شعر در مورد کربلا
چهارشنبه 12 شهریور 1399 8:31 PM
دویدم و دویدم
دويدم و دويدم ......به كربلا رسيدم
كنار نهر آبي ...لب هاي تشنه ديدم
يه باغبون خسته ....بايك دل شكسته
كنار باغ تشنه .....زانو زده نشسته
كوچولوي شش ماهه ...كه پاك و بي گناهه
اگه طاقت بياره.....عموجونش تو راهه
آهاي آهاي ستاره...يه دختر سه ساله
خواب باباش و ديده...اشك مي ريزه مي ناله
امام مظلوم من !....كاشكي كنارت بودم
وقتي تو تنها بودي ..رفيق و يارت بودم
ديشب من كه خوابيدم
ديشب كه من خوابيدم خواب حسين وديدم
خواب امام سوم نوراني بود و زيبا
آن مردخوب خدا مهربون و توانا
سرور كربلا بود بهش گفتم: حسين جان
توخوب و مهربوني تو نور چشم مائي توهديه خدايي
دويدم و دويدم
دويدم و دويدم به كربلا رسيدم
كنار نهر آبي يه مشك خالي ديدم
مشك و دادم به چشمه
چشمه به من لاله داد ، لاله پر ناله داد
لاله به رنگ خونه
تو گوش من مي خونه
حسين جان حسين جان
حسين فرزند زهرا
وقتي رسيد كربلا
گفت : اگه من بميرم
ننگ و نمي پذيرم