0

حفظ هویت ایرانی - اسلامی در فرایند جهانی شدن

 
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:حفظ هویت ایرانی - اسلامی در فرایند جهانی شدن
سه شنبه 16 دی 1399  4:09 PM

بحران هویت:

بحران هویت بیشتر در نوجوانان و جوانان گزارش شده است. برخی از آثار بحران هویت عبارتنداز: احساس پوچی، تحلیل رفتن­از درون، ازخود بیگانگی، احساس تنهایی در میان جمع و جامعه، جست­وجوی هویت منفی و... اگر نوجوان و جوان نتواسنت از راه هویت مثبت و قبول مسئولیت­ها، نقش­های خود را بروز بدهد، به هویت منفی روی می آورد. یعنی کاملا برعکس چیزی که جامعه از او انتظار دارد، عمل می کند. و در نتیجه نظر جامعه نسبت به او عوض می شود. البته نه با بار ارزشی مثبت، بلکه با بار منفی، بی هدفی و سر در گمی نیز از دیگر عوارض بحران هویت است. فرد می خواهد دائما خود را با چیزی مشغول نگه دارد مثلا اگر شخصی به محض ورود به محیط خانواده احساس تنهایی کند. بلافاصله خودش را با یکی از رسانه هایی که در اختیار دارد مثل رادیو، تلویزیون و برنامه های دیگر مشغول می کند. این کارها، به نوعی فرار از وحشت تنها بودن با خود است. مشغولیت مداوم و بی هدف، عاملی است که فرد را از تنها ماندن با خود و رویارویی با معضل­های درونی خویش نجات می دهد. اما به محض اینکه فرد با خود تنها شد، درد تنهایی عمیقی را در خود احساس می کند. این نظریه، جوابی است برای اینکه چرا فرد اصرار دارد با عامل خارج از وجود خود ارتباط داشته باشد. اثر دیگر بحران­هویت، هیجانات جانشین­پذیر است. یعنی فرد سعی می­کند در زندگی خودش به­نحوی، جایگاهی را برای هیجان در نظر بگیرد. مثلا هیجان­های ناشی از نمایش برنامه­های مختلف سینمایی و... این هیجانات موقتا می تواند به فرد آرامش خاطر ببخشد، ولی جنبه درمانی قاطعی ندارد. داشتن شخصیتی منفعل، از نشانه ها و علائم بحران هویت در فرد است به طوری که شخص در مقابل حوادث و رویدادهای زندگی، تسلیم و به آنچه پیش می­آید، تن می­سپارد بدون آنکه رفتار مناسب با آن موقعیت را ارایه دهد و این زمانی است که فرد در یک فرهنگ بیگانه قرار گیرد.

 

 نگاه اندیشمندان به بحران هویت:

در زمینه بحران هویت و شکل گیری آن دیدگاههای زیادی وجود دارد که در یک تقسیم بندی می توان آنها را به تئوری­های روانشناختی و جامعه شناختی دسته بندی کرد. نوع متغیرهای مستقل (عوامل شکل گیری بحران هویت) و متغیرهای وابسته (بحران هویت) در این دو حوزه متفاوت است. در حالی که روان شناسان در پی عوامل شکل گیری بحران هویت فردی هستند، جامعه شناسان به عوامل اجتماعی موثر در بحران هویت فردی و اجتماعی می پردازند. به طور بسیار مختصر دو دیدگاه یعنی نظریه اریکسون در حوزه روان شناختی و گیدنز و یارانش در رشته جامعه شناسی اشاره کرده و این مسئله بسیار حساس و ضروری را از این دو دیدگاه متفاوت مورد بررسی قرار می دهیم.

اریکسون از جمله روان شناسانی است که به طور مستقیم و گسترده به بحث پیرامون بحران هویت پرداخته و به­نظر وی، پایه­های اولیه هویت در دوران زندگی به طور ناخودآگاه شکل می گرد. اگر زندگی انسان­ها را به هشت مرحله طبقه­بندی کنیم، از نظر وی مرحله نوجوانی مرحله هویت در برابر اغتشاش است. در این دوران به دلیل روحیه استقلال جویی، نوجوان به دنبال کسب استقلال از جامعه خصوصا خانواده است. و نگران این است که با توجه به احساسی که از خود دارد در مقابل دیگران چگونه به نظر می رسد، و آنها چه قضاوتی در مورد او می کنند.

اریکسون شکل گیری هویت فردی را در دورۀ نوجوانی نشانه ای از سازگاری و تعادل در این دوره می بیند که اگر هویت شخصی نوجوان بر اساس تجربیات حاصل از برخورد درست اجتماعی شکل بگیرد و بتواند خود را از دیگران جدا سازد، تعادل روانی وی تضمین می گردد، اما اگر سرخوردگی و عدم تعادل جایگزین اعتماد گردد و به­جای تماس با مردم گوشه­گیر شود، به­جای تحرک به رکود گراید، به­جای خودآگاهی دچار ابهام نقش شود، تعادل رفتاری فرد به هم ریخته و دچار بحران هویت می­شود.

اریکسون معتقد است که در هنگام بحران هویت، نوجوانان با ناتوانی شدید و دودلی در تصمیم گیری، احساس جدایی و پوچی درونی، ناتوانی فزاینده در برقراری ارتباط با دیگران، اختلال در عملکرد جنسی، اختلال در زمان به صورت احساس فوریت برای انجام کار و یا انگاشت منفی از خود مواجه است. این همه احساسات و گرایشات منفی او را آماده پذیرش انواع رفتارهای کاذب و عاریتی نموده و برای ارضا و اختفای احساسات و گرایشات منفی خود به سیگار، مواد مخدر، مشروب، ولگردی، بی بند و باری و انحرافات جنسی روی می­آورد.

دومین دیدگاه مطرح در موضوع بحران هویت که متفاوت­تر از دیدگاه اریکسون می­باشد، نظریات آنتونی­گیدنز است که معتقد است هر فرد دارای یک هسته اولیه به­نام "خود" می­باشد که از سه عامل اعتماد بنیادین، ویژگی­های فردی و  جامعه پذیری شکل می گیرد.

قسمت اعتماد بنیادین خود از طریق عادی شدن تماس ها، توانایی عقلانی کردن امور و تفسیر موفقیت­آمیز فرد از کنش منفی خود بر تعداد کنش­های موفقیت­آمیز خود، انگیزه برای کنش بعدی و در نتیجه بر هویت اجتماعی فرد تأثیر می­گذارد. از طرف دیگر ویژگی­های فردی که خود شامل ویژگی­های ظاهری و روانی است، از طریق تفسیر موفقیت­آمیز فرد از کنش خود، تصور تفسیر موفقیت آمیز دیگران از کنش وی و توانایی ایفای نقش های گوناگون باعث ایجاد خودهای متعدد و انگیزه برای کنش بعدی و نهایتا شکل گیری هویت اجتماعی فرد می شود. و اما قسمت سوم، جامعه پذیری است که بر دو قسمت مدرن و سنتی تقسیم می­شود جامعه پذیری مدرن باعث کثرت محیط اجتماعی از یک طرف و تنوع مراجع از طرف دیگر می­شود، که این دو فرایند، موجب ایفای نقش­های متعدد، خلق و ایجاد خودهای متعدد، حق انتخاب برای فرد و رفتار مطابق با محیط های گوناگون می شود. به نظر وی این سه عامل به­صورت هم­عرض بر میزان انگیزه برای کنش بعدی فرد م­ثر بوده و در نتیجه هویت اجتماعی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد.

کلمن در مورد پیش­گیری از بحران هویت و مقابله با بحران هویت در بین جوانان به این نتیجه می­رسد که اگر چه ترکیب عوامل مختلف در این امر تأثیر دارد، ولی غلبه بر عامل بیکاری دراین میان از همه مهم­تر است. وی به تأثیر مثبت به کار گرفتن جوانان در فعالیت­های داوطلبانه "دیگرخواهانه دموکراتیک" و توأم با خودگردانی تأکید می­کند.

استرایکر مدل کنش متقابل نمادین خود را در قالب قضایای زیر جمع­بندی می­کند. بدیهی است که رفتار در دنیای طبقه بندی شده صورت می­گیرد و طبقات حامل معنایی مشتمل بر انتظارات رفتاری مشترک ناشی از تعامل اجتماعی هستند. طی تعامل است که شخص یاد می­گیرد، چطور اشیا و رفتار را طبقه­بندی کند. نمادها در میان این مقولات طبقه­بندی­شده، مولفه­های ریخت­شناسی ساخت اجتماعی را که جایگاه خوانده می­شود، نامگذاری می­کنند. این جایگاه­ها حامل انتظارات رفتاری مشترکی­اند که "نقش" خوانده می­شوند. کنشگران در یک ساخت اجتماعی، یکدیگر را به­عنوان اشغال­کننده­های جایگاه­ها نام­گذاری می­کنند، و در نتیجه به استناد انتظارات مربوطه با یکدیگر رفتار می­کنند. و بنابراین انتظارات درونی­شده را مطابق با رفتارخودشان می­آفرینند. آنها با به کارگیری ویژگی­های جایگاهی درباره خودشان، خود (متشـکل از مجموعه­ای از هویت­های مجزا) را بسط می­دهند. کنشگران تنها به­دنبال آفرینش هویت­ها نیستند بلکه می­خواهند آنها را پایدار و یک­پارچه نگهـدارند، کنشگران ترجـیح می­دهـند که هویـت­های­شان قرین احساسات مثبت باشد. از همین روست که افراد ترجیح می­دهند درباره خودشان خوب فکر کنند.

هویت­ها نیروی انگیزشی و واجد کنترل و نفوذ بر رفتار هستند که آنها را موجه یا نمادین می­سازد. هویت ها به­وسیله تعهدات، ثابت و پایدار شده­اند. وجاهتی که شخص در شبکه روابط اجتماعی­اش دارد، هویت مربوط به آن شبکه را تقویت می­کند. رفتار، برون­داد فرایند نقش­سازی است که در تعامل تعاریف خود و واکنش­های دیگران، دخالت دارد. رفتار اجتماعی به­کلی دست به گریبان تعامل مدعیان هویت و تایید یا انکار چنین مدعیانی است. (استرایکر 1927، به نقل از دوران، 1382: 52)

مارسیا معتقد است بحران هویت، ناتوانی فرد در دست­یابی به یک معنا و مفهوم پایدار و منسجم از "خود" است. ولی در واقع این امر، تجلی پدیده بحران هویت است. اگر فرد نتواند معنا و مفهوم روشن و پایداری در مورد "خــود" پیـدا کنـد، نشان­دهنده آن است که فرد دچار پدیده بحران هویت شده است.

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها