پاسخ به:حفظ هویت ایرانی - اسلامی در فرایند جهانی شدن
سه شنبه 16 دی 1399 4:09 PM
فرهنگ جهانی و فرهنگ بومی:
فرهنگ، تمامی دنیای اطراف و پیرامونی ما را در ذهنمان تعریف کرده به آنها شکل می بخشد، طبقهبندیشان میکند و به آنها معنا میبخشد.(ترییاندیس، 1378: 48)
فرهنگ درحقیقت بخش انسانساختهمحیط است، اعم ازاینکه ذهنیباشد و یا عینی. فرهنگ است که تعیین میکند صاحبان آن فرهنگ رابطهشان را با محیط، ماوراءالطبیعه و مردم درون و بیرون فرهنگشان چگونه تنظیم کنند.(بورن. اد، 1379: 120)
ما جهان را کمتر آنگونه که هست، و بیشتر آنطور که ما هستیم، درک می کنیم ؛ چرا که فرهنگ است که تعیین می کند چگونگی اطلاعات دریافتی ما از محیط، روش تفسیر و روش مورد استفاده آنها را درک کرده و بهکار میبندیم.(تری یاندیس، 1378: 44 و 47) به بیانی دیگر، فرهنگ است که واقعیات را برایمان می سازد! فرهنگ، هم ظرف و هم مظروف اندیشه تا رفتار ماست. فرهنگ به گروه و اعضای آن کمک می کند تا از عهده مشکلات زندگی در محیطی خاص و در زمانی معین برآیند. شاید بهتر باشد فرهنگ را شیوه با هم زیستن در دنیایی بدانیم که "نفوس انسانها با تمامی گوناگونیهایشان" یک بعد، محیط بعدی دیگر و نوع تعاملات آن دو، بعد سوم و مکمل آنها بهشمار میروند.
فرهنگها از فصول مشترکی برخوردارند، همان گونه که تمایزاتی با یکدیگر دارند. فصول مشترک فرهنگ های مختلف که به اصیل ترین و انسانی ترین وجوه فرهنگ مربوط می شود، فرهنگ جهانی را می سازد. مخاطبان چنین فرهنگی نیز جهانی خواهند بود و آن به بخش بزرگی از نیازها و تقاضاهای فرهنگی موجود در مردم و جوامع مختلف پاسخ خواهد گفت. اکنون در سطح جهان، تلاش های مستمر و بعضاً سازمان یافته ای برای تأکید بر این وجوه مشترک و انسانی فرهنگ انجام می شود و سازمان یونسکو آن را یکی از اصلی ترین وظایف خود به حساب می آورد.(دکوئیار، شماره 316: 5ـ7، بهجتآبادی و عادل رفعت، شماره 316: 8ـ9) اما آن بهمعنای نادیده گرفتن فرهنگهای بومی و گوناگونیهای زیست بومیشان نیست. فرهنگهای بومی بدون آن که حذفشوند، میتوانند درقالب تکثرفرهنگی نقشی بزرگ ایفاکنند واکنون سازمانهای انساندوستانهجهانی، از جمله یونسکو حفظ وتقویت فرهنگهای بومی وزیستبومهای آن را از مسئولیتهای خود میدانند. منظور از زیستبوم، شرایط فیزیکی و محلی، جغرافیایی، آب و هوا و تمامی گیاهان و جانوران یک اقلیم است که از عوامل مهم و تعیین کننده فرهنگ یک منطقه یا جامعه است و فرهنگ هر ناحیه و جامعه از بستر تعامل انسان با آن برمیخیزد.(تری یاندیس، 1378: 46 و57) اما رابطه فرهنگ و زیست بوم یک طرفه نیست و در فرهنگ های پویا، همان گونه که زیست بوم، فرهنگ انسانی را می آفریند، فرهنگ شکل گرفته در بستر آن نیز خود، خالق شرایطی جدید بر زیست بوم می گردد که در آن شکل گرفته است و تعامل آنها مداوم ادامه خواهد داشت. همین نکته است که مطالعات فرهنگ های محلی و جوامع منطقه ای را ضروری می سازد.
اما نباید به فرهنگ ها به شکل پدیده های ایستا نگاه کنیم. فرهنگ ها مدام دست خوش تغییر هستند، آن ها از درون یا بیرون در معرض تحول قرار میگیرند. گاه بهوسیله فرآیندهای خودجوش و درونزا، به خلاقیت و نوآوری دست زده و گاه از طریق تعامل فرهنگی از فرهنگهای دیگر اقتباس کرده و متأثر میشوند. تفاوتهای فرهنگی همیشه بوده و خواهد بود و بسیاری از وجوه این تفاوتها، بیش از اینکه از اختلافات برخیزد از گوناگونی ها و تنوعات روح انسانی حکایت دارد که خود میتواند به موضوعی برای شناسایی بهتر انسانهای جوامع مختلف از یکدیگر تبدیل شده و تکامل شان را مقدور سازد. در گذشته به اختلافات فرهنگی بهعنوان بهانهای برای درگیریهای قومی، ملی و... نگاه میکردند، اما در دنیای امروز فرهنگهای پویا به اختلافات فرهنگی بهمثابه پدیدههایی که انعکاسدهنده گوناگونیهای اندیشه و تجارب روح انسانهای مختلفاند، مینگرند و از آن بهعنوان دستاویزی برای شناخت هر بیشتر و بهتر یکدیگر بهره میبرند.