پاسخ به:حفظ هویت ایرانی - اسلامی در فرایند جهانی شدن
سه شنبه 16 دی 1399 4:09 PM
هویت فرهنگی و هویت ملی:
هویت به معنی "چه کسی بودن" است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن و شناسانده شدن به چیزی یا جایی برمی آید. این حس تعلق، بنیادی ذاتی در وجود انسان دارد. برآورد شدن این نیاز، "خودآگاهی" فردی را در انسان سبب میشود و ارضای حس تعلق میان یک گروه انسانی، خودآگاهی جمعی و مشترک یا هویت بومی یا ملی آن گروه انسانی را تعیین میکند. اگر مردم یک کشور را بهعنوان سلولهای وجودی آن در نظر گیریم، بیتردید ترکیبات اجتماعی و اداری، ارکان حیات آن کشور است و آنچه از هویت و ملیت می شناسیم، به منزله روح این پیکر خواهد بود.(ساختار فرهنگی هویت ملی، 1378: 34- 35)
اگر نیازمندیها معنوی و حس تعلق انسان به چیزی یا جایی ارضاء نگردد و انسان از هویت خودآگاهی نیابد، موجود سرگردانی بیش نیست که هرگز نخواهد توانست از کلاف سردرگم بی سر و سامانی و بی هدفی رهایی یابد.(همان: 32 ـ 33) این پدیدهها و نهادهای معنوی و فرهنگی هستند که فضای انسانی را بهگونه محیطی مشخص و مستقل از دیگر محیطهای انسانی، جدا و متمایز می کند و افراد آن فضای انسانیِ ویژه را از روحیه سرشار معنوی و از حس همدلی و همراهی برخوردار می سازد. هویت ملی از وجوهی برخوردار است که به قرار زیر است:
1- خانواده؛ 2- زبان؛ 3- دین و آئین؛ 4- زادگاه و سرزمین؛ 5- تاریخ؛ 6- آداب و رسوم، سنتها و ارزشها؛ 7- باورها و رفتارها؛ 8- دانش و فنون؛ 9- خودآگاهی و خودیابی و ... که از2 نحوه ترکیب مولفههای پیشین پدید میآید.
با نظری بر تاریخ گذشته سرزمین ایران و نگاهی به مؤلفههای هویتی در جامعه کنونی آن در خواهیم یافت که هویت ایرانی، هویتی چند پایه است و بر عواملی چون سرزمین مشترک، تاریخ مشترک، ادبیات مشترک، دین مشترک، آداب و منش مشترک استوار است. هر ایرانی که در یک عامل از عوامل بالا با ایرانی دیگر شریک نباشد، در دیگر عوامل با او و دیگر ایرانیان شریک است. اگر چه هویت فرهنگی یک جامعه، مدیون تمامی اجزا و عناصر موجود در فرهنگ آن جامعه است، اما نمیتوان انکار کرد که این هویتبخشی در برخی از عناصر یک فرهنگ حضور قویتری دارند. در واقع عناصری از فرهنگ در سطح مقطعی از زمان بهعنوان نمادهای هویت یک ملت متجلی شده و خود را عیان می سازد.(طرح تدوین برنامه ایران 1400، 1375: 3)
هویت یابی فرهنگی در عصر جهانی شدن:
فرهنگ شبکه ای زنده، پویا و زاینده است که طی سده ها پیوسته در حال تغییر، تکامل، پالایش و باززایی بوده است. بسیاری بر این تصورند که فرهنگ و به تبع آن، هویت فرهنگی صرفاً گنجینه هایی هستند که به ما به ارث رسیده و وظیفه ما نگهداری و پاسداری از آنها است، در حالی که با ابراز احترام به اندیشمندان و به خصوص بزرگان و دست اندرکاران عرصه فرهنگ و هنر که از چنین دیدگاهی برخوردارند، باید اذعان کرد که فرهنگ حاصل جوشش نیروهای خلاق انسانی و اجتماعی است که با تقدیس و تکریم زاید و نابهجا از زایش باز میایستد، حتی اگر پرستندگانش هدفی غیر از آن در سر داشته باشند! چرا که فرهنگ نه تنها حاصل و نتیجه پیشرفت انسانی و اجتماعی، بلکه عامل هر نوع پیشرفت انسانی نیز بهشمار میرود. پس اگر فرهنگ و هویتهای فرهنگی از چنین جایگاه ارزشمندی برخوردارند، نباید آنها را چون سنتی ثابت و تغییرناپذیر تقدیس کرد، بلکه میبایست آنها را فرایندی شکل پذیر دانست که نه تنها میتوانند خود را با وضعیتهای نوین تطبیق دهند، بلکه در عین حال این شرایط نوین را خلق نموده و اهداف و غایت آن را بازتعریف نمایند و در عین انعطاف پذیری، انسجام و تکثر خود را نیز حفظ کنند. باید بتوانند از یک سوی خرافات، تعصبات، تمایلات و تبعیض های غیرانسانی را از خود زدوده و از سوی دیگر وجوه انسانیشان را در کثرت هر چه بیشتر بیافرینند و با تعامل با جوامع، فرهنگ ها و تمدن های دیگر، معیارها، عناصر و چه بسا فرآیندهایی را مبادله کنند که آن جوامع و تمدنها ارزش انسانی، اجتماعی و فرهنگی خود را به ثبوت رسانده باشند. اما حتی باید گامی نیز از آن پیشتر رود و بایدها و نبایدهای فرهنگی را خود بازتعریف کنند.
اما آیا در عصر جهانی شدن، آن رازدار پیامی جدید در هویت یابی فرهنگی است؟ آیا فرهنگ های زنده و زایای امروزی همان هایی نیستند که از جمود در گذشته خود اجتناب کرده و به جای متوقف کردن خود در زمان، کوشیده اند تا همراه با آن، افکار و کالبد خود را در آن تزریق کنند، توان باروری بیابند و از این راه، مدام زنده و پویا در اذهان بازآفریده شوند؟
هویتیابی ملی در دنیای امروز:
هویت هر ملتی بیشک در ریشههای اجتماعی و فرهنگی تاریخ آن مردم نهفته است، ولی آن هرگز در حد گذشته محدود نشده، بلکه به ماهیاتی مربوط میشود که از خصایص کنونی اجتماعی و فرهنگی جامعه نشأت می گیرد که کاملاً تازگی داشته و به دنیای امروز تعلق دارد. حتی خصایص تاریخی-هویتی یک ملت نیز به تمامی وقایع و مؤلفههای گذشتهشان مربوط نمیشود، بلکه از میانشان، آن ویژگیهایی ماندگار بوده و هنوز در روح جمعی آن ملت موج می زند، که با یافتن پیام و مخاطبی برای نسل امروز از فسیل شدن خود جلوگیری کرده و امکان بازتولید خویش را فراهم آورده باشد.(احمدی علی آبادی، 1381- 1382: 30- 31)
در دنیای امروز، هویت فرهنگی و ملی را دیگر نمیتوان مثل برخی از هویتهای موروثی در نظر گرفت، حتی اگر پذیرفته شود که همواره از طریق این میراث، انطباق فرد با جامعه خویش صورت میگیرد. بهعبارتی دیگر، اکنون همچون سایر زمینههای اجتماعی، معیار موروثی بودن، دیگر در دنیای امروز مشروعیتبخش و معتبر نیست و هویت ملی نیز همچون سایر زمینهها به وجوهی معطوف است که اکتسابی بوده و نسلهای قبلی طی تجارب تاریخیشان به آفرینش و بازآفرینی آن مبادرت نمودهاند.