ماجرای شهیدی که ستاره بازیگری قبل از انقلاب بود!
سه شنبه 15 تیر 1400 3:58 PM
مستند "آخرین نقش" روایتی از متفاوتترین شهیدی است که داستانی جذاب، شنیدنی و دیدنی دارد. کسی که بازیگر دهه 1340 (قبل از انقلاب) بود و در آبادان به شهادت میرسد.
پیش از ساخت این مستند به کارگردانی داریوش یاری، کتاب آخرین نقش منتشر شده و داستان زندگی این هنرمند شهید از زبان پدر و همسر است. انقلاب اسلامی از این بازیگر، فرد دیگری ساخت که زندگی او را جالب و خواندنی میکند.
کتاب «آخرین نقش؛ زندگی هنرمند شهید مجید فریدفر از زبان پدر و همسر» است. این کتاب توسط محمد قاسمیپور، احد گودرزیانی و سارا طالبی تألیف و توسط انتشارات روایت فتح در سال 1395 چاپ شده است.
فریدفر در دوران کودکی (پیش از وقوع انقلاب اسلامی) همراه با پدر خود به آکروباتبازی مشغول بود. به همین دلیل، سفرهای زیادی به خارج از کشور داشت و این امر، باعث شد در میان سینماگران ایرانی نیز کودکی معروف شود و از 9 سالگی در فیلمهای بسیاری از همان دوران به ایفای نقش بپردازد. «مراد و لاله» نخستین فیلمی بود که وی در آن بازی کرد.
او موسیقی را به صورت خودآموخته فراگرفت و در بیشتر سازها تبحر داشت. شهید فریدفر از ویولننوازان توانمند بود. به دلیل علاقهاش به موسیقی، بازیگری را رها کرد و در رشته موسیقی در هنرستان به تحصیل پرداخت.
داستان زندگی بازیگر دهه 1340، عجیب و جالب است. «آخرین نقش» با شروع غافلگیرکننده شکستن شیشه اتوبوس حامل مجید به دست پسر بچهای شروع میشود و تا پایان همراه خود میکشاند. بیشتر حجم کتاب را پدر شهید روایت کرده و بخش پایانی شامل صحبتهای همسر میشود.
در یکی از صفحات این کتاب (20 و 29) آمده است:
"انقلاب از مجید آدم دیگری ساخته بود. حالا این آکروباتکار با تجربه به کمک کمیتهایها میآید. بازیگر خردسال فیلمهای دهه 40 حالا برای چریک شدن، به فکر رفتن به فلسطین و سوریه است. میگوید در این انقلاب نوپا احتمال کودتا و جنگ است و باید همواره آماده باشیم. دست همسرش را میگیرد و برای یک سالونیم برای آموزشهای رزمی و نظامی از ایران میرود.
مجید در آن دوران به حدی مهارت کسب میکند که تواناییهایش به گوش یاسر عرفات هم رسیده بود. در خارج از ایران، مدتی را هم در کنار شهید چمران میگذراند. پس از بازگشت در کمیته مرکزی انقلاب مشغول میشود تا اینکه در 31 شهریور 1359 آتش جنگ شعلهور میشود. مسیر زندگی مجید به کل عوض شده است.
او حالا جای ویولن، اسلحه به دست میگیرد و جای امضا دادن به مردم، باید مقابل دشمنان بایستد. طلاییترین لحظه در زندگی مجید فریدفر در 16 خرداد 60 در ایستگاه هفت آبادان رقم میخورد. «آبادان تو بوی مجید را خوب میشناسی، صدای قدمهایش برایت آشناست. این جوان رعنا که امروز اسلحه به دست روی زمینهای داغ او بالا و پایین میرود، همان پسر بچه چشم و ابرو مشکی و زیبا و پر جنب و جوش سر صحنه است که صدای دستهای مردم این شهر در تحسین او قطع نمیشود. اما امروز صحنهای دیگر است و نگاهی دیگر...»
هنگام شهادت پدر یاد حرفهای مردی میافتد که گفته بود: «پسر کوچکترت مجید، قدرش رو بدون، من تو چشماش یه چیزی میبینم که شماها نمیبینید. توی مسجد اشک اون بچه من رو بیتاب کرد. اون بچه برکت خداست، یه برکت خاص برای تو...
این قصه مجید است. مجیدی که بدن ورزیدهای داشت و مثل فنر میجست. قصه پسری که دنیا را با آکروبات شناخت، ستاره سینما شد، با ویولن ساز عشق زد و با تفنگ در راه دفاع از کشورش، شهید شد. قصه، قصه چریک مسلمانی است که ویولن را بهتر از همه همسالانش میزد اما کنارش گذاشت و اسلحه برداشت و پابهپای مصطفی چمران در اردوگاههای جنگهای نامنظم لبنان و سوریه، چریکی جنگیدن را مشق کرد و در این مسیر آنقدر استوار بود که آوازهاش به گوش یاسر عرفات هم رسید.
این قصه یکی از متفاوتترین شهدای دفاع 8 ساله از میهن است. قهرمانی برآمده از دل فیلمفارسیها که به چریکی سختکوش بدل شد. قصه مجید فریدفر شهید سرافرازی که پدرش میگوید یکی از بنیانگذاران یگان ویژه نوپو بوده است.
12 خرداد 1360، آبادان. شهری که برای مجید آشنا است. پدرش میگوید بارها از طرف پالایشگاه عید نوروز برای اجرای برنامه به آنجا دعوت شدهاند و مردم آبادان روزگاری برای امضا گرفتن از مجید صف میکشیدند. اینبار اما مجید برای امضا دادن راهی نشده بود. او به آبادان رفته بود تا از خاک مردمش دفاع کند. او به آبادان رفته بود تا اینبار، با جانش، در آخرین نقشش به زیبایی هنرنمایی کند.
مجید حالا سالها است که در قطعه 25 بهشت زهرا آرمیده. در همسایگی شهید احمد کشوری. اما به اندازه همسایهاش شناختهشده نیست و کمتر کسی از سرنوشت متفاوتش اطلاعی دارد. او که روی سنگ قبرش هم هیچ نشانی از گذشتهاش دیده نمیشود، تنها یکی از هزاران ستاره آسمان ایران است که قصه زندگیاش متفاوت از روایت معمول از زندگی شهدای دفاع مقدس است.
او که در حیاط کوچک باصفایی در خانه انتهای کوچه ششم قد کشید. همانجا که محرمها با پدر عجیبترین تکیه تهران را دایر میکردند. تکیهای که عزادارانش در آن سالهای عزاداریهای دلی، کلی چهره فیلمهای فارسی، هنرپیشههای تلویزیون و قهرمانهایی بودند که شاید آوردن اسمشان هم حالا منشوری باشد و مستوجب سانسور.
تلویزیون و شبکه یک سیما قرار است روز سهشنبه مستندی از این شهید متفاوت دفاعمقدس روی آنتن ببرد.
این مستند 54 دقیقهای زندگی شهید مجید فریدفر را به تصویر کشیده است؛ شهیدی که از ستاره فیلم فارسی قبل از انقلاب به همرزم شهید چمران بدل شد و به شهادت رسید.
به جرأت میتوان گفت این شهید یکی از متفاوتترین شهدای دوران دفاع مقدس بود. شهید مجید فریدفر در خردادماه سال 1360 در ایستگاه هفت آبادان به مقام شهادت نائل شد.
این مستند به نویسندگی سمیرا ذوالقدری، زندگی شهید مجید فریدفر از دوران کودکی تا زمان شهادت را از زبان پدر و همسر شهید روایت میکند. حمید رحیمزاده تصویربردار و حمید فنایی تدوینگر این مستندند.
مستند "آخرین نقش" به تهیهکنندگی داریوش یاری کاری از گروه تاریخ، فرهنگ و هنر شبکه یک سیما است که سهشنبه 15 تیرماه ساعت 23 روی آنتن میرود.