0

خاطره‌ای از آیت‌الله طیب درباره ورود امام خمینی به ایران

 
soltanahmadi
soltanahmadi
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 91
محل سکونت : تهران

خاطره‌ای از آیت‌الله طیب درباره ورود امام خمینی به ایران
دوشنبه 13 بهمن 1399  5:29 PM

«مرتضی نجفی قدسی» از خادمان قرآن کریم و مؤسس دارالقرآن علامه طباطبایی خاطره‌ای شگفت از مرحوم آیت‌الله طیب، صاحب تفسیر «اطیب البیان» درایامی که امام خمینی(ره) می‌خواستند به ایران بیایند، قلمی کرده است.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» (سوره اسری، آیه ۸۱) بگو حق آمد و باطل رفت و نابود شد، بدرستی که باطل نابودشدنی و رفتنی است.

مرحوم آیت‌‌اللّه سیدعبدالحسین طیب یکی از علمای بزرگ ساکن در اصفهان بودند که تفسیر گرانبهایی تحت عنوان «اطیب‌البیان» در ۱۴ جلد از ایشان به یادگار مانده است.

این عالم بزرگ دقیقاً یکصد سال قمری عمر کرد، یعنی در شب اول محرم سال ۱۳۱۰ قمری به دنیا آمد و در شب اول محرم ۱۴۱۰ قمری از دنیا رفت. این شخصیت بزرگ که بنده حقیر توفیق درک محضرشان را داشتم عمر بسیار بابرکتی داشت و علاوه بر تفسیر قرآن، آثار علمی ارزشمندی چون «کلم‌الطیب» در ۳ جلد در اصول عقاید از ایشان منتشر شده است.

از خاطرات زیبایی که از این عالم نورانی و مهذب به یاد دارم و هر ساله در ایام‌اللّه دهه فجر به یاد آن می‌افتم و به نظرم نشانگر تأییدات الهی از این انقلاب اسلامی و رهبری کبیر آن حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) است، داستان جالبی است که حضرت ایشان برایم نقل کردند و در سفر بعدی که مجدد خدمت ایشان شرفیاب شدم تقاضا کردم که آن خاطره را بازگویی بفرمایند تا بتوانم آن را ضبط صوتی بکنم که الحمدالله نوار آن موجود است.

ایشان فرمودند: در ایامی که آقای خمینی می‌خواستند به ایران بیایند و دولت آن زمان مانع آمدن ایشان به وطن بود و برای همین منظور جمعی از آقایان علماء در مسجد سیداصفهان متحصن شده بودند، بنده به خاطر کبرسن و حال مزاجی‌ام نمی‌توانستم در آن تحصن شرکت کنم ولیکن همه‌اش نگران آمدن آقای خمینی بودم و گاهی فکر می‌کردم که نکند هنگام آمدن به ایران، طیاره ایشان را در هوا بزنند و یا وقتی وارد تهران شدند، ایشان را دستگیر کنند و یا آسیبی به ایشان برسانند و این افکار نگران‌کننده فکرم را مشغول کرده بود که ناگهان دیدم یک ندایی در آسمان پیچید و این بیت شعر را خواند که:

خمینی بت‌شکن آمده اندر وطن

آتش نمرودیان زمقدمش گلستان

خیلی تعجب کردم و به حیاط خانه آمدم و دیدم کسی نیست و فهمیدم این ندا یک سروش غیبی بوده است، از خدای متعال تقاضا کردم اگر این صدایی که شنیدم یک ندا و سروش غیبی است، یک بار دیگر بشنوم که ناگهان باز شنیدم که در آسمان طنین‌انداز شد که :

خمینی بت‌شکن آمده اندر وطن

آتش نمرودیان زمقدمش گلستان

با شنیدن این ندای غیبی خیلی خوشحال شدم و نگرانی‌ام مرتفع شد و هرجور بود، خودم را آماده کردم تا به مسجد سیداصفهان بروم و رفتم در آنجا که همه علماء جمع شده‌بودند و تحصن کرده بودند، به آیت‌الله خادمی اصفهانی عرض کردم آقا نگران آمدن آقای آیت‌الله خمینی نباشید و شنیدن این سروش غیبی را برای ایشان تعریف کردم و عرض کردم که آقای خمینی ان‌شاءالله به سلامتی به وطن برمی‌گردند و بساط ظلم هم برچیده می‌شود.

از خدای متعادل مسئلت داریم که روح بلند این عالم ربانی و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) را با اولیاء طاهرین و معصومین علیهم‌السلام محشور بفرمایید و ما را هم قدردان این نعمت بزرگ بگرداند.

«وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»

خادم القرآن-مرتضی نجفی قدسی

منبع: عترتنا

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها