پاسخ به:حفظ هویت ایرانی - اسلامی در فرایند جهانی شدن
سه شنبه 16 دی 1399 4:09 PM
بحران هویت:
بحران هویت بیشتر در نوجوانان و جوانان گزارش شده است. برخی از آثار بحران هویت عبارتنداز: احساس پوچی، تحلیل رفتناز درون، ازخود بیگانگی، احساس تنهایی در میان جمع و جامعه، جستوجوی هویت منفی و... اگر نوجوان و جوان نتواسنت از راه هویت مثبت و قبول مسئولیتها، نقشهای خود را بروز بدهد، به هویت منفی روی می آورد. یعنی کاملا برعکس چیزی که جامعه از او انتظار دارد، عمل می کند. و در نتیجه نظر جامعه نسبت به او عوض می شود. البته نه با بار ارزشی مثبت، بلکه با بار منفی، بی هدفی و سر در گمی نیز از دیگر عوارض بحران هویت است. فرد می خواهد دائما خود را با چیزی مشغول نگه دارد مثلا اگر شخصی به محض ورود به محیط خانواده احساس تنهایی کند. بلافاصله خودش را با یکی از رسانه هایی که در اختیار دارد مثل رادیو، تلویزیون و برنامه های دیگر مشغول می کند. این کارها، به نوعی فرار از وحشت تنها بودن با خود است. مشغولیت مداوم و بی هدف، عاملی است که فرد را از تنها ماندن با خود و رویارویی با معضلهای درونی خویش نجات می دهد. اما به محض اینکه فرد با خود تنها شد، درد تنهایی عمیقی را در خود احساس می کند. این نظریه، جوابی است برای اینکه چرا فرد اصرار دارد با عامل خارج از وجود خود ارتباط داشته باشد. اثر دیگر بحرانهویت، هیجانات جانشینپذیر است. یعنی فرد سعی میکند در زندگی خودش بهنحوی، جایگاهی را برای هیجان در نظر بگیرد. مثلا هیجانهای ناشی از نمایش برنامههای مختلف سینمایی و... این هیجانات موقتا می تواند به فرد آرامش خاطر ببخشد، ولی جنبه درمانی قاطعی ندارد. داشتن شخصیتی منفعل، از نشانه ها و علائم بحران هویت در فرد است به طوری که شخص در مقابل حوادث و رویدادهای زندگی، تسلیم و به آنچه پیش میآید، تن میسپارد بدون آنکه رفتار مناسب با آن موقعیت را ارایه دهد و این زمانی است که فرد در یک فرهنگ بیگانه قرار گیرد.
نگاه اندیشمندان به بحران هویت:
در زمینه بحران هویت و شکل گیری آن دیدگاههای زیادی وجود دارد که در یک تقسیم بندی می توان آنها را به تئوریهای روانشناختی و جامعه شناختی دسته بندی کرد. نوع متغیرهای مستقل (عوامل شکل گیری بحران هویت) و متغیرهای وابسته (بحران هویت) در این دو حوزه متفاوت است. در حالی که روان شناسان در پی عوامل شکل گیری بحران هویت فردی هستند، جامعه شناسان به عوامل اجتماعی موثر در بحران هویت فردی و اجتماعی می پردازند. به طور بسیار مختصر دو دیدگاه یعنی نظریه اریکسون در حوزه روان شناختی و گیدنز و یارانش در رشته جامعه شناسی اشاره کرده و این مسئله بسیار حساس و ضروری را از این دو دیدگاه متفاوت مورد بررسی قرار می دهیم.
اریکسون از جمله روان شناسانی است که به طور مستقیم و گسترده به بحث پیرامون بحران هویت پرداخته و بهنظر وی، پایههای اولیه هویت در دوران زندگی به طور ناخودآگاه شکل می گرد. اگر زندگی انسانها را به هشت مرحله طبقهبندی کنیم، از نظر وی مرحله نوجوانی مرحله هویت در برابر اغتشاش است. در این دوران به دلیل روحیه استقلال جویی، نوجوان به دنبال کسب استقلال از جامعه خصوصا خانواده است. و نگران این است که با توجه به احساسی که از خود دارد در مقابل دیگران چگونه به نظر می رسد، و آنها چه قضاوتی در مورد او می کنند.
اریکسون شکل گیری هویت فردی را در دورۀ نوجوانی نشانه ای از سازگاری و تعادل در این دوره می بیند که اگر هویت شخصی نوجوان بر اساس تجربیات حاصل از برخورد درست اجتماعی شکل بگیرد و بتواند خود را از دیگران جدا سازد، تعادل روانی وی تضمین می گردد، اما اگر سرخوردگی و عدم تعادل جایگزین اعتماد گردد و بهجای تماس با مردم گوشهگیر شود، بهجای تحرک به رکود گراید، بهجای خودآگاهی دچار ابهام نقش شود، تعادل رفتاری فرد به هم ریخته و دچار بحران هویت میشود.
