علت دلزدگی پهلویِ پسر از استان چهاردهم ایران
سه شنبه 21 اردیبهشت 1400 7:39 PM
هزار و پانصد و سی و ششمین جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد رای به جدایی فرزندی کوچک از مادری پر مهر داد، مادری که در طول قرنهای متمادی در داغ جدایی اجباری و از دست دادن فرزندان کوچک و بزرگش خون گریه کرده است.
به گزارش ایسنا، امروز ۲۱ اردیبهشت ماه مصادف با پنجاه و یکمین سالگرد رای شورای امنیت سازمان ملل متحد به جدایی همیشگی جزیره بحرین، چهاردهمین استان ایران از مام میهن است. قطعه ای دیگر از خاک ایران که پس از یک و نیم قرن از جدایی ارمنستان، آذربایجان، گرجستان و قفقاز شرقی شامل گنجه، شروان، تالش و باکو و چچن و اینگوش در قالب عهدنامه های گلستان و ترکمنچای از سرزمین مادری جدا شدند.
۱۵ عضو دائم و غیردائم شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال ۱۳۴۹ با اجماع آرا و بدون مخالف دویست و هفتاد و هشتمین قطعنامه خود را صادر و جزیره بحرین را از سرزمین مادریِ خود، ایران جدا کردند و کشور مستقل بحرین را تشکیل دادند و شاه بی عرضه و فاقد صلاحیت پهلوی نیز به عنوان اولین مقام رسمی یک کشور این کشور ایرانی زاده را با تابعیت و پرچم ملت عرب پذیرفت و تبریک گفت.
اعضای دائم شورای امنیت شامل آمریکا، شوروی، انگلستان، فرانسه و چین و اعضای غیر دائم وقت شورای امنیت شامل سوریه، بروندی، کلمبیا، فنلاند، نپال، نیکاراگوئه، لهستان، سیرالئون، اسپانیا و زامبا با استناد به گزارش هشتم فروردین ۱۳۴۹ دبیرکل وقت سازمان این قطعنامه را تصویب کردند همچنین اظهارات شفاهی و نامه های مکتوب نمایندگان ایران شاهنشاهی و پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی که در روزهای ۱۸ و ۲۹ اسفند ۱۳۴۸ تحویل دبیرکل وقت سازمان شده بود را هم در این رای گیری موثر دانستند.
متن قطعنامه شماره ۲۷۸ شورای امنیت به این شرح بود:
۱- بر گزارش نمایندهی شخصی دبیر کل که سر بسته با یادداشت دبیرکل در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ مصادف با ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۹ در شورای امنیت منتشر شد، صحه میگذارد.
۲- از یافتهها و استنتاج گزارش مذکور استقبال میکند به خصوص این نکته که «اکثریت انبوه مردم بحرین خواهان شناسایی هویت خود به عنوان کشوری آزاد و مستقل با توانایی تصمیمگیری در مورد روابطشان با دیگر کشورها هستند.»
تعجیل دولت و مجلس پهلوی
مجلس شورای ملی سه روز بعد از صدور قطعنامه ۲۷۸ شورای امنیت در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ماه لایحه جدایی بحرین از خاک کشورمان را به رای گذاشت و به جز تعدادی انگشت شمار بقیه نمایندگان با اکثریت قاطع رای به جدایی همیشگی بحرین از ایران دادند. این مصوبه مجلس در جلسه ۲۸ اردیبهشت ماه مجلس سنا نیز به رای گذاشته شد و هر ۶۰ نماینده این مجلس لایحه دولت و مصوبه مجلس شورای ملی را تایید و تصویب کردند.
جدایی تراژیک
جزیره بحرین در جنوبی ترین نقطه خلیج فارس و در شمال غربی کشور قطر از هزاران سال قبل جزو خاک ایران بوده و تاریخ و منابع تاریخی گواه محکمی بر این مسئله هستند. حقانیت حاکمیت ایران بر جزیره بحرین آنقدر مسلم و بدیهی بود که انگلستان پس از ۱۵۰ سال اشغال آن، سر آخر سر به شاه ایران متوسل شد و در یک تراژدی سیاسی بحرین را قانونا و به دست شاه و حکومت پهلوی از خاک ایران جدا کرد.
موافقت ایرانِ شاهنشاهی با این کار مبتنی بر برخی لابیهای پشت پرده سیاستمداران بریتانیایی و ایرانی بود. لابی ها و بده بستانهای سیاسی و اقتصادی موجب شد محمدرضا پهلوی برای همیشه چشم بر این حق قانونی و تاریخی ایران ببندد.
شاه در ۱۴ دی ۱۳۴۷ در سفر به دهلی نو اعلام کرد: دولت شاهنشاهی نمیخواهد با اعمال زور بحرین را تصاحب کند، بلکه حاکمیت بحرین را به دلخواه اکثریت مردم، در یک همه پرسی آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد میگذارد، تا اگر اکثریت مردم بحرین علاقه به ملحق شدن به ایران داشتند، بحرین در حاکمیت ایران بماند و اگر خواستند از ایران تجزیه شوند، کشوری مستقل شوند.
محمدرضا پهلوی علاوه بر آنکه دست از ادعای مالکیت بحرین برداشت، توجیهاتی نیز برای کمکاری در بازپسگیری حاکمیت بحرین مطرح کرد. آنچنان که شاه برای توجیه این عقبنشینی غیرقابل توجیه و نابخشودنی خود، در ۲ آبان ۱۳۴۷ موافقتنامهای با دولت عربستان امضا و پس از آن بود که در سفر به دهلی نو مواضع خود را مطرح کرد.
امیرخسرو افشار، قائم مقام وزارت خارجه و مسئول مذاکره با دولت انگلستان، موضعگیری جدید شاه را نتیجه «توصیههای رییس اینتلیجنت سرویس انگلیس در تهران» دانست و این احتمال را مطرح کرد که شاید عقبنشینی بهتآور شاه در پی توافق با دولت انگلستان در تثبیت مالکیت ایران بر جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک گرفته شده باشد.
شاه پهلوی در تاریخ ۲۴ دی ۱۳۴۸ در جمع کارکنان وزارت امور خارجه با تاکید بر تسلط ۱۵۰ ساله دولت انگلستان بر جزیره بحرین گفت: انگلیس این جزیره را به ایران پس نخواهد داد و من نمیتوانم چون دُنکیشوت رفتار کنم.
اسدالله علم هم در کتاب خاطراتش با اشاره به توجیهات مکرر شاه در این باره نوشت: اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن میگویند. به لحاظ اقتصادی مجمعالجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند، زیرا نفت آنجا که تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد.
توجیه محمدرضا این بود که «از نظر اهمیت استراتژیکی و سوقالجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز آن جزایر دیگر ارزشی ندارد، از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.»
آخرین توجیه محمدرضا پهلوی برای دفاع نکردن از تمامیت ارضی ایران، این بود که: من اهل این نیستم که به زور حضور لشگرم، یک جایی را ضمیمه خاک خود کنم.»
نقش نخست وزیر
بعد از چراغ سبز امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت پهلوی فرستاده سازمان ملل متحد به جزیره بحرین سفر کرد و به رایزنی و گفت و گو با سران قبایل و عربهای متنفذ بحرینی پرداخت و گزارش این سفر را با محوریت تمایل مردم بحرین به جدایی و استقلال به مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل ارائه داد. شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز با صدور قطعنامه ۲۷۸ جدایی بحرین از ایران را تصویب کرد.
به دنبال آن شیخ نشین بحرین در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ استقلال خود از ایران را اعلام و حکومت و دولت پهلوی نیز به عنوان اولین کشور این اعلام را به رسمیت شناخت.
امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت هم در واکنش به انتقادات مطرح شده گفت: به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس میخواستیم شوهرش دادیم.
ادعای مالکیت انگلستان
در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۲۴۰ شمسی قراردادی بین شیخ محمد بن خلیفه، شیخ بحرین و فیلیکس جونز نماینده سیاسی انگلستان بسته شد که به موجب آن مجمع الجزایر بحرین رسماً تحت الحمایه انگلیس شد. دولت انگلیس در برابر اعتراض ایران به مفاد این قراداد حضور دزدان دریایی و برقراری امنیت در خلیج فارس را بهانه کرد و بر تسلط خود بر منطقه ادامه داد.
در سال ۱۲۸۵ شمسی انگلیس ضمن عقد پیمانی با حاکم بحرین، این کشور را به قیمومیت خود در آورد. ایران پس از عضویت در جامعه ملل در سال ۱۳۰۶ شمسی ادعای مالکیت خود بر بحرین را مجدداً مطرح کرد. برخی از پژوهشگران انعقاد قرارداد جده بین انگلیس و امیر عربستان را دلیل این ادعای ایران دانسته اند، چرا که طبق این قرارداد ابن سعود پذیرفت که بحرین تحت الحمایه انگلیس باشد و اقدام ایران در واقع اعتراضی به این موضوع بود.
ایران قرارداد مذکور را مغایر با حق حاکمیت خود بر بحرین و تمامیت ارضی خود می دانست. در اعتراض به این قرارداد و در همین سال دولت ایران یادداشت شدید الحنی را توسط وزیر امور خارجه برای رابرت کلایو وزیر مختار انگلیس در تهران ارسال کرد و بر حاکمیت مطلق ایران بر بحرین تأکید کرد و ضمن آن رونوشتی از این اعتراض را برای جامعه ملل فرستاد اما وزیر امور خارجه انگلیس یکسال بعد در یادداشتی به جامعه ملل اعتراض ایران را بی اساس دانست و عنوان کرد بحرین کشور مستقلی است که مشترکات جغرافیایی و نژادی با ایران ندارد.
در دوران رضا شاه نیز ایران همچنان مدعی حاکمیت بحرین بود. در ۱۳۰۶ انگلستان قراردادی با عربستان سعودی درباره بحرین امضا کرد. دولت ایران بلافاصله نسبت به آن معاهده به طور رسمی اعتراض کرد و از آن بهعنوان تجاوز به تمامیت ارضی ایران به جامعه ملل شکایت کرد. این دادخواهی ایران، توسط مخبرالسلطنه به عنوان نخستوزیر، در صفحه ۶۰۵ روزنامه جامعه ملل مورخ خرداد ۱۳۰۷ به چاپ رسید، اما به علت ضعف جامعه ملل و سپس شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰ این اعتراض ایران راه به جایی نبرد.
در سال ۱۳۴۶ که انگلیس در نظر داشت به دولت های خلیج فارس استقلال بدهد، مسأله بحرین مجددا در صدر مسائل سیاسی قرار گرفت علاوه بر آن در بهمن ۱۳۴۶ پس از اینکه انگلستان اعلام کردکه نیروهایش را تا پایان سال ۱۳۴۹ از شرق کانال سوئز خارج خواهد کرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. سپس، با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از ۹ شیخ نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود. با این بهانه، ایران با نقشه انگلستان وارد مصالحه ای شد که در نهایت امر به تجزیه بحرین منجر شد در حالی که حق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی نیز با خدعه های بریتانیا همچنان مسئله ساز باقی ماند.
منابع:
۱-وب سایت سازمان ملل متحد
۲-پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، حسین مولایی، مقاله بازیگردان اصلی جدایی بحرین از ایران
۳-جدا شدن بحرین از ایران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی