیرون آمد و ناگهان نظرش بر نوری عظیم افتاد و دید که: نوری به آسمان می رود و این نور از آن سر منور ساطع است و ملائکه به صورت مرغان سپید، در اطراف آن هستند. در بعضی اقوال تاریخی است که او شبانه، همسرش را ترک کرد و از آن خانه بیرون رفت. خولی سر را برای ابن زیاد برد تا جایزه بگیرد.
او بعد از واقعه عاشورا همچنان زنده بود تا سال 65 هجری قمری زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی حضرت حسین علیه السلام، قیام کرد و دنبال قاتلان آن حضرت بود، «معاذبن هانی» و «اباعمره کیسان» امیر پاسبانان خاص خودش را به دنبال خولی فرستاد. خولی در خانه اش، در بیت الخلاء (مستراح) پنهان شده بود. یکی از همسرانش که کینه او را از آن زمان که سر بریده حسین علیه السلام را آورده بود به دل داشت و دشمنش شده بود، محل اختفای شوهرش را به مأموران مختار با اشاره دستش، به آنها نشان داد که خولی در کجاست! مأموران او را دستگیر کرده و خبرش را به مختار دادند.
پس از قیام مختار، ماموران او ماموریت یافتند تا به خانه خولی رفته و او را به سزای عمل زشتش برسانند. ماموران مختار خانه خولی بن یزید را در محاصره گرفتند، خولی متوجه حضور ماموران شد پس در دستشویی خانهاش مخفی شد. یاران مختار وارد خانه شدند و همسر خولی را یافته از او پرسیدند: «شوهرت کجاست؟» گفت: «نمیدانم کجاست»؛ اما با اشارهی دست، مخفیگاه خولی را به ماموران نشان داد. پس آنان خولی را در حالی که زنبیلی بر سر خویش نهاده بود پیدا کردند و از آنجا بیرون کشیدند و سپس مختار را از اسارت او با خبر کردند. مختار نزد یاران خود آمد و دستور داد او را کشته و بدنش را بسوزانند. [۲۴][۲۵][۲۶][۲۷]
«مختار به خولی گفت در کربلا چه کردی؟ گفت: نزد علی بن حسین (ع) آمده پوستین زیر او را برداشتم و مقنعه و گوشواره زینب (ع) را هم برداشتم. مختار گریه کرد و گفت او به تو چه گفت؟ گفت: او به من گفت: خداوند دست ها و پاهای تو را قطع خواهد کرد و خداوند تو را قبل از آتش آخرت به آتش دنیا بسوزاند....مختار گفت: به خدا قسم دعای آن طاهره مظلومه (ع) را مستجاب خواهم کرد». به دستور مختار، او را کشتند و جسدش را سوزانده و خاکسترش را بر باد دادند. مختار، ابوعمره را به همراه معاذ بن هانی کندی و معبد بن سلمه حضرمی به سراغ خولی فرستاد.خولی در چاه مستراح خانهاش پنهان شد. ماموران مختار از همسر خولی محل اختفای او را جویا شدند و وی که از خولی دل خوشی نداشت به مخفیگاه وی اشاره کرد. یاران مختار او را بیرون کشیدند و به نزد مختار بردند. به دستور مختار، او را نزدیک خانهاش به قتل رسانند و جسدش را سوزانند. که جز خاکستر از آن چیزی باقی نماند.او سرانجام در سال ۶۶ هجری در کوفه در قیام مختار توسط بن کامل شاکریَ کشته شد.
پانویس
۱. ↑ دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، ص۲۵۷، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش.
۲. ↑ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه۱، ص۴۷۶، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳.
۳. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، ج۳، ص۲۰۱، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.
۴. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۴۳، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.
۵. ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۹، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.
۶. ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۵۵، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.
۷. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق مدرسه الامام المهدی (عجّلاللهفرجهالشریف)، ص۲۸۱، قم، چاپ اول، ۱۴۰۷.
۸. ↑ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه۱، ص۴۷۴، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳.
۹. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، ج۳، ص۲۰۴، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.
۱۰. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۵۳، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.
۱۱. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۱۱۹، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱.
۱۲. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۴۶، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.
۱۳. ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۲، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.
۱۴. ↑ سید بن طاوس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۶، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش.
۱۵. ↑ دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، ص۲۵۸، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش.
۱۶. ↑ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه۱، ص۴۸۱، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳.
۱۷. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، ج۳، ص۲۰۶، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.
۱۸. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۴۸، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.
۱۹. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، ص۷۹، بیروت، دارالمعرفه.
۲۰. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، ج۳، ص۲۰۶، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.
۲۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۴۸، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.
۲۲. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۰، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵.
۲۳. ↑ ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۶، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.
۲۴. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۵۳۱، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.
۲۵. ↑ مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج۲، ص۱۸۰، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
۲۶. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۶، ص۲۴۴، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱.
۲۷. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۲۵۰، قم، مکتبة المفید.
منابع:
https://www.porseman.com/article/24598
https://fa.wikipedia.org/wiki
https://fa.wikishia.net/view/
http://wikifeqh.ir