مقام رضای امام رضا(ع)
سه شنبه 1 تیر 1400 11:59 AM
وجود مبارک امام هشتم (ع) که به لقب پرافتخار رضا ملقب است، به این معناست که [اگر] هر انسانی در هر شرایطی بخواهد به چیزی راضی بشود، به وساطت فیض رضاست؛ هیچکس کسی را راضی نمی کند، مگر به افاضه رضوی؛ هیچکس از کسی راضی نمی شود، مگر به افاضه رضوی. اگر ذات اقدس الهی بخواهد، بر اساس «رَضِی اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» فیض رضوان را بهره کسی کند، به وساطت رضاست. این القاب از اسمای خاص الهی است و اینها خلیفة الله اند و خلیفه الهی در ماسوای الهی، کار الهی را به مظهریت الهی انجام می دهد؛ لذا هیچکس در هیچ مقطعی از هیچ چیزی یا از هیچکسی خشنود نخواهد شد، مگر به وساطت مقام والای رضوی.
علامه طباطبایی که دارای وسعت فکر بسیاری بودند، عنوان کردند که حضرت رضا(ع) محضر رضایت حق است و هر زمان که امام رضا(ع) از کسی راضی باشد خدا هم از او راضی خواهد بود و کسی که خدا از او راضی باشد، آن حضرت نیز، از او راضی است.
آداب رضایت در زیارت
اگر رابطه بنده و خدا، به وادی محبت کشیده شود، این رضا و پسند، قهری و حتمی است و گواه صدق و راستی در عشق و دوستی است. موضوع «رضا» نیز مثل محبت، دوجانبه است؛ رضای بنده از خدا و رضای خدا از بنده و هر دو رضا، نشانه کمال ایمان و صلاحِ عمل و صحت رفتار است.
وقتى رضا بهحکم حق در قلب عبد تجلّى كرد و آیات قرآن و روایات را با عقل و اندیشه لمس نمود، جایی براى پریشانى دل نسبت به آنچه از عنایات مادى حق در دست دیگران است نمىماند و مقام رضا و توجّه به این حقیقت كه تقسیم روزى بر اساس عدل است، محلّى براى رشک و حسد نسبت به مردم نمىگذارد و موقفى براى خوار شمردن قضا و قدر الهى بهجا نمىماند. موضوع رضایت انسان با مبحث اطمینان نفس رابطه عمیقی دارد. در قرآن کریم میخوانیم:
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی» (۳۰-۲۷- سوره فجر)؛ ای نفس مطمئنه بهسوی پروردگارت بازگرد درحالیکه تو از او راضی و او از تو راضی است پس داخل بندگان من شو و به بهشت من درآی.
بنابراین وصول به رضایت دوطرفه میان خدا و انسان معلول به دست آوردن نفس مطمئنه است و آنگاه انسان به مقام رضا میرسد که از مرتبه نفس اماره و لوامه به مرتبه نفس مطمئنه ارتقا یابد. این اطمینان وقتی حاصل میشود که آدمی در مسیر تکامل خویش چه در شناختهای نظری و چه ازنظر عملی به اطمینان برسد یعنی مطمئن شود که اعتقاداتش یقینی و شناختهایش حقیقی و اخلاق و رفتار و شخصیتاش کاملاً مطابق خواست و رضایت خداوند شکل گرفته است. این اطمینان زمینه وصول به مقام رضا است.
یکی از صفات بسیار مهم امام هشتم(ع) سلطان سریر ارتضاء و رضاست. در مناقب ابنشهرآشوب آمده که احمد بزنطی گوید: «بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود. نیز گفتهاند چون مخالف و موافق، گرد آن حضرت بودند، وی را رضا نامیدند. همچنین گفتهاند: چون مأمون بدان حضرت، رضایت داد وی را رضا گفتند.»
ولی شکی نیست که آن حضرت (ع) در میان امامان (ع) در شرایطی قرار گرفت که نماد «رضی الله عنه و رضوا عنه» و «راضیه مرضیه» بود. بحث خشنودی و راضی بودن امام هشتم (ع) از زندگی و خداوند و قضای الهی در بین ائمه معصومین (ع) زبانزد است و این صفت فوقالعادهای است که امروزه حتی روانشناسان تحت عنوان سطح رضایت از زندگی مقالات زیادی ارائه داده و به آن تأکید میکنند و این صفت و خصلت را یک معیار برای شخصیت سالم میشمارند؛ یعنی فردی که از شخصیت سالمی برخوردار است میزان رضایتش از زندگی بالاست.
