حمایت مالی از خویشاوندان
شنبه 2 مرداد 1400 3:45 PM
لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
نیکی (تنها) این نیست (که به هنگام نماز) صورت خود را به سوی مشرق و مغرب کنید (و تمام گفتگوی شما از مسأله قبله و تغییر قبله باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازید) بلکه نیکی (و نیکوکار) کسانی هستند که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آوردهاند و مال(خود) را با علاقهای که به آن دارند، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق میکنند، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند و به عهد خود به هنگامی که عهد بستند وفا میکنند، در برابر محرومیّتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج میدهند، اینها کسانی هستند که راست میگویند (و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است) و اینها هستند پرهیزکاران. (177 / بقره)
ریشه و اساس همه نیکیها
«بِرّ» در اصل به معنی توسعه است، سپس در معنی نیکیها و خوبیها و احسان، به کار رفته است، زیرا این کارها در وجود انسان محدود نمیشود و گسترش مییابد و به دیگران میرسد و آنها نیز بهرهمند میشوند و «بَرّ» جنبه وصفی دارد و به معنی شخص نیکوکار است، در اصل به معنی بیابان و مکان وسیع میباشد و از آن جا که نیکوکاران روحی وسیع و گسترده دارند، این واژه بر آنها اطلاق میشود. «بَأْساء» از ماده «بُؤْس» به معنی فقر و «ضَرّاء» به معنی درد و بیماری و «حینَ الْبَأْس» به معنی هنگام جنگ است. ( «مجمع البیان» ، ذیل آیه مورد بحث.) در حقیقت این نخستین پایه همه نیکیها و خوبیها است؛
ایمان به مبدأ و معاد و برنامههای الهی و پیامبران که مأمور ابلاغ و اجرای این برنامهها بودند و فرشتگانی که واسطه ابلاغ این دعوت محسوب میشدند، ایمان به اصولی که تمام وجود انسان را روشن میکند و انگیزه نیرومندی برای حرکت به سوی برنامههای سازنده و اعمال صالح است. جالب این که نمیگوید:
«نیکوکار» کسانی هستند که … بلکه میگوید «نیکی» کسانی هستند که … این به خاطر آن است که در ادبیات عرب و همچنین بعضی زبانهای دیگر، هنگامی که میخواهند آخرین درجه تأکید را در چیزی بیان کنند، آن را به صورت مصدری میآورند، نه به صورت وصف، مثلاً گفته میشود: علی، عدل جهان انسانیّت است، یعنی آن چنان عدالت پیشه است که گویی تمام وجودش در آن حلّ شده و سر تا پای او در عدالت غرق گشته است، به گونهای که هرگاه به او نگاه کنی، چیزی جز عدالت نمیبینی و همچنین در نقطه مقابل آن میگوییم:
بنیامیّة ذلّت اسلام بودند، گویی تمام وجودشان تبدیل به خواری شده بود. بنابراین از این تعبیر، ایمان محکم و نیرومندی در سطح بالا استفاده میشود. پس از ایمان، به مسأله انفاق و ایثار و بخششهای مالی اشاره میکند و میگوید:
«مال خود را با تمام علاقهای که به آن دارند، به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان میدهند» (وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ). بدون شکّ گذشتن از مال و ثروت برای همه کس کار آسانی نیست، مخصوصا هنگامی که به مرحله ایثار برسد، چرا که حبّ آن تقریبا در همه دلها است و تعبیر «عَلی حُبِّهِ» نیز اشاره به همین حقیقت است که آنها در برابر این خواسته دل، برای رضای خدا مقاومت میکنند. جالب این که در اینجا شش گروه از نیازمندان ذکر شدهاند؛ در درجه اوّل بستگان و خویشاوندان آبرومند و در درجه بعد یتیمان و مستمندان، سپس آن هایی که نیازشان کاملاً موقّتی است، مانند واماندگان در راه، بعد سائلان، اشاره به این که نیازمندان همه اهل سؤال نیستند، گاهی چنان خویشتن دارند که ظاهر آنها همچون اغنیاء است، در حالی که در باطن سخت محتاجند، چنان که قرآن در جای دیگر میگوید:
«یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ: افراد ناآگاه آنها را به خاطر شدّت خویشتنداری اغنیاء تصور میکنند» (273 / بقره) و سرانجام به بردگان اشاره میکند که نیاز به آزادی و استقلال دارند، هر چند ظاهرا نیاز مادّی آنها به وسیله مالکشان تأمین گردد. سوّمین اصل از اصول نیکیها را، برپا داشتن نماز میشمرد و میگوید:
«آنها نماز را برپا میدارند» (وَ أَقامَ الصَّلاةَ). نمازی که اگر با شرایط و حدودش و با اخلاص و خضوع، انجام گیرد، انسان را از هر گناه بازمیدارد و به هر خیر و سعادتی تشویق میکند. چهارمین برنامه آنها را اداء زکات و حقوق واجب مالی ذکر کرده، میگوید:
«آنها زکات را میپردازند» (وَ آتَی الزَّکاةَ). بسیارند افرادی که در پارهای از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند، اما در اداء حقوق واجب، سهلانگار میباشند و به عکس گروهی غیر از ادای حقوق واجب، به هیچگونه کمک دیگری تن در نمیدهند، حتّی حاضر نیستند یک دینار به نیازمندترین افراد بدهند، آیه فوق با ذکر «انفاق مستحبّ و ایثارگری» از یک سو و «ادای حقوق واجب» از سوی دیگر، این هر دو گروه را از صف نیکوکاران واقعی خارج میسازد و نیکوکار را کسی میداند که در هر دو میدان، انجام وظیفه کند و جالب این که در مورد انفاقهای مستحبّ، کلمه «عَلی حُبِّهِ» (با این که ثروت محبوب آنها است) را ذکر میکند، ولی در مورد زکات واجب، نه، چرا که ادای حقوق واجب مالی، یک وظیفه الهی و اجتماعی است و اصولاً نیازمندان طبق منطق اسلام در اموال ثروتمندان به نسبت معینی شریکند، پرداختن مال شریک، نیازی به این تعبیر ندارد. پنجمین ویژگی آنها را وفای به عهد میشمرد و میگوید:
«کسانی هستند که به عهد خویش به هنگامی که پیمان میبندند، وفا میکنند» (وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا). چرا که سرمایه زندگی اجتماعی، اعتماد مقابل افراد جامعه است و از جمله گناهانی که رشته اطمینان و اعتماد را پاره میکند و زیربنای روابط اجتماعی را سست مینماید، ترک وفای به عهد است، به همین دلیل در روایات اسلامی چنین میخوانیم که مسلمانان موظّفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل، مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکار و آن سه عبارتند از؛ وفای به عهد، ادای امانت و احترام به پدر و مادر. (اصول کافی» ، جلد 2، بابُ البِرِّ بِالْوالِدَیْنِ، صفحه 129، حدیث ) و بالاخره ششمین و آخرین برنامه این گروه نیکوکار را چنین شرح میدهد: «کسانی هستند که در هنگام محرومیت و فقر و به هنگام بیماری و درد و همچنین در موقع جنگ در برابر دشمن، صبر و استقامت به خرج میدهند و در برابر این حوادث زانو نمیزنند» (وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ) و در پایان آیه به عنوان جمعبندی و تأکید بر شش صفت عالی گذشته میگوید:
«اینها کسانی هستند که راست میگویند و اینها پرهیزکارانند» (أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ). راستگویی آنها از اینجا روشن میشود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است و تقوا و پرهیزکاریشان از اینجا معلوم میشود که آنها هم وظیفه خود را در برابر «اَللّه» و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کلّ جامعه انسانی و هم در برابر خویشتن خویش انجام میدهند. جالب این که 6 صفت برجسته فوق، هم شامل اصول اعتقادی و اخلاقی و هم برنامههای عملی است. در زمینه اصول اعتقادی تمام پایههای اصلی ذکر شده و از میان برنامههای عملی به انفاق و نماز و زکات که سمبلی از رابطه خلق با خالق و خلق با خلق است، اشاره گردیده و از میان برنامههای اخلاقی، تکیه بر وفای به عهد و استقامت و پایداری شده که ریشه همه صفات عالی اخلاقی را تشکیل میدهد.
«بِرّ»: خوب فرمانبرداری کردن، نیکوکاری، نیکوکار.
«مَساکین»: جمع «مِسْکین» به معنای تهیدست و بینوا.
«اِبْنُ السَّبیل»: مسافر، رهگذر، در راه مانده.
«بَأْساء»: سختی یا تنگدستی و فقر.
«ضَرّاء»: بیماری، گرفتاری.
بعد از آنکه به فرمان خدا، قبله از بیتالمقدّس به مکّه و خانه خدا تغییر یافت، گفتگوها و کشمکشهای بسیاری میان یهود و نصارا و پیروان قرآن پیش آمد و تداوم پیدا کرد. بیشتر یهودیان و مسیحیان، فرمانبرداری شایسته و بایسته از خدا و نیکی و نیکوکاری را به روی آوردن به شرق یا غرب برای ادای فریضه نماز عنوان میکردند و قبله خویش را درست میدانستند؛ و مردم مسلمان نیز ضمن احترام به بیتالمقدّس نخستین قبله مردم باایمان بر این عقیده پای میفشردند که آنان فرمانبردار پروردگار خویشاند و به هر سو او دستور دهد، نماز خواهند خواند و تسلیم نیرنگ و جوسازی بازیگران نخواهند شد و درست در این شرایط بود که این آیه شریفه بر قلب مصفّای پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد.
در تفسیر آیاتی که در خصوص تغییر قبله از بیتالمقدّس به خانه خدا از نظرتان گذشت، خاطرنشان شد که یهود و نصارا از یک سو و شرکگرایان از دیگر سو چه هیاهوها بپا کردند و چه بهانهجوییها براه انداختند. قرآن شریف در این آیه شریفه پاسخ آنان را میدهد و میفرماید:
«لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ.»
نیکوکاری و فرمانبرداری خوب از خدا آن نیست که به هنگام نماز روی خود را به سوی خاور یا باختر بگردانید.
درست است که نماز این اثر شگرف را دارد که انسان را از کردارهای زشت و ناپسند بازمیدارد و دیگر عبادتها نیز هر کدام تأثیری سازنده و نقشی مهم در زندگی فرد و جامعه ایفا میکنند و به همین منظور از جانب خدا مقرّر شدهاند؛ امّا نباید از یاد برد که طریق به دست آوردن مصالح و اجتناب از تباهیها و گناهان، گاه در شرایط گوناگون زمانی و مکانی تغییر مییابد؛ از این رو، خوب فرمانبرداری کردن خدا و نیکوکاری آن است که او آنگونه که باید، خالصانه و با همه وجود پرستش و اطاعت شود، نه اینکه به شرق یا غرب روی آوریم و به سوی قبله یهود یا نصارا نماز بخوانیم. بنابراین، نیکی و اطاعت شایسته از خدا، روی آوردن به این سو و آن سو نیست، بلکه پیروی کامل و خالصانه از اوست؛ و این معیار نیکی و نیکوکاری است.
برخی نیز در تفسیر این آیه شریفه گفتهاند: منظور این است که: نیکوکاری آن نیست که نصارا به هنگام نماز روی به خاور و یهود روی به باختر آورند، بلکه فرمانبرداری واقعی خدا، ایمان تزلزل ناپذیر به او و رعایت دستوراتش همراه با دوری گزیدن از گناهان است.
«وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ»
بلکه فرمانبردار خوب [خدا] کسی است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب[های آسمانی] و پیامآوران [او] ایمان بیاورد
در مورد تقدیر این جمله از آیه مبارکه، دستهای بر آنند که تقدیر آن بدین گونهاست: «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ …» (بلکه نیکوکاری راستین، نیکوکاری کسیاست که به خدا ایمان آورد …) همانگونه که در میان عرب گفته میشود: «السَّخاءُ حاتَمُ وَ الشِّعْرُ زُهیرُ» که حقیقت آن بدین صورت است: «السَّخاءُ سَخاءُ حاتَم و الشِّعْرُ شِعْرُ زُهَیْر» (سخاوت واقعی، سخاوت حاتم است و شعر حقیقی، شعر زهیر).
و گروهی نیز میگویند تقدیر آیه بدین ترتیب است: «وَ لکِنَ الْبارَّ» یا «وَلکِنَّ ذَاالْبِرِّ …» (بلکه نیکوکار واقعی، کسی است که به خدا و روز بازپسین و … ایمان بیاورد).
منظور از واژه انسانساز «ایمان» ، همه چیزهایی است که شناخت واقعیتها و راه یافتن به سوی حقّ و عدالت واقعی همچون شناخت جهان آفرینش، شناخت پدیدهها و پدید آورنده آنها با صفات و ویژگیهای او و شناخت انسان و هدفداری از آفرینش همه و همه در گرو آن است و به آن بازمیگردد.و مقصود از ایمان به روز بازپسین، عبارت است از ایمان به زندگی پس از مرگ و اعتقاد به حساب و کتاب و کیفر و پاداش و بهشت و دوزخ.
ایمان به فرشتگان نیز به این معناست که آنان را بندگان گرانقدر پروردگار بشناسیم که هماره فرمانبردار خدا هستند و در اطاعت او بر یکدیگر سبقت میجویند و هرگز گناه نمیکنند.
و ایمان به پیامآوران خدا این است که همه آنان را بندگان شایسته و برگزیده خدا و پاک از لغزش و گناه بدانیم؛ و باور داشته باشیم که آنچه آوردهاند، وحی الهی است و در گفتار خویش راستگویند؛ نخستین آنان، آدم علیهالسلام و آخرینشان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله است و دین و آیین و راه و رسم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، آخرین و کاملترین پیام آسمان به زمین است که همه باید آن را طریق خویش قرار دهند.
«وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ»و دارایی [خود] را با وجود دوستداشتن آن، انفاق کند
در تفسیر این جمله از آیه شریفه، نظرهایی چند ارائه شده است:
1. عدّهای ضمیر در «حُبِّهِ» را به ثروت و مال برگردانده و آیه را بدین صورت معنا کردهاند:
«و دارایی خویش را با وجود دوستداشتن آن، [بین] … انفاق کند». با این بیان، مصدر به مفعول اضافه شده است.
و گروهی از جمله ابن عبّاس در تفسیر آن گفتهاند:
منظور این است که «دارایی را در اوج صحّت و سلامت و امید به آینده و در حال بیم از فقر، به خاطر ایمان به خدا، برای محرومان هزینه کنی؛ نه اینکه آنقدر انفاق را به تأخیر اندازی که جان به گلو برسد و آنگاه وصیت کنی که از این ثروت، مقداری به این و مقداری به آن بدهید.
2. به اعتقاد جماعتی دیگر، ضمیر مذکور به «مَنْ آمَنَ» برمیگردد؛ که در این صورت، مصدر به فاعل اضافه شده و مفعول [الْمالْ] به جهت روشن بودن آن، نیامده است. با این بیان، معنای آیه بدین صورت است: «و مال را با علاقهای که انسان باایمان به آن دارد، [بین] … انفاق میکند».
3. جمعی دیگر را اعتقاد بر آن است که این ضمیر به «اللّه» برمیگردد و آیه در حقیقت اینگونه است: «و مال را در راه مهر خدا انفاق میکند».
از دید مؤلّف، سوّمین دیدگاه که از مرحوم سیّد مرتضی است، بهترین است؛ زیرا بیانگر آن است که انسان دارایی خویش را با وجود علاقه به آن، خالصانه در راه خدا و مهر او هزینه میکند؛ و واضح است که بدون قصد قربت، پاداش شایسته و بایستهای در انفاق نخواهد بود.
امام علی علیه السلام فرمودند:
أیُّها الناسُ، إنّهُ لا یَستَغنِی الرَّجُلُ ـ و إن کانَ ذا مالٍ ـ عَن عِترَتِهِ (عَشِیرَتِهِ)، و دِفاعِهِم عَنهُ بأیدِیهِم و ألسِنَتِهِم، و هُم أعظَمُ الناسِ حِیطةً مِن وَرائهِ و ألَمُّهُم لِشَعَثِهِ، و أعطَفُهُم علَیهِ عندَ نازِلَةٍ إذا نَزَلَتْ بهِ و لِسانُ الصِّدقِ یَجعَلُهُ اللّهُ للمَرءِ فی الناسِ خَیرٌ لَهُ مِنَ المالِ یَرِثُهُ غیرُهُ.
ألا لا یَعدِلَنَّ أحَدُکُم عن القَرابَةِ یَرى بها الخَصاصَةَ أن یَسُدَّها بالذی لا یَزِیدُهُ إن أمسَکَهُ، و لا یَنقُصُهُ إن أهلَکَهُ، و مَن یَقبِضْ یَدَهُ عن عَشیرَتِهِ، فإنّما تُقْبَضُ مِنهُ عَنهُم یَدٌ واحِدَةٌ، و تُقبَضُ مِنهُم عَنهُ أیدٍ کثیرَةٌ، و مَن تَلِنْ حاشِیَتُهُ یَستَدِمْ مِن قَومِهِ المَوَدَّةَ (المَحَبَّةَ).
اى مردم! هیچ کس ـ هر اندازه هم ثروتمند باشد ـ از خویشان (ایل و عشیره) خود و حمایت عملى و زبانى آنها از او، بى نیاز نیست. آنان بزرگترین گروهى هستند که از انسان پشتیبانى مىکنند و پراکندگى و پریشانى او را از بین مىبرند و در مصیبتها و حوادثى که برایش پیش مىآید، بیش از همه به او مهربان و دلسوزند. نام نیکى که خداوند براى انسان در میان مردم پدید مىآورَد، بهتر است از مال و ثروتى که وى براى دیگران باقى مىگذارد.
هان! مبادا از خویشاوند نیازمند خود روى برتابید و از دادن اندک مالى به او دریغ کنید، که اگر ندهید چیزى بر ثروت شما نمىافزاید و اگر بدهید چیزى کم نمىشود. هر که از خویشان خود دست کشد، یک دست از آنان باز گرفته، اما دستهاى فراوانى از خود کنار زده است. و آن کس که با قوم و خویشان خود نرمخو و مهربان باشد، دوستى و محبّت همیشگى آنان را به دست آورَد.(نهج البلاغه: خطبه ۲۳)
«ذَوِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ»
این جمله از آیه شریفه، شش گروه از نیازمندان را که انسان باایمان به آنان یاری میرساند و به آنان انفاق میکند، برمیشمارد:
منظور از نزدیکان، خویشاوندان انفاق کننده است؛ همانگونه که از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که در پاسخ به پرسشی در مورد بهترین انفاق، فرمود:
«جَهْدُ الْمُقِلِّ عَلی ذِی الرَّحِمِ الْکاشِحِ.» (بهترین انفاق آن است که فرد کم درآمد به خویشاوندانش انفاق کند) و نیز به یکی از بانوان مسلمان که بهترین راه هزینه کردن هفتاد مثقال طلای خویش را جویا شد فرمود:
«اِجْعَلْها فی قَرابَتِکَ.» (آن را بین نزدیکانت انفاق کن).
برخی نیز بر این عقیدهاند که ممکن است مقصود، نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله باشند؛ چرا که در قرآن شریف این واژه در مورد خاندان وحی و رسالت به کار رفته است. (سوره شورا، آیه 23.)
