آسایش زندگی با ترک منازعه حاصل میشود
شنبه 4 بهمن 1399 8:08 PM
جلسه درس اخلاق آیتالله محمدباقر تحریری، از اساتید برجسته اخلاق و تولیت مدرسه علمیه مروی، با محوریت مواعظ اخلاقی امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب روز گذشته، ۳ بهمنماه برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان این استاد اخلاق را میخوانید؛
بحث در توضیح مواعظ نورانی امام صادق(ع) است و در این قسمت از مواعظ به نکات گوناگون وظایف اخلاقی و اجتماعی میپردازند که ما در روابط اجتماعی با مسائل مختلفی مواجه میشویم و باید بدانیم چطور این امور را توجیه کنیم و با این امور چطور برخورد داشته باشیم. ائمه(ع)، چون به همه شئون وجودی انسان اشراف دارند، برای اصلاح امور ما این دستورات را میفرمایند. در این فرمایش فرمودند اگر در هر امری، انسان با اهلش مواجه شد، باید آن مطلب را از آن اهلش فرا بگیرد. انسان روابط گوناگونی در جامعه دارد و در این روابط ما وظایف شرعی و اخلاقی مناسب را داریم. فرض امام(ع) به این صورت است که ما در اموری که به آنها نیاز داریم و با آن با مردم مرتبط میشویم، آن است که در آن مسئله با اهلش مرتبط شدیم.
مثلاً انسان میخواهد علمی را فرا بگیرد که فرمودند نزد عالم و متخصص آن فن برود و آن علم را فرا بگیرد. اگر تحقیق کردیم و دیدیم یک شخصی عالم یک علمی است، باید زمام امر را به او بدهیم و یک مدت در مسئله فراگیری بگذرانیم. چون جاهل هستیم و نسبت به آن علم ذهن خالی داریم و از جهت عقلایی و الهی اینچنین است. در قرآن کریم که بیاناتش فطری است، به این مسئله توجه میدهد. باید یک مدت اختیار را به دست آن عالم بدهیم و تا وقتی که جاهل هستیم، نباید در آن علم با آن شخص منازعه کنیم و حق نداریم بگوییم که شما اشتباه بیان میکنید. اگر هم اشتباه بگوید، باید اهلش این معنا را به او گوشزد کنند.
فرمایش امام صادق(ع) در این راستا است که در هریک از اموری که انسان در روابط اجتماعی با افراد مناسب آن امر مرتبط میشود که بخواهد نیازش را برطرف کند، باید ابتدا اهلش را پیدا کند و بعد از اینکه اهلش را پیدا کرد، با او به تخاصم برنخیزد و نباید آنچه او میگوید یا عمل میکند را نفی کند که اگر چنین باشد، منازعه صورت گرفته است. البته معنایش این نیست که همواره در امورات خود مقلد باشیم و از ذهن خود استفاده نکنیم تا جوانب آن مسئله را بیشتر درک کنیم، بلکه معنایش این است که برای چرخش نظام اجتماعی زندگی، لازم است به این مسئله توجه شود.
هرکس در هرکجا که هست، اگر بخواهد امورش بگذرد، باید بعد از احراز اهلیت آن مسئله، نزاع را کنار بگذارد. برای نمونه، انسان در انتخاب همسر باید دقت داشته باشد. آقا و خانم تحقیق کردند و به مشترکاتی رسیدهاند و باید آن مشترکات را برای زندگی مسالمتآمیز مبنا قرار دهند تا نیازهای عاطفی و گوناگون خود را در این زمینه تأمین کنند. اگر آقا یک تصمیمی گرفت و فرض این است که اهلیت برای همسری دارد و عقل و شرع آن را قبول دارد، باید این را پیگیری کرد. یا اگر خانم در حیطه فعالیتهای خانوادگی برای یک کاری اهلیتی دارد و عقل و شرع نیز این را امضا کرده است، در اینصورت نباید در آن زمینه منازعه شود.
زندگی در اثر این تنازعها بههم میریزد و لذا امام صادق(ع) این را بیان میکنند که اساس زندگی دنیایی بر رسیدن به آرامشها است. این آرامشها نیز با یکسری از امور حاصل میشود و یکی از آن مسائل همین نکتهای است که امام صادق(ع) بیان میکنند ولو به حسب ظاهر خیال میکنیم مسئله آسانی است، اما اگر خوب دقت کنیم، میبینیم که چقدر عمیق است، چون فرمایش این اولیا از منشأ حکمت است و اینها معادن حکمت الهی هستند، آنچه را که هست و باید باشد را این اولیا برای ما بیان میکنند، اما باید خوب دقت کرد.
بنابراین، سلسله مراتب زندگی اجتماعی به این صورت است که شخص از خانواده به مدرسه و دانشگاه و ... وارد میشود و اول باید در همه این محیطها برای اداره هر جایگاهی یک کسی که اهلیت داشته باشد را انتخاب کند، اگر آن اهل آن طور که عقلا یا شرع فرموده، پیدا شود، مثلاً امام جماعتی پیدا شود که عادل و خوشرو باشد و روابط عمومی خوبی هم داشته باشد که شرع مقدس این اهلیت را بیان کرده است، در این صورت نباید کسی منازعه کند. حضرت(ع) فرمود در هر امری با اهلش منازعه نکن که آن کار زمین بیفتد و آن کار به سامان نرسد. اساساً هر کاری اصولی دارد که از جهت عقل و شرع باید آن اصول رعایت شود و شکل بگیرد و بعد اگر صحبتی هست، در تکامل آن و در ادامه یک تعاملهایی باز شود.
لذا حضرت(ع) فرمود از سفیهان اطاعت نکن؛ یعنی کسانی که یک کاری میخواهد بکنند، اما نمیدانند اساس این کار بر چیست. ممکن است شخصی خود را در جایگاه عالم جا بزند یا در جایگاه مربی و عارف جا بزند، اما اصلاً نفهمد که این جایگاه چه ملزوماتی دارد و باید چطور با دیگران برخورد داشته باشد. مراد از سفیه این نیست که شخص هیچ درکی نداشته باشد. از دیدگاه اولیای دین، سفیه معنایی فقهی و عام دارد؛ در معنای فقهی کسی است که نمیتواند خوب و بد را تشخیص دهد و اینها به نوعی چهبسا تکلیف هم نداشته باشند. لذا مثلاً بچهها در حد سفیه محسوب میشوند که واقعیتها و خیر و شر را نسبت به خود درک نمیکنند. اما سفیه یک معنای وسیعتری دارد که در مسائل اخلاقی و اجتماعی مطرح میشود. ممکن است کسی در یک حدی نسبت به درک واقعیت برخوردار باشد، اما درک نحوه تعامل با دیگران را ندارد که سفیه است.
لذا در آیاتی از قرآن، ما را از اطاعت عدهای نهی میکنند و امام(ع) نیز در اینجا فرمود حال که میگویم در امور با اهلش منازعه نکن، مشخص میکند که اهل آن کیست؛ یعنی شخص باید عاقل باشد و واقعیتهای هر مسئلهای را درک کند و خوب و بد را تشخیص دهد و وقتی یک کاری به او سپرده شد، تا وقتی که در آن مسیر قرار دارد، اهل آن کار است، لذا به او باید اطمینان شود که برای رشد انسانها است.
منبع: ایکنا