پاسخ به:همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی (دیدگاهها، عوامل تقویت، تهدیدها و راهکارها)
سه شنبه 21 بهمن 1399 12:08 PM
از جمله مفاهیم کلیدی و برجسته در مطالعات اجتماعی و جامعه شناختی، دو مفهوم همبستگی اجتماعی و مشارکت عمومی است. همبستگی اجتماعی در زبان لاتین معادل social solidarity به کار رفته است. و در لغت به معنای وحدت، وفاق و وفاداری است که ناشی از علایق، احساسات، همدلی و کنش های مشترک است. این واژه با واژه social cohesion مترادف است و با واژه های دیگری همچون یکپارچگی اجتماعی (social Integration)، وحدت (unity)، وفاق اجتماعی (social harmony) نظم اجتماعی (social order) از یک خانواده هستند.
در مورد همبستگی اجتماعی تعاریف مختلفی ارائه شده است، از جمله:
احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه که از آگاهی و اراده برخوردار باشند و شامل پیوندهای انسانی و برادری بین انسانها به طور کلی و حتی وابستگی متقابل حیات و منافع آنها باشد... به زبان جامعه شناختی همبستگی پدیده ای را می رساند که بر پایه آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یکدیگر وابسته اند و به طور متقابل نیازمند یکدیگر هستند.
درخصوص مشارکت تعریفهای متعددی ارائه شده است از جمله:
مشارکت عبارت است از قبول همکاری آگاهانه و از روی میل و اراده برای رسیدن به یک هدف خاص. به عبارتی دیگر شرکت همراه با اختیار در یک عمل جمعی توأم با تعهد با مسئولیت برمبنای استفاده از اطلاعات و فرصت ها می باشد.
آگوست کنت، جامعه شناس فرانسوی، ملاک شکل گیری وفاق و همبستگی اجتماعی را بر توافق اذهان آدمیان می داند و معتقد است که جامعه به وجود نمی آید، مگر آنکه اعضای آن اعتقادات واحدی داشته باشند. افکار بر جهان حکومت می کند و جهان را دگرگون می سازد. به بیان دیگر، همه دستگاههای اجتماعی براساس عقاید بنا شده اند و بحران های سیاسی جوامع امروزی ناشی از هرج و مرج فکری آدمیان است.
امیل دورکیم جامعه شناس دیگر فرانسوی نیز معتقد است که همبستگی اجتماعی و وفاق ملی براساس ارزش ها و قواعد اخلاقی و پذیرش این ارزش ها از جانب اکثریت افراد جامعه صورت می گیرد و نقش کم رنگ مذهب در جامعه و فردگرایی در جوامع جدید، آفت بزرگ وفاق اجتماعی است.
یکی از موضوعات مورد توجه نظریه پردازان جامعه شناس و اندیشمندان اسلامی بحث همبستگی اجتماعی است. در میان جامعه شناسان کلاسیک، امیل دورکیم بیش از دیگران به طور مستقیم وارد مباحث مربوط به همبستگی اجتماعی شده است. او در زمینه همبستگی اجتماعی در دو کتاب معروف خود به نامهای «تقسیم کار اجتماعی» و «خودکشی» سخن گفته است. آنچه دورکیم را به بحث همبستگی اجتماعی وادار کرده، یافتن پاسخی برای این سؤال است که: چه نیرویی جامعه را متحد و یکپارچه نگه می دارد؟
وی در پاسخِ به این پرسش، تقسیم کار را مد نظر قرار می دهد. از دیدگاه او کارکرد تقسیم کار که با حیات اخلاقی نیز توأم است همبستگی اجتماعی می باشد، بنابراین کارکرد تقسیم کار، امری فراتر از منافع و اغراض اساساً اقتصادی است. دورکیم اعتقاد دارد که همبستگی براساس نوع جوامع سنتی و صنعتی به دو دسته قابل تقسیم بندی است. در جوامع سنتی گذشته همبستگی مکانیکی وجود داشت. یعنی این همبستگی زمانی وجود دارد که اعتقادات و احساسات مشترکی بین تمامی اعضای گروهها حاکم باشد و هر قدر میزان این اعتقادات و احساساتِ مشترک شدیدتر و قوی تر باشد، همبستگی مکانیکی یا خود به خودیِ استوارتری به وجود می آید. از سوی دیگر هر چه جوامع به سوی پیچیدگی و تقسیم کار می رود، همبستگی به شکل ارگانیکی نمایان می گردد. جوامع ارگانیک یا پیشرفته صنعتی مبیّن درجات بالایی از استقلال در میان افراد و واحدهای جمعی است و قراردادهای قانونی، هنجارهای این روابط داخلی را تنظیم می نماید. در این جامعه وجدان جمعی ضعیف می شود و زمینه را برای قضایای ارزشی این دنیایی و کلی در جهت مبادلات قراردادها و هنجارها که وابستگی های واحدهای اجتماعی تخصّصی به یکدیگر را تنظیم می نماید.
تالکوت پارسنز جامعه شناس آمریکایی عامل تقویت همبستگی اجتماعی را در تعادل و هماهنگی میان ایده ها، باورها و ارزش های مشترک با محیط می داند. این ارزشها و هنجارهای مشترک به خودی خود نمی توانند همبستگی میان افراد جامعه را تأمین کنند، مگر این که محیط را با خود سازگار کنند.
ابن خلدون دانشمند اسلامی، همبستگی اجتماعی را مبتنی بر عصبیت قومی می داند و معتقد است که جوهره حیات جمعی را پدیده تعلق اجتماعی و روح یاریگری به یکدیگر تشکیل می دهد. که این روح یاریگری و عصبیت، همان ایجاد همبستگی اجتماعی است.
اسلام به عنوان کامل ترین دین برای هدایت بشر، بهترین معیارها و محورها را برای وفاق اجتماعی و همبستگی امت اسلامی اصول و مبادی دین معرفی می کند که از فطرت سلیم بشری نشأت گرفته است. علاّمه محمدتقی جعفری می گوید:
آنچه می تواند حیات انسان را در این جهان هستی دارای فلسفه و هدف قابل قبول نماید، دین است. اصول و مبادی کلی که متن دین الهی را تشکیل می دهند، همواره در طول تاریخ متحد بوده اند. بنابراین، بنای وحدت امت اسلامی، همان دین فطری است.