به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، صدرالدین حجازی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون این روزها سر پروژه "جشن سربرون" مجتبی راعی است که به گفته خودش در ماههای آینده در کاخ گلستان بازی دارد.
او در برنامه تلویزیونی "شبنشینی"، ناگفتههایی درباره سریال "مختارنامه" مطرح کرد: روزی که میرباقری مرا برای این سریال دعوت کرد 5 نقش به من پیشنهاد شد، 4 نقش سرتاسری بود، یعنی در هر 41 قسمت بازی داشت اما فقط نقش خولی سرتاسری نبود. میدانستم که خولی شخصیت عجیب و غریب و خاصی است به خاطر همین خولی را پیشنهاد دادم.
این بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون در خصوص اینکه چطور شد این تصمیم را گرفت، گفت: داود میرباقری با من تماس داشت و گفت "پنج نقش را برای تو در نظر گرفتهایم که جز خولی، مابقی از قسمت اول تا آخر سریال، فضای کار دارند اما «خولی» یک اپیزود بلند است؛ در نقشهای دیگر پول فراوان و در «خولی» حال و احوالات دیگر؛ تا گفت خولی حالم خیلی خوب شد! ترجیح دادم «خولی» را کار کنم و از او خواستم با خولی بیشتر ارتباط برقرار کنم؛ چند ماهی وقت داشتم و به مطالعه، تحقیق و تفحص پرداختم تا «خولی» خوبی برای مختارنامه باشم.
«خولی» دو زن دارد؛ زنی کوفی و زنی شامی؛ زن اول زنی مؤمن و علوی است و همسر دوم، رقاصه و آوازهخوان شامی است که بههوای دایر کردن رقاصخانهای در کوفه زن خولی شده و به این شهر آمده است؛ جنایتی که خولی مرتکب شده آنقدر مهیب است که این دو زن، هر دو بر آن شهادت میدهند و حتی زن شامی نیز نمیتواند بر آن چشم ببندد.
این صحنهها در سال 1383 فیلمبرداری شد؛ میرباقری حساسیت و وسواس فراوانی برای بهتصویر کشیدن این بخش از داستان داشت، بهخصوص جایی که در آن خولی با سر بریده حضرت در توبره وارد مطبخ میشود، زمان و تمرکز زیادی برای فیلمبرداری برد.
در این صحنه ایجاد دود و مِه، نقش زیادی در فضاسازی داشت و به همین دلیل علاوه بر دستگاههای مِهساز که در چنین مواردی بهکار میآیند، گروه زیادی از افراد حاضر در صحنه نیز در پشتصحنه با ابزارهای مختلف همچون: چوب نیمسوز و... اقدام به تولید دود میکردند تا مِه موجود در فضا بهاندازه قابل قبول برسد.
از همه اینها گذشته «آهو خردمند» بازیگری که نقش زن کوفی خولی را ایفاء کرد، زحمت و انرژی فراوانی برای ایفای نقش بهکار گرفت، او در بخشی از این فصل باید روی زمین مینشست و خونهای چکیدهشده از توبره خولی را ــ که در واقع متعلق به سر بریده امامحسین(ع) بود ــ پاک میکرد.
روزی که قرار بود این صحنه فیلمبرداری شود، خردمند وارد صحنه شد و به افراد حاضر در سر صحنه نگاه کرد؛ ایفای این نقش توسط او هم حسوحال او را تغییر داده بود و هم در دیگران فضایی عجیب ایجاد کرده بود؛ گروه جلوههای ویژه چند روز قبل لولههای پلاستیکی را داخل زمین کار گذاشته بودند تا این صحنه و جوشش خون اجرایی شود، اما تا پیش از آغاز فیلمبرداری، خردمند دقیقاً نمیدانست باید چهکاری انجام دهد.
وقتی میرباقری برای او توضیح داد که در این صحنه باید به زمین بنشیند و سعی کند لکههای خون باقیمانده از آقا اباعبدالله را با کهنه پاک کند، حسوحالی عجیب او را فرا گرفت؛ حسی که خیلی خیلی قویتر از آن چیزی بود که از چند روز قبل و در صحنههای تمرین به آن رسیده بود؛ خردمند میدانست که این صحنه بهدلیل جلوههای ویژه خاص آن زیاد قابل تکرار نیست؛ تکرار چنین صحنهای هم سخت بود و هم ممکن بود حسوحال اولیه بازیگر را دچار تغییر کند.
همین حسوحال عجیب را هنوز صدرالدین حجازی بازیگر نقش خولی بههمراه خودش دارد و مردم هم در کوی و برزن هنوز برای ایفای این نقش برخوردها و رفتارهای خاصی از خودشان نشان میدهند؛ عدهای با آن تعصب همیشگی به بازیگران چنین نقشهایی ناسزا میگویند و عدهای هم به بازیگر نقش «خولی» احترام میگزارند و از او بهخاطر ایفای باورپذیر چنین نقشی، تشکر میکنند.
اما چرا مخاطب، صدرالدین حجازی را با خولی بهتر میشناسد و اینچنین نقشهایی ماندگار میشود؟ مشروح این گفتوگو را بخوانید:
او درباره ماندگاری نقش خولی و زوایای پیدا و پنهان این نقش در سریال "مختارنامه" به تسنیم گفت: من همه جا گفتهام آماده شدن زیربنای هر نقش و کاراکتری مهمترین اتفاقی است که برای یک بازیگر در جریان کار میافتد؛ من اگر در "مختارنامه" خولی را بازی کردم بهپشتوانه هدایتهای مدبرانه داود میرباقری بود که مورد قبول مخاطب قرار گرفت؛ کارگردانانی چون میرباقری موهبتهای عرصه نمایش ما هستند و امیدوارم آنقدر نگهداری خوبی از آنها انجام دهیم تا آزرده نشوند.
صدرالدین حجازی با اشاره به اینکه 2000 صفحه مطلب درباره «خولی» خواندم، تأکید کرد: معمولاً نقشهایی مثل «خولی» صاحب شناسنامهای نمادین میان مردماند، اما نه بهاندازه شمر و ابنزیاد و یزید؛ به همین دلیل باید طوری ایفا شود تا مردم باورش کنند؛ برای این عمقبخشی نیازمند پیداها و ناپیداهای غنی بودم تا این اتفاق برای مخاطب رقم بخورد؛ پیچیدگیها و چالشهای فراوان «خولی» باعث شد تا نزدیک به 2 هزار صفحه مطلب درباره این نقش جمعآوری کنم.
وی در پاسخ به اینکه چطور این نقش درآمد، افزود: تئوریهایی که نسبت به این شخصیت در ذهن داشتم و این تئوریهای جدید را به یک فضای عملی تبدیل کردم؛ چون به نقش دلبسته بودم، خیلی زود قالب شخصیتی «خولی» ایجاد شد؛ در ادامه به مناسبات، ارتباطات و تعاملات «خولی» با فضاها و آدمهای دیگر رسیدم؛ جمعبندی این کاراکتر، شخصیتی را شکل داد که مردم از دریچه سریال "مختارنامه" دیدند.
صدرالدین حجازی درباره ماجرای دستمزد خاص، تأکید کرد: من یک دستمزد خاص گرفتم که بسیار برایم ارزشمند است؛ روزی مهندس فلاح تهیهکننده سریال "مختارنامه" با من تماس گرفت و گفت "گروهی از فرانسه آمدهاند که دوست دارند با شما صحبت کنند؛ پیش از شما، با داود میرباقری، من و عربنیا هم صحبت کردهاند"؛ من گفتم "سریال «مختارنامه» این همه بازیگر دارد حالا چرا من؟!"، گفتند "حالا خودشان میآیند و با شما صحبت میکنند".
وی خاطرنشان کرد: خیلی کنجکاو شدم؛ با من قراری گذاشتند و به منزلم در «جنتآباد» آمدند؛ آن موقع مترجم این گروه شخصی بهنام مسعود مسجدجامعی بود که بههمراه کارگردان لبنانی و دستیارها و عوامل این گروه ساعت 8:30 صبح به منزل ما آمدند. من پرسیدم "ماجرا چیست؟"، و گفتند "یک طرح درسی برای یکی از دانشگاههای فرانسه است؛ ما شما را انتخاب کردیم که نقش کوتاهی در یک سریال بلند داشتید اما تأثیرگذار بودید؛ میخواهیم با شما بهصورت علمی بحث کنیم که چطور یک نقش کوتاه در سریال بلند، میتواند به این مرز تأثیرگذاری برسد؟".
حجازی در پاسخ به این سؤال که چطور به این دامنه عمقبخشی در کاراکتر «خولی» رسیدید، افزود: یک بازیگر قبل از اینکه نقشی را ایفا کند باید به جریان باورپذیری آن بیندیشد؛ بر اساس متن موجود، یک طراحی از کل ابعاد و زوایای پیدا و پنهان شخصیت و کاراکتر داشته باشد؛ اینجا من به عاشقپیشگی، رذالت و جنایات «خولی» رسیدم تا زیربنای این کاراکتر بهخوبی طراحی شوند.
بازیگر سریال "مختارنامه" با اشاره به اینکه چنین نقشهایی همیشه خطرناکند، گفت: اعتقاد دارم چنین نقشهایی همیشه خطرناکند؛ چون مردم از آنها شناخت دارند و اگر ایفای آن کاراکترها و بازیها، باورپذیر اتفاق نیفتد، همه باور مردم به هم میریزد؛ باید یک بازیگر در ایفای نقش چنین شخصیتها و کاراکترهایی مراقبت کند.
وی درباره دادگاه خولی، تصریح کرد: برای من حتی دادگاه خولی بسیار مهم بود؛ چطور این دادگاه برگزار شود؛ یک آدمی که دو زن دارد و تمام هستیاش را بهخاطر یک اشتباه از دست داده است؛ خوشبختانه همان دادگاهی شد که دوست داشتم؛ به همین دلیل وقتی صحنههای مربوط به «خولی» پخش شد در خیابان به من ناسزا میدادند؛ از این بازتابها خوشم میآمد و میگفتم خدا را شکر! آنقدر این نقش قوام پیدا کرده که تماشاگر با من مشکل دارد.
حجازی در پاسخ به این سؤال که برخی از بازیگران دیگر را کتک هم زدند؛ آیا شما هم بازتابهایی فراتر از ناسزا دادن داشتید؟ گفت: روزی نمیگذرد بیرون باشم و حداقل سه، چهار نفر نگویند "چقدر خوب بودید"؛ حتماً لطف مردم است و شاید خیلی هم خوب نبودهام؛ مثلاً به من گفتند "خولی را با شما شناختیم و از ذهن ما بیرون نمیرود"؛ اینها برایم ارزشمند است. یک بازیگر نیاز دارد مردم او را با چند نقش بهخاطر بیاورند و نشانهای برای مردم باشند؛ مرا با نقش «خولی» بیشتر میشناسند و در این 52 سال کار حرفهای بازیگری، چه در تئاتر و چه در سینما و تلویزیون که به 300 اثر هم میرسد، برجستهترین نقشی که هم خودم و هم مردم دوست دارند و ماندگار شده «خولی» است.
او در پاسخ به اینکه کدام صحنه «خولی» برایتان سخت بود، افزود: همه کسانی که در "مختارنامه" بازی کردند یک عشق خاصی داشتند؛ به هر صورت، صحنه دادگاه جذاب بود و آن دادگاهی که احساس میکردم که بیعدالتی در حق این نقش شده و سریع یک رأی صادر شد؛ زمانی که من را بهسمت گیوتین میآوردند؛ این صحنه چند بار تکرار شد و من اذیت شدم؛ چون یک عده بازیگر کنار من بودند که چندان حرفهای نبودند و با عربدهکشی و داد زدن به گیوتین رسیدم؛ واقعاً در آن صحنه، احساس کردم مرگ من محرز است و احوال عجیبی داشتم.
حجازی تأکید کرد: یک صحنه دیگر هم زمانی است که سربازان مختار قصد دستگیری «خولی» را دارند؛ خولی در لوله بخاری پنهان شده است؛ یک لوله بخاری بود و یک تنور پُر از آتش! من یک متر و نیم، بالای لوله بودم و یک حرارت عجیب و غریب از آن لولهبخاری به بدن من میخورد؛ من بازیگر اکشنکاری نیستم و خیلی هم مراقب من بودند؛ لحظه افتادن بهسمت پایین، خطرناک بود چون روبهروی تنور بودم؛ با یک مقداری نادانی و سهلانگاری در متن آتش قرار میگرفتم؛ از لحاظ حسی هم خیلی به خودم فشار آوردم ولی ماحصل کار مرا به اوج خودش رساند.
* صدرالدین حجازی در بخشی از برنامه تلویزیونی "شبنشینی" به علاقهمندیاش به بازی در نقشهای منفی گفت: یکی از جذابترین شاخههای نمایش و بازیگری ضد قهرمان است چون همه آگاهیم که نقش منفی پیچیدگی خاص خود را دارد و سخت است.بازی کردن نقش مثبت چندان هم سخت نیست. همیشه حس می کردم برای یک نقش باید یک لابیرنت پیدا کنیم تا هرچه میخواهیم را بتوانیم در آن انجام دهیم. به دلیل پیچیدگی، نقش خولی در "مختارنامه" را دوست دارم. اگر ضدقهرمان خوب نباشد قهرمان دیده نمیشود. در پارادوکسها است که مفاهیم معنا پیدا میکنند.