اریکسون معتقد است که در هنگام بحران هویت، نوجوانان با ناتوانی شدید و دودلی در تصمیم گیری، احساس جدایی و پوچی درونی، ناتوانی فزاینده در برقراری ارتباط با دیگران، اختلال در عملکرد جنسی، اختلال در زمان به صورت احساس فوریت برای انجام کار و یا انگاشت منفی از خود مواجه است. این همه احساسات و گرایشات منفی او را آماده پذیرش انواع رفتارهای کاذب و عاریتی نموده و برای ارضا و اختفای احساسات و گرایشات منفی خود به سیگار، مواد مخدر، مشروب، ولگردی، بی بند و باری و انحرافات جنسی روی میآورد.
دومین دیدگاه مطرح در موضوع بحران هویت که متفاوتتر از دیدگاه اریکسون میباشد، نظریات آنتونیگیدنز است که معتقد است هر فرد دارای یک هسته اولیه بهنام "خود" میباشد که از سه عامل اعتماد بنیادین، ویژگیهای فردی و جامعه پذیری شکل می گیرد.
قسمت اعتماد بنیادین خود از طریق عادی شدن تماس ها، توانایی عقلانی کردن امور و تفسیر موفقیتآمیز فرد از کنش منفی خود بر تعداد کنشهای موفقیتآمیز خود، انگیزه برای کنش بعدی و در نتیجه بر هویت اجتماعی فرد تأثیر میگذارد. از طرف دیگر ویژگیهای فردی که خود شامل ویژگیهای ظاهری و روانی است، از طریق تفسیر موفقیتآمیز فرد از کنش خود، تصور تفسیر موفقیت آمیز دیگران از کنش وی و توانایی ایفای نقش های گوناگون باعث ایجاد خودهای متعدد و انگیزه برای کنش بعدی و نهایتا شکل گیری هویت اجتماعی فرد می شود. و اما قسمت سوم، جامعه پذیری است که بر دو قسمت مدرن و سنتی تقسیم میشود جامعه پذیری مدرن باعث کثرت محیط اجتماعی از یک طرف و تنوع مراجع از طرف دیگر میشود، که این دو فرایند، موجب ایفای نقشهای متعدد، خلق و ایجاد خودهای متعدد، حق انتخاب برای فرد و رفتار مطابق با محیط های گوناگون می شود. به نظر وی این سه عامل بهصورت همعرض بر میزان انگیزه برای کنش بعدی فرد مثر بوده و در نتیجه هویت اجتماعی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد.
کلمن در مورد پیشگیری از بحران هویت و مقابله با بحران هویت در بین جوانان به این نتیجه میرسد که اگر چه ترکیب عوامل مختلف در این امر تأثیر دارد، ولی غلبه بر عامل بیکاری دراین میان از همه مهمتر است. وی به تأثیر مثبت به کار گرفتن جوانان در فعالیتهای داوطلبانه "دیگرخواهانه دموکراتیک" و توأم با خودگردانی تأکید میکند.
استرایکر مدل کنش متقابل نمادین خود را در قالب قضایای زیر جمعبندی میکند. بدیهی است که رفتار در دنیای طبقه بندی شده صورت میگیرد و طبقات حامل معنایی مشتمل بر انتظارات رفتاری مشترک ناشی از تعامل اجتماعی هستند. طی تعامل است که شخص یاد میگیرد، چطور اشیا و رفتار را طبقهبندی کند. نمادها در میان این مقولات طبقهبندیشده، مولفههای ریختشناسی ساخت اجتماعی را که جایگاه خوانده میشود، نامگذاری میکنند. این جایگاهها حامل انتظارات رفتاری مشترکیاند که "نقش" خوانده میشوند. کنشگران در یک ساخت اجتماعی، یکدیگر را بهعنوان اشغالکنندههای جایگاهها نامگذاری میکنند، و در نتیجه به استناد انتظارات مربوطه با یکدیگر رفتار میکنند. و بنابراین انتظارات درونیشده را مطابق با رفتارخودشان میآفرینند. آنها با به کارگیری ویژگیهای جایگاهی درباره خودشان، خود (متشـکل از مجموعهای از هویتهای مجزا) را بسط میدهند. کنشگران تنها بهدنبال آفرینش هویتها نیستند بلکه میخواهند آنها را پایدار و یکپارچه نگهـدارند، کنشگران ترجـیح میدهـند که هویـتهایشان قرین احساسات مثبت باشد. از همین روست که افراد ترجیح میدهند درباره خودشان خوب فکر کنند.
هویتها نیروی انگیزشی و واجد کنترل و نفوذ بر رفتار هستند که آنها را موجه یا نمادین میسازد. هویت ها بهوسیله تعهدات، ثابت و پایدار شدهاند. وجاهتی که شخص در شبکه روابط اجتماعیاش دارد، هویت مربوط به آن شبکه را تقویت میکند. رفتار، برونداد فرایند نقشسازی است که در تعامل تعاریف خود و واکنشهای دیگران، دخالت دارد. رفتار اجتماعی بهکلی دست به گریبان تعامل مدعیان هویت و تایید یا انکار چنین مدعیانی است. (استرایکر 1927، به نقل از دوران، 1382: 52)
مارسیا معتقد است بحران هویت، ناتوانی فرد در دستیابی به یک معنا و مفهوم پایدار و منسجم از "خود" است. ولی در واقع این امر، تجلی پدیده بحران هویت است. اگر فرد نتواند معنا و مفهوم روشن و پایداری در مورد "خــود" پیـدا کنـد، نشاندهنده آن است که فرد دچار پدیده بحران هویت شده است.