0

شرمساری ملی ؛ 170 میلیارد قرداد ننگین فدراسیون فوتبال

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

فوتبال: ستون‌هایی از دروغ و ریاکاری و منافع شخصی
پنج شنبه 30 مرداد 1399  8:23 AM

ما فقط در پرونده ویلموتس بازنده نشدیم

ما فقط در پرونده ویلموتس بازنده نشدیم
گروه ورزشی: امیر حاج رضایی، کارشناس فوتبال  درباره خواشی قرارداد پرحاشیه ‏ویلموتس، سرمربی سابق تیم ملی در روزنامه اعتماد نوشت: ما فقط توی پرونده ویلموتس بازنده نشدیم. ما همیشه بازنده هستیم. چون فوتبال ما را ‏کسانی اداره می‌کنند که بر ستون‌هایی از دروغ و ریاکاری و منافع شخصی استوار هستند. در چنین شرایطی طبیعی است که ‏ما می‌بازیم. ممکن است در یک دوره کوتاه از منظر همین افراد برنده به نظر بیاییم ولی ما بازنده‌ایم. ما چقدر پرونده در فیفا و ‏ای‌اف‌سی و حکمیت ورزش داریم؟ چقدر قرارداد‌های نامربوط می‌بندیم؟ در چند تا از این پرونده‌ها برنده شدیم؟ مگر ما وکیل ‏نداریم؟ حقوقدان نداریم؟ جامعه به ما چطور نگاه می‌کند؟ این کشور پر از آدم‌های حسابی و فرهیخته است. چرا این‌ها را به ‏گوشه خانه‌ها رانده‌اند؟ چرا آقای دادکان خانه‌نشین است؟ چرا آقای محمد مایلی‌کهن خانه‌نشین است؟ تنها گناه این‌ها این است که ‏پاک و سلامت هستند. آدم‌های پاک و سلامت را به گوشه خانه‌ها رانده‌ایم و این هم نتیجه‌اش! من به خاطر سنم خیلی چیز‌ها را ‏یادم است. قبل از انقلاب ما رییس فدراسیون داشتیم به نام آقای حسین مبشر. ایشان لباس‌های تیم ملی را می‌برد خانه‌اش و ‏می‌شست. ما افرادی را داشتیم که عاشق بودند. عاشق خدمت کردن به فوتبال و مردم و مملکت‌شان بودند. عاشقانه کار ‏می‌کردند با همه تنگنا‌های موجود. کی این بریز و بپاش‌ها بود؟ اما امروز اکثر کسانی که منصوب می‌شوند چه در فدراسیون ‏فوتبال چه در باشگاه‌ها حتی من اسم‌شان را هم نشنیده‌ام. چطور می‌شود یک نفر ۷۰ سال در فوتبال باشد و آدم‌هایی که پست ‏مدیریتی می‌گیرند را نشناسد؟ حتما لازم نیست کسی که مدیر می‌شود، فوتبالیست معروفی بوده باشد ولی باید پاکدامن و ‏پاکدست باشد. علاوه بر اینکه مدیریت بداند و سابقه داشته باشد باید سالم باشد. ‏ در همین چند روز اخیر اتفاقی رخ داد که ذهنم را به‌ شدت درگیر کرد. ۴ روز قبل شخصی از محلات جنوب شهر تهران با من ‏تماس گرفت و تقاضای کمک کرد. گفت صاحبخانه جوابم کرده و اگر دخترم نبود خودم و همسرم می‌رفتیم توی جوب ‏می‌خوابیدیم. یکی از پیام‌هایش بسیار تکان‌دهنده بود. برایم نوشت کارم رنگ‌کاری است و اگر کسی را می‌شناسی که می‌خواهد ‏خانه‌اش را رنگ کند مرا معرفی کن، چون مردم دیگر این روز‌ها نمی‌خواهند خانه‌هاشان را رنگ کنند و درگیر مشکلات ‏بزرگ‌تری هستند. می‌گفت خدا هیچ پدری را شرمنده زن و بچه‌اش نکند. به او گفتم این کار در ید قدرت من نیست ولی ‏می‌توانم مبلغی به تو کمک کنم و اگر این مبلغ گرهی از کارت باز می‌کند، برایم شماره کارت بفرست. آن بنده خدا خیلی تشکر ‏کرد و گفت آدرس بدهید بیایم خانه‌تان را تمیز کنم. گفتم نیازی نیست فقط خواهشی دارم و آن اینکه دیگر با من تماس نگیر. ‏این حرف را به او زدم نه از این بابت که مبادا دوباره درخواست کمک کند بلکه به این دلیل که پیام‌هایش مرا دردمند می‌کرد و ‏خدا شاهد است که خواب را از من گرفته بود. خوابم نمی‌برد که یک جوان این شکلی خودش را بشکند و گریه و زاری کند آن ‏وقت بعضی‌ها بروند با سرمایه ملی این کار‌ها را بکنند. حرف هم که بزنیم می‌گویند فلان و بهمان. بنابراین، این دفعه دیگر ‏مثل دفعات قبلی نیست. این دفعه اگر اقدامی نکنند منظورم اقدامی اساسی و قاطع است، فوتبال برای من خواهد مرد. نه تنها ‏فوتبال می‌میرد بلکه انسانیت هم می‌میرد. ‏
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها