پاسخ به:«نقش دختری» را باید به رسمیت بشناسیم
جمعه 15 اسفند 1399 11:20 AM
در فضای مدارس یا اردوها مشاهده میکنیم که در بعضی موارد دختران هیچ سطحی از مسئولیتپذیری را ندارند و دقیق که میشویم، متوجه میشویم که در خانه، مادر به او هیچ کاری نمیدهد و آگاهانه هیچ مسئولیتی در خانواده از او خواسته نشده. این مسئله چه عواقبی دارد و آن را چهطور ارزیابی میکنید؟
یک چیزهایی در نسلهای قبل مفروض بود که چارچوبها و ساختارهای تربیتی را شکل میداد و بر اساس آن دختر تربیت میشد، البته پسر هم همینطور. بعد از آن مقطع، خانمها احساس کردند با حقوقشان آشنا شدهاند و این آگاهی زنانه شکلگرفته. کمکم احساس کردند که تعامل با نسل بعدشان را باید متفاوت کنند. یعنی از آن چارچوبهای تعریف شده فراتر بروند، دست را باز بگذارند و اجازه بدهند فرزندشان خودش انتخاب کند. ولی علیالقاعده این انتخاب یک هادی میطلبد. انتخاب باید در کنار یک هادی اتفاق بیفتد که آگاهانه باشد.
این سوژه میخواهد انتخاب کند زمینه هم برایش فراهم است، تو هم که الگوی فکری و فرهنگی و ذهنیات به عنوان مادر یا پدر این شده که زمین را برای انتخابهای فرزندت باز بگذاری، ولی سهم خودت را به عنوان هادی فراموش کردی. در نتیجه وقتی شما شرایط را باز بگذاری، همیشه یک نفر دیگر هست که آن انتخاب را هدایت کند. پس کسی میآید جایگزین تو میشود که هیچ ربطی نه به فرهنگ تو دارد نه به زمینهی خانوادگی تو، نه به تمدن تو؛ لذا فکر میکند اگر در محیط خانواده بخواهد به بچهاش امر و نهی کند، دست او را بسته یا آن چیزی را که شایستهی بچهاش است به بچهاش عطا نکرده.
دختری که الان در قبال هم سن و سالهایش یا در قبال محیط اجتماعیاش و ناهنجاریهایی که میبیند بیتفاوت و بیخیال است، همان دختری است که بعداً هم وقتی وارد فضای ازدواج و محیط زندگی مشترک میشود میگوید که من آدم عصبیای هستم چرا او من را درک نکرد. من همین هستم که هستم، طرف مقابلم باید تغییر کند. من آدم عصبیای هستم، او باید صبور باشد! در نتیجه نگاهی که باید در محیط ازدواج، یک محیط با هم بودن و یک محیط سرشار از مودت و رحمت شکل بگیرد، شکل نمیگیرد. ازدواج که تبدیل مکرر من به ما است شکل نمیگیرد. چون من اصلاً بلد نیستم این من را در هیچ مقطعی از زندگیام تبدیل به ما کنم. یاد نگرفتم چه جوری از خودم بگذرم برای یک تعریف مشترک بین خودم و دیگری. آن دیگری الان شده همسر من. آن دیگری فردا روز فرزند من است. من کیام؟ من کجایم؟ من حقم چه است؟ من حقم کجا ادا نشده؟ من کجا دیده نشدم؟ همهاش دنبال پیداکردن این من است. ما این وسط تعریف نمیشود.
به عنوان حرف آخرم، ما احتیاج به استقلال در نگاه به نقش دختری داریم. چه در طراحی، چه در برنامهریزی چه در تعاملات تربیتی، چه در مواجهات اجتماعی، در هر چیزی که قرار است به این عنصر مؤثر زندگی بدهد. این را به عنوان یک عنصر مؤثر مستقل ببینیم و برنامهریزیهایمان را برایش متفاوت کنیم.
https://farsi.khamenei.ir