امام هشتم (ع) نیز بالاترین سطح رضایت از زندگی، خداوند و قضا و آنچه اتفاق میافتد را داراست و لذا ایشان معروف شدند به سلطان سریر ارتضا. اگر بخواهیم این لقب را کلمه به کلمه معنی کنیم باید بگوییم که سلطان به معنای چیره است، یعنی کسی که مسلط است و سریر در لغت به معنای تخت است و کنایهای است از قدرت، در اصل سریر مکان و سند قدرت است و ارتضا یعنی راضی شدن، امام رضا(ع) مرتضی است یعنی راضی شده و خشنود است و این لقب را میتوان چنین معنی کرد، یعنی کسی که چیره است بر مسند رضایت. امام رضا (ع) بالاترین سطح رضایت از زندگی را برخوردار است. درست مثلاینکه راجع به پیامبر (ص) میگوییم انک لعلی خلق العظیم (تو بر مرکب راهوار اخلاق سواری)، امام رضا (ع) نیز چیره است بر صفت رضا و خشنودی و چیره است بر رضایت از زندگی. درواقع این لقب نشانگر آن است که رضایت در منش ایشان است؛ بنابراین شما میتوانید معنای کامل واژه راضی شدن و سطح بالای رضایت از زندگی و رضایت از خداوند را در وجود این امام بزرگوار ببینید.
به گفته آیتالله جوادی آملی: «ﻫﯿﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍﺿﯽ نمیشود، ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺸﺘﻢ؛ ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﻓﯿﻘﯽ ﺩﺳﺖ نمییابد ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ نمیشود، ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺿﻮﺍﻥ ﺭﺿﺎ(ﻉ)؛ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻧﻔﺲ مطمئنهای ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﻣَﺮﺿﯽ ﺑﺎﺭ نمییابد، ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ع)، ﺍﻭ ﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﻣﻠﻘّﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ! ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻡ میرساند، ﻣﻠﻘّﺐ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺷﺪ. ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺟﺰﺋﯽ ﻫﻢ ﻣﺸﻤﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻞ کلی ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺟﺰﺋﯽ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪ؛ ﭼﻪ ﺑﺪﺍﻧﺪ، ﭼﻪ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺑﺮﮐﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﮐﻮﺷﯿﺪ، ﺭﺿﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ؛ ﭼﻪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻧﺪﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﺍﺳﺖ ...»
اصولاً رضایت داشتن به قضا و قدر الهی آرامشبخش و باعث میشود که انسان در زندگی با همه اوضاع و احوال کنار بیاید و کمتر رنج برد و از جزع و فزع برهد. بر همین اساس امام رضا(ع) به انسانها فرمان میدهد: «أحسـن الظّن بالله فانّ مَن حسـن ظنّه بالله کان عنـد ظنّه وَ مَن رَضى باْلقَلیل مِنَ الرّزق قُبلَ مِنه الیَسیر مِن العمل وَ مَن رَضى بالیَسیر مِن الحلال خفّت مؤونته و نعم اهله وَ بصّره الله دار الدّنـیا وَ دَواءهـا وَ أخـرَجه منها سـالِماً إلى دارالسّلام»؛ به خداوند خوشبین باش، زیرا هر که به خدا خوشبین باشد، خدا باگمان خـوش او همراه است و هر که به رزق و روزى اندک خشنود باشد، خـداوند به کردار اندک او خشنود باشد و هر که به اندک از روزى حلال خشنود باشـد، بارش سبک و خانـوادهاش در نعمت باشد و خـداوند او را به دنیا و دوایـش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دارالسلام بهشت میرساند.
ویژگیهای طالبان رضوان خدا
1. خائف و امیدوار
در بعضی روایات ویژگیهای کسانی ذکر شده است که به دنبال رضای خدا هستند و خدا از آنها راضی است. از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که فرمود: الْخَوْفُ رَقِیبُ الْقَلْبِ، وَ الرَّجَاءُ شَفِیعُ النَّفْسِ، وَ مَنْ کَانَ بِا... عَارِفاً کَانَ مِنَ ا... خَائِفاً وَ إِلَیهِ رَاجِیاً، وَ هُمَا جَنَاحَا الْإِیمَانِ یطِیرُ الْعَبْدُ الْمُحَقِّقُ بِهِمَا إِلَى رِضْوَانِ اللَّه؛12 خوف از خدا رقیب و نگهبان دل و رجاء و امید شفیع نفس انسان است و کسی که خدا را بشناسد داراى خوف از خدا و امید به او خواهد بود و این دو صفت دو بال ایمان هستند که بنده متصف به این دو صفت به سوی رضوان خدا پرواز میکند.»
2. کثرت استغفار، تواضع و صدقه فراوان
در روایت دیگری آمده است: «ثَلَاثٌ یبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ: کَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ، وَ خَفْضُ الْجَانِبِ، وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ؛ سه چیز است که بنده را به رضوان الهی میرساند؛ فراوانی استغفار و تواضع در برابر دیگران و فراوانی صدقه.»
3. دشمنی با دشمنان خدا
در روایتی دیگر آمده است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «قَالَ عِیسَىبْنُمَرْیمَ لِلْحَوَارِیینَ تَحَبَّبُوا إِلَى ا... وَ تَقَرَّبُوا إِلَیهِ. قَالُوا: یا رُوحَ ا... بِمَاذَا نَتَحَبَّبُ إِلَى ا... وَ نَتَقَرَّبُ؟ قَالَ: بِبُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِی وَ الْتَمِسُوا رِضَا ا... بِسَخَطِهِم؛13 حضرت عیسیبنمریم به حواریین فرمود: کاری کنید که نزد خدا محبوب گردید و به خدا نزدیک شوید. گفتند: ای روحالله! چگونه در نزد خدا محبوب شویم و به او نزدیک گردیم؟ گفت: با بغض اهل گناه، و با دشمنی ایشان، رضای الهی را طلب کنید!» نکتهای که در این روایت بیان شده است همان مسأله تبرّی و تولّی است که در ضمن فروع دین بیان میگردد. یکی از اصول فرهنگ شیعه این است که انسان باید هم جاذبه داشته باشد و هم دافعه. اگر انسان در کنار دوستی خوبان، دشمنان خدا را دشمن ندارد، دوستی او هم دوامی نخواهد داشت. این امر شبیه قوه جاذبه و دافعهای است که در هر موجود زندهای وجود دارد. اگر انسان در کنار غذاهای خوب، از سموم هم تغذیه کند و از هیچ چیز پرهیز نکند طولی نمیکشد که بیماری و حتی مرگ به سراغ او خواهد آمد. قلب و روح انسان هم همین گونه است.
قرآن کریم حضرت ابراهیم علیهالسلام را به عنوان الگو معرفی نموده، میفرماید: «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ؛14 براى شما الگوی خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم [مشرک] خود گفتند: ما از شما بیزاریم.» بنابراین باید به ابراهیم تأسی کرد. اما قرآن کریم یک مورد از اعمال ابراهیم را استثنا میکند و ما را از تأسی به ابراهیم در آن مورد منع مینماید؛ آنجا که میفرماید: «إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ؛15 جز آن سخن ابراهیم که به پدرش گفت براى تو آمرزش طلب مىکنم.» ابراهیم با این سخن به آزر اظهار محبت کرد و قرآن کریم ما را از این کار ابراهیم برحذر میدارد. بنابراین ما وظیفه داریم که برای کافری که به راه باطل دعوت میکند حتی استغفار هم نکنیم. البته مقصود از کفار در اینجا کسانی است که اهل عداوت هستند. بنابراین ما میتوانیم مستضعفان و کسانی را که حق را نشناختهاند دعا کنیم و از خداوند درخواست هدایت آنان را داشته باشیم.
در روایت اخیر هنگامی که حواریون از حضرت عیسی سؤال کردند که چگونه میتوان به خدا نزدیک شد؟ فرمود: با بغض اهل معاصی. مقصود از اهل معاصی کسی نیست که یک بار از او گناهی سر زده باشد و چه بسا توبه هم کرده باشد، بلکه مقصود کسانی است که اصلا کارشان عصیان و سرکشی است. قرآن کریم میفرماید: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یؤْمِنُونَ بِا... وَالْیوْمِ الْآخِرِ یوَادُّونَ مَنْ حَادَّ ا... وَرَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُم؛16 هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند.»
حتی اگر پدر انسان دشمن خدا باشد گرچه باید به او احترام بگذارد، اما نباید او را دوست بدارد. اگر کسی اینگونه باشد خداوند ایمان را در دلش تثبیت میکند و مصداق کسانی خواهد شد که در ادامه آیه آمده است: «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ؛ آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته است.» بسیاری از ایمانها امانتی است و گاه چنان از دست میرود که دیگر باز نمیگردد. اما کسانی که ویژگی بیان شده در این آیه را داشته باشند خدا ضمانت میکند که ایمانشان ثابت بماند و سرانجام داخل در بهشت گردند. پس اگر میخواهیم مشمول این آیه شریفه شویم که میفرماید: «رَضِی ا... عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ؛ خدا از آنها راضی است و آنها از خدا راضی هستند» باید با دشمنان خدا بستیزیم. کسی که در این اندیشه باشد که با همه رفیق باشد شعبهای از نفاق در دل او وجود دارد. دلی که خدا را دوست دارد دیگر نمیتواند دشمن خدا را هم دوست بدارد. کسی که امام حسین علیهالسلام را دوست میدارد دیگر نمیتواند شمر را هم دوست بدارد.
https://www.borna.news/
https://article.tebyan.net/
https://www.isna.ir/news
https://www.mashreghnews.ir/