در تفسیر این واژه، بعضی میگویند منظور این است که به خود یتیمان کمک کند؛ و برخی بر آنند که به سرپرست آنان بدهد تا هزینه آنان سازد؛ چرا که از سپردن مال به کسانی که رشد اقتصادی کافی ندارند، نکوهش شده است.
گفتنی است که واژه «اَلْیَتامی» از دیدگاه دوّم، مجرور است؛ زیرا در اصل بدین صورت است: «و آتَی الْمالَ عَلی ذَوِی الْیَتامی …» (مال را به سرپرستان یتیم بدهید) و مطابق دیدگاه نخست، عطف به جای «ذَوِی الْقُرْبی» و در حقیقت منصوب است.
مقصود از «مَساکین» ، نیازمندان و تهیدستان جامعه است.
از پنجمین امام نور علیهالسلام نقل کردهاند که آن حضرت واژه «اِبن السَّبیل» را به «در راه مانده» تفسیر فرموده است؛ امّا برخی آن را به مفهوم «میهمان» گرفتهاند.
منظور، بینوایان و نیازمندانیاند که دست گدایی به سوی دیگران دراز میکنند و کمک میجویند؛ و این، به نیازمندان آبرومندی اشاره دارد که دست نیاز به طرف کسی نمیگشایند.
به اعتقاد عدّهای، منظور این است که هر بردهای را میتواند با مال خود آزاد سازد؛ امّا از دید گروهی دیگر، مقصود بردگانی هستند که قرار آزادی خود را در برابر پرداخت پول، با صاحبان خویش بستهاند و به اعتقاد مؤلّف، آیه شریفه قیدی ندارد و هر دو نظر را دربر میگیرد.
در اینکه آیه شریفه پرداخت نوعی حقوق مالی را بعنوان زکات، برای فرد باایمان واجب میسازد، همه مفسّران اتّفاق نظر دارند؛ امّا در پرداخت حقوق واجبی افزون بر زکات مال، بعضی معتقدند که آیه شریفه حقوق واجب مالی دیگر را نیز بیان میکند، از جمله پرداخت نفقه به کسانی که نفقه آنان برعهده انسان است و نیز انفاق به کسانی که در خطر گرسنگی و مرگ هستند و نجات آنان، همچنین ادای نذر و کفّاره. از دید این عدّه، آیه شریفه همه این موارد را شامل میشود و پرداخت آنها را برای انسان باایمان و دارنده امکانات واجب میسازد. امّا برخی چنین دریافتی از آیه شریفه ندارند.
به عقیده مؤلّف، آیه شریفه، انفاق استحبابی را نیز که برای تقرّب به خدا پرداخت میشود، دربرمیگیرد؛ چرا که هرگونه انفاق خداپسندانهای را «بِرّ» و نیکوکاری میگویند؛ و این موضوع تا آنجا روشن است که برخی از مفسّران گفتهاند:
آیه شریفه، بیانگر حقوق مستحبّ مالی است و نمیتوان آن را تنها بیانگر زکات واجب پنداشت، زیرا زکات واجب در جمله بعدی این آیه شریفه شرح داده شده است.
این نکته نیز درخور دقّت است که نیکی و نیکوکاری و احسان و انفاق، معنای گستردهای دارد و در یاری رسانی به گروههای ششگانهای که ذکر آنها رفت، خلاصه نمیشود؛ و خداوند بدان جهت از این شش دسته سخن به میان آورد که جلوههای نیاز و اضطرار انسانها را نشان داده باشد، وگرنه معنای نیکوکاری و احسان و انفاق در راه خدا، بسیار وسیع است و یاری رساندن به این گروهها، تنها گوشهای از آن را شامل میشود.
«وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ ِ»
آیه شریفه در ادامه برشمردن اساس و ریشه نیکی و نیکو کاریها، میفرماید:
«و نماز را بر پا دارد» ، البتّه بدانگونه که شایسته است و با آداب و شرایط خاصّ آن. «و زکات و حقوق مالی خویش را برای تقرّب به خدا بپردازد».
همچنین میفرماید:
از ویژگیهای دیگر فرمانبرداری خوب از خدا و نیکی و نیکوکاری این است که کسانی که چنین هستند، به عهدها و پیمانهای خویش، چه آنچه میان آنان و خداست و چه با بندگان خدا، به همه وفا دارند؛ و در سختی و زیان و به هنگام جنگ و پیکار، شکیبایند.
واژه «بَأْساء» را گروهی از مفسّران، «فقر و تنگدستی» معنا کردهاند و «ضَرّاء» را به مفهوم «بیماری» گرفتهاند.
و مقصود از «حینَ الْبَأْس» ، هنگامه پیکار است؛ چرا که امیر مؤمنان علیهالسلام میفرماید:
«کُنّا اِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنا بِرَسُولِاللّهِ فَلَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنّا اَقْرَبُ اِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ.» وقتی پیکار سخت میشد، ما به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله پناه میبردیم؛ و هیچیک از ما نزدیکتر از آن حضرت به دشمن نبود.
که در این فرمایش امیرمؤمنان علیهالسلام، «بَأْس» به معنای جنگ آمده است.
«أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»
آنانند که هر چه را از خدا پذیرفتند و به آن ایمان آوردند، راست گفتند و در عمل به آن پایبندی نشان دادند و هرگز در تعهّدات خویش خلاف نکردند؛ گفتار و نیّت و عملکرد اینان هماهنگ است؛ و آنان، همان پروا پیشگانند.
واژه «اُولئِکَ» ، اشاره به شایستگان و نیکوکاران واقعی است که ویژگیهای آنان ترسیم شد.
دانشمندان و مفسّران بر آنند که سمبل واقعی و تجسّم و تبلور این اوصاف والا، امیرمؤمنان علیهالسلام است و منظور نیز آن وجود گرانمایه است؛ چرا که به گواهی همه آگاهان و دانشوران، پس از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله ، در میان امّت، جز او کسی را دارای این
(صفحه 57)
صفت و ویژگیها و عمل کننده به این برنامه انسانساز قرآن نمیتوان یافت؛ و هم از این رو است که جمعی از دانشمندان، عمل به این آیه شریفه و تجسّم عملی آن را، تنها پیامبران و پیشوایان معصوم علیهمالسلام میشناسند.
قرآن در این آیه شریفه که به راستی یک برنامه کامل، جامع و سازنده است، ضمن پاسخگویی به هیاهوی یهود و نصارا و بیان نیکی و نیکوکاری و فرمانبرداری از خدا، اصولیترین پایههای شایستگی و مهمترین ویژگی بندگان شایسته خدا را در قلمرو بینش و گرایش و میدان عمل و اخلاق ترسیم میکند؛ به این صورت:
1. شایستگان کسانی هستند که در قلمرو عقیده و بینش، به مبدأ و معاد و پیامبران و کتابهای آسمانی و فرشتگان اعتقاد دارند و در پرتو شناخت، به آنها ایمان میآورند:
«وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ …».
2. آنان افزون بر این بلند نظری، ارتباطی گرم و دوستانه با خدا دارند؛ و سمبل این رابطه، نماز و نیایش با خداست که یک برنامه شبانهروزی برای آنان است.
3. رابطه اینان با مردم نیز در پرتو این ایمان و عقیده، دوستانه و عادلانه است، تا آنجا که نه تنها حقوق واجب مالی، که حقوق استحبابی را نیز میپردازند؛ و در قاموس زندگی آنان، ستم و حق کشی راه نمییابد.
4. این عدّه در میدان اخلاق و عمل نیز مردان وفا و امانت و صداقت و تقوا هستند؛ و در همه مراحل، شرافتمندانه و انسانی زندگی میکنند.
منابع:
بیستونی، محمد، تفسیر خانواده (بررسی مجموعه آیات) قم: بیان جوان، 1385
https://rasekhoon.net/hadith/show/1375843