پاسخ به:اشعار زیبای یغمای جندقی
شنبه 12 مهر 1399 12:27 PM
اشعار یغمای جندقی
سینه ام مجمر و عشق آتش و دل چون عود است
این نفس نیست که بر میکشم از دل دود است
دل ندانم ز خدنگ که به خون خفت ولی
این قدر هست که مژگان تو خون آلود است
از تو گر لطف و کرم ور همه جور است و ستم
چه تفاوت که ایاز آنچه کند محمود است
خلق و بازار و جهان کش همه سود است و زیان
من و سودای محبت که زیانش سود است
مهر از شیون من وضع روش داده ز یاد
یا در صبح شب هجر تو قیر اندود است
هر که یغما نگرد لف و خط او گوید
در بر دیو سلیمان زرهی داود است
شاعر: یغمای جندقی