چکیده

این مقاله بر آن است که عوامل و راهکارهای جلب اعتماد و حس همکاری بین مردم و حکومت را براساس گفتار و کردار امیرمؤمنان علی (ع) روشن سازد .

مطالبی که در این مقاله بحث و بررسی شده عبارتند از:

- پذیرش مسئولیت براساس تکلیف الهی

- شایسته سالاری

- صداقت و پیشگامی در عمل

- حسن تدبیر و نیکو اداره کردن امور

- رنج خود و راحت دیگران را طلبیدن

- اجرای عدالت، عدم تبعیض و برابری

- شرکت مردم در امور سیاسی و اجتماعی

- پایبندی به عهد و پیمان و بیعتی که بسته اند و خیرخواهی برای حکومت و . . .

پیش از آنکه عوامل همکاری و اعتماد بین مردم و حکومت را از دیدگاه نهج البلاغه بررسی کنیم لازم است رابطه حکومت با مردم را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار دهیم .

رابطه حکومت با مردم

در حکومتهای استبدادی و اشرافی رابطه مردم با حکومت رابطه برده دار و برده است . اگر احیانا امکاناتی برای آنها فراهم می کنند برای این است که با پروار کردن آنها بهره بیشتری ببرند، چنانکه تاسیس مدارس و بیمارستانها، بوجود آوردن راههای شوسه و راه آهن ها، کارگاهها و کارخانه هاو . . . از طرف جهان سرمایه داری در کشورهای جهان سوم برای این منظور است نه خدمت به آنها .

در حکومتهای مردم بر مردم به معنی غربی آن، دولت مجری خواسته های مردم است اگر چه خلاف مصلحت آنها و زشت ترین کارها باشد مثلا هر گاه اکثریت مردم رای به جواز رابطه جنسی و . . . بدهند، دولت خود را موظف به اجرای آن می داند همانگونه که در سوئد و انگلستان مرسوم است .

اما در حکومت اسلامی رابطه مردم با حکومت رابطه ابوت و بنوت (پدر فرزندی) است . چنانکه می دانیم عالیترین نوع عواطف، عاطفه پدری و مادری است .

اما این عاطفه در مقام تعلیم و تربیت فرزندان نباید حاکم مطلق باشد .

پدر و مادر در عین آنکه فرزندانشان را حتی بیشتر از خود دوست می دارند، اما رعایت مصلحت آنان را باید بیشتر از همه چیز دوست بدارند . اگر فرزندی مرتکب خلاف شود تنبیهش کنند و اگر غذایی برایش مضر باشد از خوردن آن منعش نمایند; بر انجام کارها تکلیفش کنند و . . . حکومت اسلامی نیز باید رفتارش با مردم بر همین اساس باشد، در عین آنکه آحاد ملت را فرزند خود می داند و به آنها عشق می ورزد، هیچگاه اجازه ندهد احدی مرتکب خلاف شده از زیر بار تکالیف مقرره که حافظ منافع و مصالح امت اسلامی است شانه خالی نماید .

علی (ع) در فرمان تاریخش به مالک اشتر بر این رابطه چنین تاکید می کند:

«ثم تفقد من امورهم ما یتفقد الوالدان من ولدهما» . (1)

آنگاه از آنان آنگونه تفقد کن که پدر و مادر از فرزندشان تفقد و دلجویی می کنند .

امام باقر (ع) در ضمن بیان خصائص رهبر جامعه اسلامی از قول رسولخدا نیز به این حقیقت تاکید دارد:

لا تصلح الامامة الا لرجل فیه ثلاث خصال ورع یحجزه عن معاصی الله و حلم یملک به غضبه و حسن الولایة علی من یلی حتی یکون لهم کالوالد الرحیم . (2)

امامت جز برای مردی که دارای خصلتهای سه گانه زیر باشد شایسته نیست:

1 - پرهیزگاری و ورعی که او را از گناه الهی باز دارد .

2 - حلم و بردباری که بدان وسیله خشم خود را تحت کنترل خود درآورد .

3 - حسن سرپرستی نسبت به مردمی که امامت آنها را به عهده دارد تا جایی که نسبت به آنان همانند پدری مهربان باشد .

این رابطه مبتنی بر لطف و محبت نه تنها با افراد مسلمان و حکومت اسلامی است، بلکه همه آحاد ملت در صورتی که به قوانین مملکت احترام بگذارند از این رفتار انسانی و لطف و مهربانی برخوردار خواهند بود .

علی (ع) در فرمانی که برای مالک اشتر، هنگامی که او را استاندار مصر نمود، نوشت در این باره چنین دستور داد:

«و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق » . (3)

قلب خویش را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن و همچون حیوان درنده ای نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروهند: یا برادران دینی تو اند و یا از نظر آفرینش انسانهایی همانند تو .

حال باید دید چه عواملی می تواند این رابطه را ناگسستنی و مستحکم سازد؟

برای استحکام این رابطه مقدس - رابطه حکومت و مردم - از دیدگاه اسلام و نهج البلاغه عواملی وجود دارد که ذیلا به اهم آنها اشاره می شود:

1 - پذیرش مسئولیت، تنها بر اساس تکلیف الهی:

در مکتب علوی پذیرش مسئولیت زعامت جامعه اسلامی، مانند دیگر مسئولیتها تنها به خاطر انجام وظیفه و تکلیف الهی است نه برای ریاست کردن و یا سوءاستفاده نمودن و یا بهره مندی از منافع زودگذر آن .

علی (ع) آنجا که از رمز قبول زعامت جامعه اسلامی سخن می گوید بر این حقیقت تاکید می کند:

«اما و الذی فلق الحبة و برا النسمة لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها و لالفیتم دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطة عنز» . (4)

آگاه باشید سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیار گرداگرد مرا گرفته و به یاریم قیام کرده اند و از این جهت حجت بر من تمام نشده بود، و اگر نبود عهد و پیمانی که خداوند از علماء و دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان، سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرفنظر می نمودم و آخر آن را با جام آغازینش سیراب می کردم، آن وقت خوب می فهمیدند که دنیای شما در نظر من بی ارزشتر از آبی است که از بینی بز ماده ای بیرون آید .

چنانکه ملاحظه می فرمایید اگر تکلیف الهی بر علما و دانشمندان هر جامعه نبود که در برابر شکمبارگی ستمگران و حرومیت ستمدیدگان سکوت نکنند، ریاست طلبی و بهره مندی از مظاهر زندگی مادی نمی توانست انگیزه قیام امیرالمؤمنین (ع) برای تصدی زعامت جامعه اسلامی باشد .

در غیر این صورت همانگونه که در ابتدای امر بعد از وفات رسول الله به خاطر مصالح عمومی اسلام و مسلمین از اقدام به این امر خودداری کرده بود، در پایان نیز از قبول آن خودداری می کرد . تنها انگیزه او برای پذیرش این مسئولیت خطیر، همان تکلیف الهی بود و بس .

و نیز از آن حضرت آنجا که علت اصرار خویش را در امر حکومت بر مردم بیان می کند به این حقیقت چنین تصریح می نماید:

«اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسة فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک » . (5)

بار خدایا تو می دانی آنچه ما انجام دادیم نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع دنیا چیزی تهیه کنیم بلکه بخاطر این بود که نشانه های از بین رفته دینت را بازگردانیم و آثار اصلاح را در بلادت آشکار سازیم تا بندگان مظلومت در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقرراتی که بدست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی گردد .

آری، در مکتب اسلام، قبول مسئولیتها تنها بعنوان یک تکلیف الهی است نه برای ریاست و اظهار قدرت و بهره گیری از مظاهر زودگذر دنیا که در آن صورت از کفش وصله داری بی ارزشتر خواهد بود .

عبدالله بن عباس می گوید:

در منزل «ذی قار» بر امیرمؤمنان وارد شدم در حالی که کفش خود را وصله می کرد . به من فرمود: قیمت این کفش چقدر است؟ گفتم: قیمتی ندارد . فرمود:

«و الله لهی احب الی من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا» . (6)

به خدا سوگند، همین کفش بی ارزش، برایم از حکومت بر شما محبوبتر است، مگر اینکه با این حکومت حقی را به پای دارم و یا باطلی را دفع نمایم .

بنابراین، وقتی که ملت احساس کرد مسئولین حکومت اسلامی تنها به عنوان انجام وظیفه و اقامه حق و دفع باطل مسئولیتها را قبول کرده اند و مقام و منصب، پیش آنان پشیزی ارزش ندارد، طبعا همکاریهای لازم را با آنان مبذول و به آنها اعتماد خواهند داشت .

2 - تقسیم پستها بر اساس لیاقت:

از ویژگی های حکومت اسلامی این است که پستها را براساس لیاقت و شایستگی تقسیم می کند، از شخص اول حکومت اسلامی که همان امام و ولی فقیه است تا دیگر مسئولان و کارگردانان حکومت اسلامی باید شایسته ترین و خدمتگزارترین افراد برای لت باشند .

به نظر شیعه، امام و جانشین پیغمبر که زعامت کشور اسلامی را به عهده دارد شایسته ترین فرد روی زمین است که از جمیع فضائل علمی و اخلاقی و غیره در درجه کمال و عصمت برخوردار و از هرگونه رذائل به دور است . سیدالشهداء ابی عبدالله الحسین (ع)، هنگامی که مسلم بن عقیل را به عنوان نماینده خود به سوی مردم کوفه می فرستاد در پاسخ نامه مردم کوفه ویژگی های امام مسلمین را چنین مشخص می کند .

فلعمری ما الامام الا بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله . (7)

به جانم سوگند کسی شایستگی مقام رهبری و امامت مسلمین را ندارد مگر آنکه دارای ویژگی های زیر باشد:

1 - بر طبق کتاب خدا حکم کند .

2 - برای برقراری قسط و عدل قیام نماید .

3 - به دین راستین حق پای بند باشد .

4 - خود را وقف خدمت در راه خدا کند .

نیز از حضرت علی (ع) در مورد صفات و مشخصات حکومت اسلامی چنین آمده است:

«و قد علمتم انه لا ینبغی ان یکون الوالی علی الفروج و الدماء و المغانم و الاحکام و امامة المسلمین البخیل فتکون فی اموالهم نهمته و لا الجاهل فیضلهم بجهله و لا الجافی فیقطعهم بجفائه و لا الحائف للدول فیتخذ قوما دون قوم و لا المرتشی فی الحکم فیذهب بالحقوق و یقف بها دون المقاطع و لا المعطل للسنة فیهلک الامة » . (8)

شما می دانید آن کس که در منصب امامت مسلمین بر نوامیس، خونها، غنایم و احکام تسلط دارد، نباید بخیل باشد تا در جمع آوری اموال آنان برای خویش حرص ورزد و نباید جاهل و نادان باشد تا با جهلش آنان را گمراه کند و نه جفاکار تا پیوندهای آنها را از هم بگسلد و به نیازهای آنان پاسخ نگوید و نه ستمکار که در اموال و ثروت آنان حیف و میل نماید و گروهی را بر گروه دیگر مقدم دارد و نه رشوه گیر در قضاوت تا حقوق را از بین ببرد و در رساندن حق به صاحبانش کوتاهی ورزد و نه آنکس که سنت پیامبر را تعطیل کند و بدین سبب امت را به هلاکت بیفکند .

در زمان غیبت امام معصوم، زعامت مسلمین بر عهده فقیه عادل و با تقوی و آگاه به زمان، شجاع و مدیر و مدبر است که امام عسکری علیه السلام قسمتی از ویژگی های او را چنین معرفی می فرماید:

فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه . (9)

هرگاه فقیهی خویشتن دار، دیندار، مخالف با هوای نفس، مطیع فرمان مولا بود، مردم موظفند از او پیروی نمایند .

امام حسین (ع) نیز ضمن روایت مفصلی روی علم دینی او، و امین بر حلال و حرام بودنش تکیه می کند و چنین ادامه می دهد:

ذلک بان مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه . (10)

جریان امور و احکام باید در دست عالمان الهی که بر حلال و حرام او امینند، باشد .

اما دیگر مسئولان حکومت اسلامی نیز باید تنها بر اساس لیاقت و شایستگی انتخاب شوند و هیچگونه رابطه و توصیه ای در انتخاب آنان مؤثر نباشد که امیرالمؤمنین علی (ع) در این زمینه چنین فرمان می دهد:

ولا تقلبن فی استعمال عمالک و امرائک شفاعة الا شفاعة الکفایة و الامانة . (11)

در استخدام کارکنان و فرمانروایانت شفاعت و وساطت کسی را مپذیر مگر شفاعت شایستگی و امانتداری خود آنها را .

در فرمان تاریخیش به مالک اشتر در مورد استخدام کارمندان چنین دستور می دهد:

«ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختبارا و لا تولهم محاباة و اثرة فانهما جماع من شعب الجور و الخیانة و توخ منهم اهل التجربة و الحیاء من اهل البیوتات الصالحة و القدم فی الاسلام المتقدمة فانهم اکرم اخلاقا و اصح اعراضا و اقل فی المطامع اشراقا و ابلغ فی عواقب الامور نظرا» . (12)

در کارهای کارمندانت بنگر و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار و از روی میل و استبداد آنها را بکاری وا ندار، زیرا استبداد و تسلیم تمایل شدن کانونی از شعبه های جور و خیانت است، و از میان آنها افرادی که با تجربه تر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند، برگزین! زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاکتر و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها، بیناترند .

اصولا با بودن افراد صالحتر و داناتر به کتاب خدا و سنت پیامبر، انتخاب افرادی که در این حد نیستند، خود خیانت به خدا و پیامبر و مسلمین خواهد بود که پیامبر اسلام در این زمینه فرموده است:

من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم من هو اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنة نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین . (13)

کسی که کارمندی از مسلمین را بکار گیرد در حالی که می داند در میان آنها فردی که از او بهتر و به کتاب خدا و سنت پیامبر داناتر است، وجود دارد، به خدا و پیامبر و همه مسلمین خیانت کرده است .

حتی افراد، در صورتی که شایسته تر از آنها وجود داشته باشد، حق ندارند خود را بر آنها مقدم کنند زیرا پیامبر اسلام فرمود:

من تقدم علی قوم المسلمین و هو یری ان فیهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمین . (14)

هر کس خود را بر دیگر مسلمین مقدم کند در حالی که ببیند در میان آنها افراد شایسته تری وجود دارد، خیانت به خدا و پیامبر و مسلمین نموده است .

حال ملتی که دارای چنین حکومت و مسئولین باکفایت و شایسته ای باشد، طبعا نسبت به آنها اعتماد خواهد داشت و با آنها همکاری صمیمانه خواهد نمود . (15)

3 - صداقت و پیشگامی در عمل:

تا زمانی که مردم از کارگردانان امور صداقت و یکرنگی نبینند، نمی توانند به آنها اعتماد کنند و مهمترین چیزی که می تواند نشان دهنده صداقت آنها باشد این است که پیش از همه خود به گفتارشان عمل کنند . زیرا اثری که رفتار و عمل در افکار و روح آدمی دارد غیر از تاثیر گفتار است . تاثیر گفتار آنی و زودگذر است، ولی تاثیر عمل ریشه دار و عمیق است و لذا گفته اند که دو صد گفته چون نیم کردار نیست .

روی همین اصل آئین مقدس اسلام به پیروان خود دستور می دهد: پیش از آنکه مردم را با گفتار دعوت به حق کنند، با عمل اقدام به اینکار نمایند .

امام صادق (ع) در این باره می فرماید:

کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلوة و الخیر فان ذلک داعیة . (16)

مردم را با غیر زبانتان بسوی حق و فضیلت دعوت کنید تا از شما پرهیزکاری و کوشش در راه خدا و نماز و کارهای نیک مشاهده کنند، بدیهی است که این روش گرایش دهنده تر است .

شاید رمز اینکه اسلام، گفتار بدون عمل را گناه بزرگ می داند، (17) همین تکذیب عملی و موجب سلب اعتماد باشد .

قطعا برای همین اهمیت است که علی ابن ابیطالب (ع) آنجا که درباره وظائف رهبران جامعه سخن می گوید به این حقیقت تصریح می کند:

«من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم » . (18)

کسی که خود را پیشوای مردم قرار دهد، باید پیش از آنکه به تعلیم دیگری بپردازد، به تعلیم خویشتن اقدام نماید، و پیش از آنکه مردم را با زبان ادب کند با کردارش ادب نماید . کسی که خویشتن را می آموزد و تربیت می کند به احترام سزاوارتر است از کسی که معلم و مربی دیگران است .

نیز هنگامی که می شنود «عثمان بن حنیف » فرماندار او در بصره به مهمانی جوانی از مردم آن سامان می رود که انواع غذاها و خورش ها در سر سفره اش موجود بوده، توانگران در آنجا حضور داشته، ولی از فقرا و مستمندان احدی در آن مهمانی شرکت نداشته اند، نامه تند و عتاب آمیزی به او می نویسد و از این کار که موجب اختلاف طبقاتی و برانگیختن خشم توده مردم علیه کارگردانان امور است، شدیدا او را نکوهش می کند . آنگاه وظیفه رهبران جامعه را در پیشقدم بودن در کارهای نیک و دوری جستن از زشتیها این طور بیان می کند:

«الا و ان لکل ماموم اماما یقتدی به و یستضی ء بنور علمه الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه الا و انکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد فوالله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا» . (19)

آگاه باش هر پیروی کننده را پیشوایی است که از او پیروی کرده به نور دانش او روشنی می جوید . بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه کهنه و از خوردنیهایش به دو قرص نان اکتفا کرده است . گرچه شما به چنین رفتاری توانا نیستید ولی مرا با پرهیزگاری و کوشش در راه خدا و پاکدامنی و درستکاری یاری کنید . بخدا قسم از دنیای شما طلایی نیندوخته و از غنیمتهای آن مال فراوانی ذخیره نکرده، و با کهنه جامه ای که در بر دارم جامه کهنه دیگری آماده ننموده ام .

4 - حسن تدبیر و نیکو اراده کردن امور:

از شرائط پذیرش مسئولیت در حکومت اسلامی این است که شخص حاکم به نحو احسن بر تدبیر امور قدرت داشته و بتواند بشکل هر چه بهتری آن را انجام دهد و این نکو انجام دادن کارها تا آنجا مهم است که نقل می کنند: هنگامی که یکی از یاران پیغمبر اسلام فوت کرد و او را دفن کردند، رسول اکرم با دستهای مبارک خاک روی قبر را هموار کرد و فرمود: گرچه می دانم که این قبر بزودی کهنه و خراب می شود ولی خداوند دوست دارد بنده ای را که کاری انحام می دهد، محکم و صحیح انجام دهد . (20)

لذا چنانچه در گذشته دیدیم، پیامبر اکرم (ص) ضمن بیان مشخصات حاکم اسلامی تاکید می کند که باید قدرتی بر نیکو اداره کردن امور و حسن سرپرستی را داشته باشد: «و حسن الولایة علی من یلی »

علی (ع) آنجا که از شایسته ترین فرد جهت سرپرستی امت اسلامی سخن می گوید، اصل تواناترین و داناترین را که حاکی از بهتر اداره نکردن امت اسلامی است معیار قرار می دهد:

«ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه فان شغب شاغب استعتب فان ابی قوتل » . (21)

ای مردم سزاوارترین کس به خلافت، قوی ترین مردم نسبت به آن است و داناترین آنها به فرمانهای خدا، پس اگر شخص آشوبگری به فتنه انگیزی برخیزد از او خواسته می شود که به حق بازگردد و اگر امتناع ورزد باید با او به نبرد پرداخت .

بنابراین، وقتی که مردم از مسئولین امور حسن تدبیر و نیکو اداره کردن مملکت و حسن سیاست را ببینند طبعا نسبت به آنها اعتماد و با آنها همکاری خواهند نمود .

5 - رنج خود و راحت دیگران طلبیدن:

در حکومت اسلامی پذیرش پست و مقام برای بهره گیری بیشتر از مظاهر زندگی نیست، بلکه برای خدمت به دیگران کردن و نج خود و راحت دیگران طلبیدن است .

علی (ع) هنگامی که عاصم ابن زیاد را از ترک دنیا برحذر می داشت مورد اعتراض قرار گرفت که پس شما چرا بر خود این چنین سخت می گیرید؟ فرمود:

«ان الله تعالی فرض علی ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره » . (22)

خداوند بر پیشوایان حق واجب شمرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند، تا نداری فقیر او را ناراحت نکند که سر از فرمان خدا برتابد .

در نامه ای که به فرماندار بصره «عثمان بن حنیف » می نویسد در این باره چنین تاکید می کند:

به خدا سوگند من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته ام و از غنائم و ثروتهای آن مالی ذخیره نکرده ام و برای این لباس کهنه ام بدلی مهیا نساخته ام و از زمین آن حتی یک وجب در اختیار نگرفته ام و از این دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزی برنگرفته ام . این دنیا در چشم من بی ارزش تر و خوارتر از دانه تلخی است که بر شاخه درخت بلوطی بروید . . .

اگر می خواستم می توانستم از عسل مصفا و مغز این گندم و بافته های این ابریشم برای خود خوراک و لباس تهیه کنم اما هیهات که هوی و هوس بر من غلبه کند و حرص و طمع مرا وادار کند تا طعامهای لذیذ را برگزینم، در حالی که ممکن است در سرزمین «حجاز» یا «یمامه » کسی باشد که حتی امید بدست آوردن یک قرص نان را نداشته باشد و هرگز شکمی سیر نخورده باشد .

آیا من با شکمی سیر بخوابم در حالی که در اطرافم شکمهای گرسنه و جگرهای سوزانی باشد؟

و آیا آنچنان باشم که آن شاعر گفته است: «این درد تو را بس که شب با شکم سیر بخوابی، در حالی که در اطراف تو شکمهایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند» .

آیا به همین قناعت کنم که گفته شود: من امیرمؤمنانم، اما با آنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم و پیشوا و مقتدایشان در تلخیهای زندگی باشم! من آفریده نشده ام که خوردن خوراکی های پاکیزه مرا به خود مشغول دارد، همچون حیوان پرواری که تمام همش علف است و یا همچون حیوان رها شده ای که کارش چریدن و خوردن و پرکردن شکم می باشد و از سرنوشتی که در انتظار اوست بی خبر است . من آفریده نشده ام که بیهوده دنیا را بگذارنم، راه گمراهی پیش گیرم ولاابالیگری اختیار کنم، هرگز . (23)

علیهذا وقتی که مردم از مسئولین جامعه تا این درجه ایثار و گذشت و بی توجهی به مظاهر زندگی ببینند و همه تلاش های آنان را در راه رفاه و بهتر زیستن خودشان مشاهده کنند، شک نیست که به آنها اعتماد خواهند کرد و از هیچگونه همکاری با آنان دریغ نخواهند داشت .

6 - برابری و عدم تبعیض:

بزرگترین عاملی که شیرازه جامعه را از هم می گسلد و مردم را نسبت به دولتمردان بدبین و خشمگین می سازد، روابط را بر ضوابط حاکم کردن و در مقام اجرای قانون عدالت را به طور گسترده رعایت نکردن و در میان افراد تبعیض قائل شدن است .

علی (ع) در عهدنامه تاریخی خود که برای مالک اشتر استاندار مصر نوشته است در این باره چنین تاکید می کند:

کاری که باید بیش از هر کاری دوست داشته باشی، میانه روی در حق است و همگانی کردن آن در برابری و دادگری که بیشتر موجب خشنودی رعیت می شود .

در هر کاری صلاح همگان را رعایت کن نه خواص و حاشیه نشینان را; زیرا خشم عمومی رضا و خوشنودی چند تن اطرافی خاص را پایمال می سازد و خشم چند تن در برابر خوشنودی عمومی اهمیت ندارد . (24)

در جای دیگر از همین فرمان چنین دستور می دهد:

حکمرانان را نزدیکان و خویشاوندانی است که به خودسری و گردن کشی و دست درازی به مال مردم و کمی انصاف خو گرفته اند، ریشه و اساس شر ایشان را با جدا کردن و دور ساختن موجبات آن صفات از بین ببر . (25)

در مورد دیگری از این فرمان چنین تصریح می فرماید:

و حق را برای آنکه شایسته است درباره نزدیک و دور، و خویش و بیگانه اجرا کن و در اجرای آن شکیبا و از خدا پاداش خواه باش، گرچه از بکار بردن حق به خویشان و به نزدیکانت سختی برسد، هر چه برسد . (هر سختی که می خواهد برسد). و پایان حق را با آنچه بر تو گران و دشوار است بنگر که پسندیده و فرخنده است . . . از اختصاص دادن چیزهایی که مردم در آنها با هم مساوی هستند، به خود بپرهیز .

برای مراجعان خود وقتی مقرر کن که به نیاز آنها شخصا رسیدگی کند، مجلس عمومی و همگانی برای آنها تشکیل ده و درهای آن را به روی هیچکس نبند و به خاطر خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دورساز، تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت، سخنان خود را با تو بگوید زیرا من بارها از رسول خدا این سخن را شنیدم: «ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد هرگز پاک و پاکیزه نمی شود و روی سعادت نمی بیند .»

بنابراین، در جامعه ای که همه مردم از مزایا و حقوق حکومت اسلامی به طور یکسان و دور از تبعیض بهره مند می شوند شک نیست که نسبت به دولتمردان و مسئولین امور خوشبین و از آنها راضی خواهند بود و در همه کارها با آنان همکاری خواهند داشت .

7 - شرکت داشتن مردم در کارهای اجتماعی و سیاسی:

درست است که معیار در حکومت اسلامی تبعیت از حق است ولی خواسته های توده مردم که از فطرت حق جویی بهره مندند نه تنها نادیده گرفته نشده بلکه به آن تاکید نیز شده است .

بدیهی است حکومتی که مردم را بحساب نیاورد و نظرات شخصی را بر آنان تحمیل کند و در صدد رفع نیازمندیهای آنان و احسان بر آنان نباشد . هیچگاه چنین مردمی به چنان حکومتی اعتماد نخواهند داشت و با او همکاری نخواهند نمود .

علی (ع) در فرمان تاریخیش به مالک اشتر در این باره چنین دستور می دهد:

بدان که هیچ وسیله ای برای جلب اعتماد والی به وفاداری رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینه های آنان، و عدم اجبارشان بکاری که وظیفه ندارند، نیست .

در این راه آن قدر بکوش تا به وفاداری آنان خوشبین شوی که این خوشبینی، رنج فراوانی را از دوشت برمی دارد . و سزاوارترین فردی که شایستگی خوشبینی تو را دارد کسی است که مورد عنایاتت قرار گرفته و نیکو آزموده ای و آنکس سزاوارتر برای بدبینت می باد که مورد احسانت قرار نگرفته و بد آزمایش شده است .

در مورد دیگری از این فرمان در باب توجه خاص به مردم چنین تاکید می کند:

محبت و مهربانی تو نسبت به آنان قلبهایشان را به تو متوجه می سازد . برترین چیزی که موجب روشنایی چشم زمامداران می شود، برقراری عدالت در همه بلاد و آشکار شدن علاقه مردم نسبت به آنهاست . اما مودت و محبت آنان جز با پاکی دلهایشان نسبت به والیان آشکار نمی گردد و خیرخواهی آنها در صورتی مفید است که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند و حکومت آنها برایشان سنگینی نکند و طولانی شدن مدت زمامداریشان برای اینان ناگوار نباشد پس آرزوهایشان را برآور و پی در پی آنها را به نیکویی یاد کن و کارهای مهمی که انجام داده اند برشمار .

در خطبه ای که در صفین در مورد حقوق والی بر ملت و حقوق ملت بر والی ایراد فرموده درباره بحساب آوردن مردم چنین می فرماید:

آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن می گویید با من سخن مگویید، و آنچنان که در پیشگاه حکام خشمگین و جبار خود را جمع و جور می کنید، در حضور من نباشید و به طور تصنعی و منافقانه با من رفتار ننمایید و هرگز گمان مبرید که در مورد حقی که به من پیشنهاد کرده اید کندی ورزم (یا ناراحت شوم) و نه خیال کنید من در پی بزرگ ساختن خویشتنم، زیرا کسی که شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او برایش مشکل باشد عمل به آن برای وی مشکلتر است .

با توجه به این، از گفتن حق و یا مشورت عدالت آمیز، خودداری مکنید، زیرا من شخصا به عنوان یک انسان خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم، نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم ولی در عین حال خداوند مرا حفظ می کند و همه جا برای من کافی است . (26)

وظیفه مردم در برابر حکومت اسلامی

وقتی که زمامدار حکومت اسلامی طبق بررسیهای گذشته همانند پدری مهربان بود، و تنها براساس تکلیف الهی و لیاقت پستها تقسیم و مسئولیتها پذیرفته شده، و مسئولین صداقت در رفتار و پیشگامی در علم داشتند، و رنج خود و راحت دیگران را طلبیدند، و در میان مردم عدالت و برابری را دور از هرگونه تبعیض اجراء نمودند، و مردم را به حساب آوردند و برای آنها شخصیت قائل شدند، و دارای حسن تدبیر و شایستگی در اداره امور بودند و نسبت به مردم خیرخواه و در بالا بردن رشد فکری و فرهنگی و اقتصادی و غیره آنان کوشا بودند، در این صورت ملت نیز طبعا خیرخواه و مطیع خواهد بود و نسبت به او اعتماد خواهد نمود و با او همکاری مخلصانه خواهد داشت و ما این همکاری و اعتماد متقابل را که ناشی از حقوق و تکالیف متقابل است در نهج البلاغه و کتب حدیث می بینیم که مورد تاکید زیاد قرار گرفته است .

علی (ع) در نهج البلاغه در این باره می فرماید:

ای مردم، من که زمامدار شمایم به گردن شما حقی دارم و شما نیز به گردن من حقی، اما حق شما بر من این است که خیرخواه شما باشم و با افزایش درآمد ملی، مواجب و درآمد شما را زیادتر کنم و برای آنکه نادان و بی ادب نمانید، سطح آموزش و پرورشتان را بالا ببرم .

در مقابل، حقی که من بر شما دارم اینست: بیعتی که با من کرده اید به آن وفادار باشید، در حضور و غیاب، خیرخواهم باشید، هرگاه که شما را برای کاری دعوت می کنم پاسخ مثبت دهید و از فرمانم سرپیچی ننمایید . (27)

پیامبر اسلام فرمود: دین عبارت از خیرخواهی است .

عرض کردند: برای چه کسی یا رسول الله؟

فرمود: برای خدا و پیامبر و کتابش و برای رهبران جامعه و عموم مسلمین . (28)

ابوحمزه می گوید از امام باقر (ع) پرسیدم:

حق امام بر مردم چیست؟

فرمود: حقش بر مردم این است که حرفش را بشنوند و از او اطاعت کنند .

عرض کردم: حق مردم بر امام چیست؟

فرمود: هنگام تقسیم بیت المال و اجرای حکم الهی عدالت و برابری را رعایت نماید . (29)

علی (ع) فرمود:

نسبت به فرمانروایان و راهنمایانتان غش و خیانت نکنید و نسبت به رهبرانتان بی معرفت نباشید و ریسمان و حدتتان را پاره نکنید که در آن صورت به نزاع می افتید و آسایشتان از بین می رود . و بر این اساس باید کارهایتان را استوار سازید و این راه را ادامه دهید . (30)

با توجه به مطالب گذشته این حقیقت برای ما روشن گردید که در صورتی که حکومت اسلامی تکالیف الهی خود را انجام دهد و نسبت به مردم پدری مهربان باشد، شک نیست که توده مردم نیز نسبت به او اعتماد خواهند کرد و با او همکاری لازم خواهند داشت و ما نمونه چنین حکومتی را در صدر اسلام و زمان پیامبر اکرم (ص) بطور کامل مشاهده نمودیم .

پانوشت ها

1 - نهج البلاغه ابن میثم بحرانی، ج 5، ص 157، ن 52 .

2 - کافی، ج 1، ص 407 .

3 - نهج البلاغه، ن 3 .

4 - نهج البلاغه، خ 3 .

5 - نهج البلاغه، خ 131 . تحف العقول، ص 239، همین کلمات از امام حسین (ع) با مختصر اختلافی آمده است .

6 - نهج البلاغه، خ 33 .

7 - ارشاد مفید، ج 2 و ص 36 .

8 - نهج البلاغه، خ 131 .

9 - احتجاج طبرسی، ج 2، ص 263 .

10 - تحف العقول، ص 139 .

11 - نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، ص 301 .

12 - نهج البلاغه، ن 53 .

13 - نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، ص 302 .

14 - همان مصدر، ص 302 .

15 - در این باره به کتاب اسلام و حقوق بشر، نوشته نگارنده، صفحات 266 تا 271، مراجعه شود .

16 - اصول کافی، ج 2، ص 721 .

17 - سوره صف آیه 2 و 3 .

18 - نهج البلاغه عبده، ج 3، ص 166، ق 73 .

19 - نهج البلاغه، ن 45 .

20 - ولکن الله یحب عبدا اذا عمل عملا احکمه (وسایل، ج 2، ص 884) و بعد از دفن فرزندش ابراهیم و تسویه خاک قبر وی فرمود: «اذا عمل احدکم عملا فلیتقن » (وسایل، ج 2، ص 883) .

21 - نهج البلاغه، خ 173 .

22 - نهج البلاغه، خ 209 .

23 - نهج البلاغه، ن 45 .

24 - نهج البلاغه، ن 53 .

25 - همان ماخذ .

26 - فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابرة، و لاتتحفطوا منی بما یتحفط به عند اهل البادرة و لاتخالطونی بالمصانعة و لاتطنوا بی استتقالا فی حق قیل لی و لا التماس اعظام لنفسی فانه من استقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه فلاتکنوا عن مقاله بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی و لا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی . (خ 216) .

البته بعضی کوته نظران که با اعتقاد اصیل اسلامی آشنایی کافی ندارند، این حدیث را دلیل بر خطا کردن علی (ع) می دانند، ولی اینان باید این نکته را در نظر داشته باشند . اولا متن خ اصلا نمی رساند که علی (ع) اقرار به اشتباه خود بکند . بلکه او از آنجا که در ظاهر انسان است و همانند دیگران، این مسئله را مطرح می کند و در جمله بعدی مساله عصمت خود را به وضوح بیان می دارد . یعنی علی (ع) می خواهد به مردم خط سیاسی بدهد آن هم برای افراد دیگری که پستها را در اختیار دارند ولی معصوم نیستند او به مردم می فهماند که آگاه باشید، هر کسی در معرض خطاست و شما باید مواظب حکمفرمایان باشید، ولی بدانید که خداوند مرا حفظ کرده و برای من کافی است است و این یعنی که من معصومم .

27 - ایها الناس ان لی علیکم حقا و لکم علی حق فاما حقکم علی فالنصحه لکم علیکم و تعلیمکم کیلا تجهلوا و تادیبکم کیما تعلموا و اما حقی علیکم فالوفاء با البیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب و الاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین آمرکم (نهج البلاغه، خ 34) .

28 - قال رسول الله (ص) : الذین النصعة قیل: لمن یا رسول الله؟ قال: لله و لرسوله و لکتابة و للائمة و لجماعة المسلمین . (الامول ابی عبیدالقاسم السلام، ص 10) .

29 - سال ابوحمزة عن الامام محمد الباقر (ع) : ما حق الامام علی الناس؟ قال: حقه علیهم ان یسمعوا له و یطیعوا قلت: فما حقهم علیه قال: یقسم بینهم با السویة و یعدل فی الرعیة . (کافی، ج 1، ص 40) .

30 - و لاتغتانوا و لاتکم و لاتغشوا هداتکم و لاتجهلوا ائمتکم و لاتصدعوا عن قبلکم فنقشلوا و تذهب ریحکم و علی هذا فلیکن تاسیس امورکم و الزموا هذه الطریقة (کافی، ج 1، ص 405)