0

شاهنامه فردوسي

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

گفتار اندر ستایش پیغمبر
یک شنبه 26 دی 1389  7:30 PM

1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
 
ترا دانش و دین رهاند درست وگر دل نخواهی که باشد نژند به گفتار پیغمبرت راه جوی چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی که خورشید بعد از رسولان مه عمر کرد اسلام را آشکار پس از هر دوان بود عثمان گزین چهارم علی بود جفت بتول که من شهر علمم علیم در ست گواهی دهم کاین سخنها ز اوست علی را چنین گفت و دیگر همین نبی آفتاب و صحابان چو ماه منم بنده​ی اهل بیت نبی حکیم این جهان را چو دریا نهاد چو هفتاد کشتی برو ساخته یکی پهن کشتی بسان عروس محمد بدو اندرون با علی خردمند کز دور دریا بدید بدانست کو موج خواهد زدن به دل گفت اگر با نبی و وصی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند جوی می و انگبین اگر چشم داری به دیگر سرای گرت زین بد آید گناه منست برین زادم و هم برین بگذرم دلت گر به راه خطا مایلست نباشد جز از بی​پدر دشمنش هر آنکس که در جانش بغض علیست نگر تا نداری به بازی جهان همه نیکی ات باید آغاز کرد                     در رستگاری ببایدت جست نخواهی که دایم بوی مستمند دل از تیرگیها بدین آب شوی خداوند امر و خداوند نهی نتابید بر کس ز بوبکر به بیاراست گیتی چو باغ بهار خداوند شرم و خداوند دین که او را به خوبی ستاید رسول درست این سخن قول پیغمبرست تو گویی دو گوشم پرآواز اوست کزیشان قوی شد به هر گونه دین به هم بسته​ی یکدگر راست راه ستاینده​ی خاک و پای وصی برانگیخته موج ازو تندباد همه بادبانها برافراخته بیاراسته همچو چشم خروس همان اهل بیت نبی و ولی کرانه نه پیدا و بن ناپدید کس از غرق بیرون نخواهد شدن شوم غرقه دارم دو یار وفی خداوند تاج و لوا و سریر همان چشمه​ی شیر و ماء معین به نزد نبی و علی گیر جای چنین است و این دین و راه منست چنان دان که خاک پی حیدرم ترا دشمن اندر جهان خود دلست که یزدان به آتش بسوزد تنش ازو زارتر در جهان زار کیست نه برگردی از نیک پی همرهان چو با نیکنامان بوی همنورد

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها