اشعار کوتاه و زیبای محرم برای بچه ها
یک شنبه 24 مرداد 1400 7:50 PM
سرگرمی گوناگون
با فرارسیدن ماه محرم، اشعار متعددی برای کودکان وجود دارند که می توانید با استفاده از این اشعار، ماه محرم را برای کودک خود بازگو و تشریح کنید.
اشعار کودکانه باعث می شود یادگیری مفاهیم در هر رده سنی به خوبی اتفاق بیفتد و کودکان بهتر علاقه نشان می دهند وبا شور و ذوق بزرگتر ها را همراهی می کنند. از این رو ما در نمناک گلچینی از شعرهای کودکانه ویژه ماه محرم را در اختیارتان قرار داده ایم تا بتوانید وقایع مهم این دوره تاریخی و حماسه آفرین را در قالب شعر برای کودکان خود بازگو کنید.
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
پیچیده توی کوچه
بوی گلاب و اسفند
خشکیده بر لب ما
گل های سرخ لبخند
ماه محرم آمد
دل ها چه سوگوار است
خورشید هم از این داغ
غمگین و داغدار است
طیبه شامانی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
محرم شد محرم شد
دل گل ها پر از غم شد
نگاه کوچه ی مـا باز
پر از پرواز پرچم شد
سرودم یا علی اصغر
درود ای غنچه ی پرپر
قلم لرزید و شد دفتر
ز ابر دیدگانم تر
سرودم یا علی اکبر
تـو بودی مثل پیغمبر
نگاهم شد پر از خنجر
ندیدم مـن تـو را دیگر
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
دسته ی ما کوچیکه
فقط یه پرچم داره
بابا جونم برامون
شربت و شیر می آره
نذر علی اصغره
شربت و شیر شیرین
باهم می گیم یا حسین «ع»
بابام می گه :آفرین !
مهری ماهوتی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
بازهم ماه محرم
آمده در کوچه ما
خانه امان امروز روضه است
می دهم من چای و خرما
از رقیه از سکینه
روزه می خواند و من هم
اشک هایم دانه دانه
می چکد آهسته کم کم
شور شد با اشک هایم
مزه حلوای شیرین
شور و شیرین قاطی هم
از گلویم رفته پایین
سعیده موسوی زاده
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
صدای طبل و زنجیر
می آید از خیابان
غمی نشسته امشب
به قلب پیر و جوان
صدای واحسینا
پیچیده در هر کجا
زنده شده دوباره
خاطره ی کربلا
گردیده یک عالمی
در سوگ او سیه پوش
مردم همه ی عزادار
با اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ باز
صدای اشک و ناله
روئیده در کربلا
گل های سرخ لاله
اکرم خیبری
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
دیشب یه سربند سبز
بابام رو پیشونیم بست
که روش نوشته بودند
آقای من حسین است
بابام منو با خودش
به مجلس روضه بُرد
خرما که دادن بهش
با ذکر زیر لب خورد
تو روضه خوندن دیدم
گریه می کردن همه ی
حسین حسین می گفتن
با صدای زمزمه
بلند شدیم وایسادیم
تا بزنیم به سینه
سینه زنی قشنگه
ولی خیلی غمگینه
وقتی تموم شد عزا
غذای نذری دادن
از بس که خوشمزه بود
همه ی ،غذا رو خوردن
از اون موقع تا حالا
همش دارم می خونم
حسین حسین حسین جان
آقای مهربونم
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
کنار نهر آبی لب های تشنه دیدم
یه باغبون خسته با یک دل شکسته
کنار باغ تشنه زانو زده نشسته
کوچولوی شش ماهه که پاک و بی گناهه
اگه طاقت بیاره عمو جونش تو راهه
آهای! آهای ستاره! یه دختر سه ساله
خواب باباش و دیده اشک می ریزه می ناله
امام ستمدیده من! کاشکی کنارت بودم
وقتی تو تنها بودی رفیق و یارت بودم
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
حالا بشید مهیا می خوایم بریم کربلا
شهر امام حسینه امام سوم ما
کربلا شهر ماتم شهر مصیبت و غم
دوستان من گوش کنید تا ماجراشو بگم
حدود سال شصتم از شهر کوفه مردم
نامه زیاد نوشتن گفتن امام سوم
ما مرد کارزاریم اما امام نداریم
اگر بیای به کوفه اطاعت از تو داریم
وقتی امام قبول کرد رو سوی کوفه آورد
تنها گذاشتن اونو دروغگوهای نامرد
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
سینه میزند بابا
توی کوچه مان امشب
بسته روی پیشانی
یک نوارِ «یا زینب»
فرشِ کوچکی را هم
او به کوچه آورده
شمع و شربت و پرچم
نذرِ بچه ها کرده
سینه می زنم من هم
با شعار یا «زهرا»
اسم دسته ما هست:
دخترانِ عاشورا
مهری ماهوتی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
امام سوم مـا کـه مشهوره تـو دنیا
با ظالمان می جنگید با مظلومان می خندید
قرآن زیاد می خونده تـو سختی ها نمونده
گشته توی کربلا شهید راه خدا
توصیه کرده بـه مـا آقای خوب دنیا
امر بـه مشهور کنید کمک بـه ستمدیده کنید
وقتی کـه آب میخوریم درود می دیم بـه آقا
بچه های حسینی آب می خورید؟ بفرما