با پایان دادن به پیوند ازدواج بصورت قانونی و جدا شدن طرفین ازدواج، باعث میشود دیگر زوجین نسبت به یکدیگر حقوق و تکالیفی نداشته باشند. وقتی که پیوند زناشویی دامن بر ناسازگاری و تنش می زند تا جایی که ادامه زندگی امکان پذیر نباشد و استحکام زندگی را از بین ببرد در این حالت شرایط طلاق پیش می آید. گاهی طلاق(جدایی)از لحاظ عاطفی بین زوجین اتفاق می افتد که طلاق روانی نامیده می شود یعنی پیوندهای عاطفی بین زن و مرد قطع شده و تنها در یک محیط(خانه)زندگی می کنند.
آثار طلاق
جدا شدن زوجین از یکدیگر ممکن است آثار متفاوتی نسبت به مرد وزن و واکنش هریک از زوجین در یک کیس نسبت به زوجین دیگر در کیس دیگر متفاوت باشد. معمولا مردان، طلاق را به عنوان یک اتفاق می پندارند در حالی که طلاق در نگاه زنان به عنوان شروع همه گرفتاری و نا امیدی هاست. هرچند در جوامع امروزی با تلاش زنان و تعریف جایگاه شان خوشبختانه زنان دیگر نگاه قبلی خود را به طلاق تغییر داده اند و برای خیلی ها طلاق پایان یک اشتباه و شروع یک زندگی آگاهانه است.
پیامدهای طلاق برای زنان
از دیدگاه جامعه با توجه به بافت فرهنگی، زنان پس از طلاق دچار آسیب بیشتری نسبت به مردان می شوند. زنان در جریان طلاق ممکن است به دلیل وابستگی شدید عاطفی، عدم استقلال مالی، موضوع سرپرستی کودکانشان و تصمیم گیری در مورد آن متحمل سختی های بیشتری شوند. در آغاز راه دچار بی برنامگی و نا امیدی نسبت به آینده و ترس از نگاه جامعه به عنوان زن مطلقه نسبت به یک مرد، و این برچسب خود پیامدهای زیان باری را به دنبال خواهد داشت مانند عدم پذیرش خانواده ،یعنی زن حتی ممکن است با سرزنش خانواده خود به دلیل بی آبرویی (البته که از دیدگاه هر خانواده متفاوت می باشد)و یا عدم توانایی تامین هزینه دخترشان و فرزندان قرار گیرد. از سوی دیگر افسردگی که ناشی از احساس گناه و اضطراب به عنوان مشکلات روان شناختی زنان محسوب می شود. معمولا زنان پس از طلاق، توانایی اعتماد خود را به فرد دیگر از دست می دهند. اما به دلیل ترس از تنها ماندن و مشکلات زندگی به مردانی که اصلا شرایط مناسب برای ازدواج ندارند پناه می برندحتی اگر سن آنها کم باشد این ازدواج ها معمولا از ثبات کمتری برخوردارند.
تاثیر طلاق بر مردان
دیدگاه جامعه نسبت به مقصر دانستن مرد و قضاوت منفی عموم که در پایان هر رابطه ابتدا انگشت اتهام به سوی مردها می باشد. این دیدگاه منفی می تواند باعث بروز مشکلاتی در روابط کاری، روابط دوستان، حتی روابط مرد با دیگر اعضای خانواده که به دنبال خود عواقبی چون افزایش خطر بزهکاری، انحرافات جنسی و مصرف مواد گردد..
کمبود حمایت عاطفی: متاسفانه به دلیل تصور نادرست جامعه از اینکه مردان در بربر مشکلات این چنینی قوی تر هستند دیگر نیازی به حمایت و توجه دیگران ندارند و میزان رنجش آنها پس از طلاق کمتر است نسبت به خانم ها در حالی که این کمبود حمایت عاطفی، مشکلات روان شناختی و اجتماعی بیشتری را برای مردان مطلقه به همراه دارد.
مراقبت و تربیت فرزند: از سوی دیگر چالش مراقبت از فرزند به مراتب بیشتر از زنان است تا جایی که گاهی آنها موجب کودک آزاری ناخواسته میشوند. و همچنین براساس تحقیقات، مردان نسبت به زنان پس از طلاق تمایل کمتری به ازدواج مجدد دارند به دلیل سوءظن و بدبینی های ایجاد شده تا جایی که تمایل به ازدواج را از دست میدهند و مجرد باقی می مانند که این خود مشکلات اجتماعی و روان شناختی دیگری را به وجود می آورد.
آثار مالی: و اما مهم ترین آثار طلاق بر مردان، دشواری های مالی که مردان علاوه بر فشار روانی، فشار مالی ناشی از هزینه مهریه، نفقه و فرآیندهای قضایی را باید متحمل شوند تا جایی که ممکن است آنها اموال خود را در این مسیر از دست بدهند و حتی راهی زندان شوند.
آسیب های جدایی و طلاق والدین بر روی فرزندان
ترس از طرد و ترک شدن: در این حالت فرد بیشتر ترس از محرومیت عاطفی و توجه افرادی که برایش مهم هستند را دارد. این نوع افراد دائم درگیر این افکارند که از کودکی هیچ کس نه پدر و مادر و این باعث اطرافیان هم به آنها بی توجهی کنند. همه ی این افکار منجر به اضطراب در کودک می شود.
احساس افسردگی: افسردگی به دنبال احساس تنهایی، اندوه، ترس از دیده نشدن که از تاثیرات مستقیم طلاق اتفاق می افتد در واقع زمانی که کودک آمادگی با موضوع طلاق را نداشته باشد دچار این آُسیب می شود. افسردگی در هر سنی ممکن است با علائم متفاوتی خود را نشان دهد اگر کودک در سن پایین تر باشد در قالب تغییر الگوی غذایی یا حواس پرتی و با وجود خواب در ساعت های طولانی باز هم احساس خواب آلودگی میکند. افسردگی در سنین مدرسه باعث می شود کودک نتواند با هم سن سالش و هم نوعشان ارتباط بگیرد. در سن نوجوانی یا بلوغ که ممکن خطر مصرف مواد ویا در موارد حتی دست به خودکشی را بدنبال داشته باشد.
روحیه پرخاشگر: یکی از پیامدهای محرومیت های از مهر و محبت والدین است. در این نوع بیماری چون نوجوان امکان مذاکره حضوری و مستقیم و متقابل با پدر و مادر خود را نمی یابد و از طرفی سوال های خود را بی جواب می بیند، روحیه عصیان و پرخاشگری در او به وجود می آید. رفتارهای پرخاشگرانه در اعمال و گفتار نوجوانانی که خانواده های آنان از همدیگر جدا شده اند کاملاً مشهود است.
حسادت، سوءظن: کودک طلاق در بیشتر موقع خودش و جایگاهش را با دیگر کودکان هم سن خود مقایسه میکند و پدر و مادر را منشا تمام مشکلاتش میداند.
احساس گناه، اندوه: هنگامی که سن کودک پایین باشد و درکی از مسئله طلاق ندارد خودرا عامل تمام مشکلات میداند و از این بابت احساس گناه می کند.
ترس از آینده: جر و بحث والدین باعث میگردد که در بسیاری از موقعیت ها کودک نادیده گرفته شود و بعد از طلاق و جدایی پدر و مادر نیز کودک با یکی از والدین زندگی میکند و حس حمایت در او کمرنگ میگردد که باعث میشود احساس پوچی و عدم اهمیت در او تقویت شود.
وضعیت اشتغال زنان مطلقه
اشتغال زنان ممکن است از دیدگاه استقلال مالی این باشد که پس از طلاق به دلیل عدم وابستگی مالی کمتر آسیب ببینند در حالی که تحقیقات نشان داده اشتغال زن با افزایش منابع درآمدی موجب کاهش اختلاف ناشی مالی و در نتیجه استحکام مبنای خانواده می شود.
تاثیر طلاق بر سلامت انسانی
طلاق جسم و فکر فرد را تحت تاثیر قرارمی دهد. طلاق می تواند عوارض جدی برای قلب فرد داشته باشد تا جایی که تحقیقات نشان داده است که بانوانی که از شوهر خود طلاق گرفته اند ۲۴ درصد احتمال بیشتری دارند که دچار حمله قلبی شوند و این احتمال برای زنان که بیش از ۲ بار طلاق می گیرند به ۷۷ درصد می رسد. مطالعه ی دیگری توسط محققان نشان میدهدکه افرادی که طلاق گرفته اند بیماری های مزمن بیشتری مثل بیماری قلبی و دیابت را تجربه می کنند. هم چنین طلاق، سلامت روانی فرد را تحت تاثیر قرار داده و موجب استرس می شود و این استرس فشار خون را افزایش می دهد و احساس خشم و برافروختگی را در افراد ایجاد می کند. طلاق در بیشتر مواقع فرد را دچار اختلال در خواب، افزایش یا کاهش وزن میکند.
طلاق و سن فرزند و تاثیر آنها
توصیه ای که برای والدینی که تصمیم نهایی را برای برای جدایی خود گرفته اند این است که حداقل سن فرزندان خود را در نظر بگیرند چه بسا والدینی هستند که به دنبال شناسایی بهترین سن بچه ها برای طلاق می باشند. این را باید به یاد داشته باشید که طلاق در هر حالتی و در هر سنی نمی تواند برای فرزند اتفاق خوشایندی باشد. اما گاهی والدین در مقابل آسیب های بدتری بین گزینه بدو بدتر گزینه ی بد را انتخاب می کنند.
نکته قابل توجه اینکه هیچ سنی نمی تواند به عنوان سن مناسب جدایی والدین دانست زیرا هر سنی شرایط و بحرانی را همراه خود دارد که باز هم بسته به میزان آسیب هر سنی را جداگانه مورد بررسی قرار داد.
کودکان زیر ۳ سال معمولا دچار اضطراب و بی اعتمادی میشوند که این اختلالات خود عواقبی چون شب ادراری، اختلال در خواب و تیک عصبی را به دنبال دارد.
۳ تا ۶ سالگی: که بحران این سنین تاثیر در کاهش اعتماد به نفس کودکان حال اگر این جدایی بدون تنش اتفاق بیفتد و کودک با کمک روانشناس و مهد کودک می تواند روند بهتری را طی کند. دچار آسیب کمتری خواهد شد.
۷ تا ۱۲ سالگی: در سنین مدرسه کودک ممکن است در ابتدا خود را مقصر و احساس غم و اندوه که در برخورد با همنوعانش به شکل خشم و نفرت و بد خلقی جلوه کند.
سن بلوغ: سن بلوغ تقریبا حساس ترین سن برای جدایی والدین محسوب می شود. بحران شخصیت، تخریب هویتی که در قالب رفتارهای پر خطر ممکن است بروز کند. که پیامدهایی به دنبال خواهد داشت مثل روی آوردن به مصرف مواد، افت تحصیلی شدید، خودکشی، رفتارهای پرخطر جنسی .
نکته: استفاده از مشاورین در سن بلوغ فرزند از اساسی ترین نیاز نوجوان که در این سن نوجوان هم باید از سوی مشاور و هم از سوی والدین باید نسبت به این جدایی توجیه و قانع شود.
پس از ۱۸ سالگی: فرزندان در این سن بیشتر توانایی درک و پذیرش موضوعات را دارند یا شاید بهتر قانع شوند با این تفاسیر که در این سن دیگر شما نمی توانید کنترلی روی رفتار او داشته باشید چرا که فرزند شما ممکن است توصیه ها و مسیر های شما را ناموفق بداند.