0

معنی حکایت زیرکی به زبان ساده (کلاس پنجم )

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

معنی حکایت زیرکی به زبان ساده (کلاس پنجم )
جمعه 26 دی 1399  11:39 AM

 
معنی حکایت زیرکی به زبان ساده (کلاس پنجم )
 
 
حکایت زیرکی از جوامع الحکایات اثر محمد عوفی یکی از این حکایت‌ها است. در ادامه متن حکایت زیرکی و مفهوم و معنی آن را خواهید خواند .

 

معنی حکایت زیرکی به نثر ساده

ابتدا با هم متن این داستان را مرور می کنیم و سپس به بررسی پیام و مفهوم آن می پردازیم.

مردی مقداری زر داشت و چون به کسی اعتماد نداشت، آن را برد و زیر درختی دفن کرد. بعد از مدتی بیامد و زر طلبید، بازنیافت و با هرکس که گفت، هیچکس درمان ندانست. او را به حاکم نشان دادند. پس نزد او رفت و چگونگی را بیان کرد.

حاکم فرمود: «تو بازگرد که من فردا زر تو حاصل کنم!».

آن گاه، حاکم طبیب را نزد خود خواند و گفت: «ریشه‌ی فلان درخت، چه دردی را درمان می‌کند؟»

 

گفت: « فلان درد را».

حاکم از جمله‌ی طبیبان شهر بپرسید که «در این روزها چه کسی از فلان درد، شکایت کرد و شما او را به فلان درخت، اشارت کردید؟»

یکی گفت: «یک ماه پیش، مردی بیامد و از آن درد شکایت کرد. من او را به آن درخت، اشارت کردم».

پس، حاکم فرستاد و آن مرد را طلبید و به نرمی و درشتی زر را بستد و به صاحب زر، باز داد!

این حکایت برگرفته شده از کتاب جوامع الحکایات محمد عوفی می باشد، همانطور که مطالعه کرد درک آن کمی سخت می باشد پس در ادامه همراه ما باشید.

معنی حکایت زیرکی فارسی پنجم را به زبان ساده بنویسید :

همانطور که می شود از داستان متوجه شد این حکایت در مورد مردی است که می خواهد طلاهای خود را به دست شخص معتمدی بسپرد اما چون نمی تواند همچین فردی را پیدا کند تصمیم میگیرد طلاهای خود را در کنار یک درخت دفن کند.

مدت ها از این ماجرا می گذرد و مرد پس از مدتها دوباره برای برداشتن طلاهای خود از زیر خاک به نزدیکی آن درخت می رود ولی هر چه می گردد طلاهایش را پیدا نمی کند. او از همه نیز در مورد این ماجرا پرسوجو کرد اما به نتیجه ای نرسید.

معنی حکایت زیرکی به زبان ساده (کلاس پنجم )

در نهایت تصمیم گرفت به سوی حاکم شهر برود و از او درخواست کمک کند. حاکم در پاسخ به ادعای این مرد به او گفت فردا بیا و من قول میدهم تمام طلاهای تو را به تو برگردانم.

وقتی که مرد از پیش حاکم رفت، حاکم طبیبش را صدا کرد و از او پرسید که ریشه این درخت چه دردی را درمان می کند؟ طبیب اطلاعات مورد نیاز را در اختیار حاکم قرار داد.

حاکم پس از شنیدن صحبت های طبیب متوجه شد که کسی که به ریشه ی آن درخت نیاز داشته برای درمان بیماری اش قطعا توانسته طلاها را نیز بدست آورد .

پس از تمام این ماجراها حاکم به سوی مردی که طلاها را برداشته بود رفت و با خوش رفتاری و بعد با خشونت طلاها را از او پس گرفت و به صاحب اصلی آن بازگرداند.

حکایت زیرکی با کدام ضرب المثل ارتباط معنایی دارد؟

این حکایت را می توان معادل ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد دانست. زیرا مرد بیمار که برای به دست آوردن آن طلاها زحمتی نکشیده بود مجبور شد آن ها پس بدهد.

معنی حکایت زیرکی به زبان ساده (کلاس پنجم )

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها