سنّتهای الهی، قوانین ثابت و لایتغیّری هستند که در همه ساحات و صحنههای حیات پیدا و ناپیدا، جاری و ساریاند. از دانیترین ساحت، یعنی حیات فیزیکی تا عالیترین ساحات، قوانین اساسی تکوینی یا تشریعی پوشیده، بر همه مناسبات و بر همه اقوام در طول تاریخ، حکم میرانند. این قاعده به این میماند که به موجودی صاحب عقل و اختیار، انبساط دست داده باشند تا در میدانی پر از امکانهای مختلف، از مسیر سعی و تلاش، امکانی را مطابق کشش نفسانی یا پیشنهاد ربّانی برگزیند.
خداوند متعال، پاداش و کیفرهایی را برای هریک از انتخابها وضع و ضمن ارائه طریق حق، از مسیر ارسال انبیاء و انزال کتب، راه دستیابی به سعادت و نیکبختی دنیوی و اخروی را بر بشر نمایانده است.
این انسان است که با وجود همه امکانات تعریف شده، با اختیار و انبساط دست اعطایی خداوند متعال، کوشش خود را مصروف یکی از دو مسیر حق یا باطل میسازد و سرانجام، آثار و تبعات وضعی دنیوی و اخروی هر یک از انتخابها را هم تجربه میکند.
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یَكْسِبُون؛1
و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، به طور قطع برکات آسمانها و زمین را بر آنها میگشودیم؛ امّا آنها حق را تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.»
عبارت «لو انّ؛ به درستی اگر» همه اختیار خدادادی انسان در انتخابهایش را مینمایاند و در مقابل، دستیابی به برکت و لعنت، حاصل از هر انتخاب نیز در دنیا و آخرت به عنوان نتیجه اعلام شده است و تکذیب و تأیید، در معنی قبول و فهم فرامین و سنّتهایی است که تکویناً در نهاد هستی گذارده شده و تشریعاً توسط انبیاء به عنوان احکام الهی، جعل و اعلام گردیده است و از آن نیز گریزی نیست.
بدینترتیب، اهمال کاران، غافلان، گنهکاران و دریافتکنندگان لعنت و بیبرکتی، پیش از آنکه بخواهند خالق هستی یا طبیعت و زمان و مکان را به خاطر سختیهای عارض شده و تنبیهات اعمال شده بازخواست کنند، باید خود را به دلیل اهمال، غفلت یا نافرمانی در نظر و عمل سرزنش کنند و بیبرکتی و محرومیت را به یکی یا هر سه دلیل پیشگفته برگردانند.
آیه مبارکه
«مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا؛2
هرکس تقوای الهی پیشه سازد، برای او راه خلاصی و خروج از مشکلات و گردابها و پرتگاهها قرار داده میشود...»
اعلام میدارد که بنبست وجود ندارد.
به جز تقوا، خداوند بازگشت و استغفار از راه رفته غلط را هم به عنوان راه نجات و خلاصی معرّفی نموده است:
«هر کس بسیار استغفار کند - همّت و تلاش برای بازگشت - خداوند برای او از هر اندوهی گشایشی و از هر تنگنایی، راه خلاصی قرار میدهد و از جایی که حساب نمیکند، به او روزی میدهد.»3
و سرانجام عمل صالح، ابواب رحمت و برکت را گشوده و درهای لعنت را که همان محرومیت از رحمت است، میبندد.
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛4
به تحقیق و مسلّماً کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان، محبّتی برای آنان در دلها قرار میدهد.»
آنکه دنیا و شهوات دنیوی را امام خویش ساخته و همه همّت خود را مصروف آن میدارد، مطابق همان سنّتهای ثابت، به سهمی، مطابق تلاش و همّتش از دنیا میرسد؛ حتّی اگر این شهوت، سلطه بر دینداران غافل و اهمالکار و سست ایمان باشد.
«مَنْ كانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُورا؛5
هر کس که - تنها- زندگی زودگذر -دنیا- را میطلبد، آن مقدار را که بخواهیم، به هر کس که اراده کنیم، میدهیم. سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد که در آتش سوزانش میسوزد؛ در حالی که نکوهیده و رانده شده درگاه خداوند است.»
برخورداری دنیوی دنیاطلبان، خارج از اراده خداوند متعال نیست. سنّتهای ثابت و جاری خداوند در نظام تکوینی عالم، این مجال را به وجود میآورد تا هر کس به قدر تلاش و تمنّا از دنیا یا آخرت بهره ببرد و البتّه تبعات دنیوی و اخروی آن تمنّا و تلاش را هم دریافت میکند؛ چه رحمت باشد و چه لعنت.
خداوند در «سوره زخرف» میفرماید:
«وَ لَوْ لا أَنْ یَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ؛ وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّكِؤُنَ؛ وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقین؛6
و اگر نه این بود که [همه] مردم [در انکار خداوند] امّتی واحد گردند، قطعاً برای خانههای آنان که به [خدای] رحمان کفر میورزیدند، سقفها و نردبانهایی از نقره که بر آنها بالا روند، قرار میدادیم و برای خانههایشان نیز درها و تختهایی که بر آنها تکیه زنند و زر و زیورهای دیگر [نیز به آنان میدادیم] و همه اینها جز متاع دنیا نیست و آخرت پیش پروردگار تو برای پرهیزکاران است.»
به رغم تصوّر ظاهربینان و کوتاههمّتان، برخورداری دنیوی جلوهای نزد خداوند متعال ندارد؛ به عبارتی، همان لهو و لعب است که جویندگان سرگرمی و بازی و دلمشغولیهای کودکانه را میفریبد.
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَكُونُ حُطاما...؛7
بدانید که زندگانی دنیا، به حقیقت بازیچهای است طفلانه و لهو و عیّاشی و زیب و آرایش و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان. در مثل، مانند بارانی است که گیاهی در پی آن از زمین بروید که برزگران (یا کفّار دنیاپرست) را به شگفت آرد و سپس بنگری که زرد و خشک میشود و میپوسد...»
رسول خدا(ص) فرمودند:
«دنیا، کشتگاه آخرت است.»8
یهودیان دور افتاده از کاروان حضرت موسی کلیم الله(ع) همه همّت خود را مصروف دنیا ساختند. آنان با رویگردانی از احکام و فرامین آسمانی، روی به فسق و فجور آوردند و همه سعی، حیله و عقل معاش خود را متوجّه جلب منفعت دنیوی و سلطه بر بندگان خدا ساختند و حسب همان سنّتهای جعل شده در هستی، از بدعملی، غفلت و سست عهدی مؤمنان به ادیان الهی بهره جستند. گام به گام پیش آمدند؛ در حالی که در اقلّیت بودند، پراکنده بودند و فاقد جغرافیای خاکی در زمین.
سنّت ابتلاء و امتحان
چنانکه حاصل آمدن سود و منفعت دنیوی، پس از تلاش و مراعات قواعد، سنّت الهی است و جعل شده در ساحات فیزیکی و مادّی هستی، ابتلاء و امتحان هم از سنّتهای الهی است و نقش تعیین کنندهای در کسب سعادت و پاداش یا شقاوت و کیفر داراست.
بلا در سه معنی در «قرآن» آمده است:9
1. آزمایش: « إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبین 10 راستی كه این همان آزمایش آشكار بود.»)
2. نعمت: («وَ فی ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظیمٌ ؛11 در آن [امر، بلا و] آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان بود.» در ترجمه این آیه، سیّد مرتضی علم الهدی میگوید: منظور از «این بلایی است از جانب پروردگارتان» این است که نعمتی از جانب پروردگار شماست؛ اگر شما را نجات ببخشد.)12
3. محنت: («وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً؛13 شما را از راه آزمایش به بد و نیك، خواهیم آزمود.»)
مراد از واژه ابتلاء در اصطلاح «قرآن»، با توجّه به ریشه لغوی کلمه که دربردارنده معنای تداوم و تکرار میباشد، عبارت است از مجموعه برنامههای مستمر و مداوم که در مورد انسان و علمکرد و رفتار وی جاری است.14
مفهوم قرآنی امتحان و فتنه نیز همین است.
از یک طرف، یهودیان در اثر اعمالشان به ابتلائاتی دنیوی و اخروی سخت مبتلا شدند و از طرف دیگر، اهل ایمان در اثر پارهای از اعمالشان، مبتلای یهودیان؛ اگرچه مؤمنان بیگناه و پیراسته در اثر ابتلائات، ضمن برخورداری از پاداشهای اخروی، مدارج و مراتب عالی معنوی نیز حاصل میکنند.
«قرآن کریم» در آیاتی بر این حقیقت تصریح نموده است که یکی از مهمترین حکمت ابتلاء (آزمایش)، شناسایی چهره واقعی افراد، به معنای ظهور صلاحیتها، استعدادها، خباثتها، پستیها، کرامات روحی یا رذالتهای نفسانی نیز هست.
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُم؛15
و البتّه شما را میآزماییم تا مجاهدان و شكیبایانِ شما را باز شناسانیم و گزارش های [مربوط به] شما را رسیدگی كنیم.»
جمله «حتّی نعلم المجاهدین منکم» به این معنا نیست که خداوند از این گروه آگاهی ندارد؛ بلکه منظور تحقّق معلوم الهی و مشخّص شدن اینگونه افراد است؛ یعنی تا این علم الهی تحقّق خارجی یابد و عینیّت حاصل کند و صفوف مشخّص شود.16
اینها، همه فرصتی است که خداوند به معاندان و منکران میدهد.
سنّت امهال و استدراج
یکی دیگر از سنّتها و قوانین جاری در منظومه هستی و در میان موجودات مختار و صاحب عقل، سنّت امهال و استدراج، به معنی مهلت دادن به ظالم و گناهکار است.
چنین نیست که بدکاران، مجالی بینهایت داشته باشند تا به روز قیامت؛ چه بسیارند ابتلائاتی که مؤمنان را به مراتب عالی قرب میرسانند و به عکس، ظالمان را به منتهاالیه نکبت و نگونبختی در دنیا و آخرت.
در اثر ابتلائات، صفوف از هم منفک و صالح و طالح بازنمایانده میشوند و در ساعتی معیّن، دست عذاب و کیفر خداوندی از آستین بیرون آمده و ظالمان را در دنیا، به کیفری سخت میرساند و آنان را ذلیل و زیردست میسازد.
در روایات شیعی، برخی گناهان «زودکیفر»ند؛ یعنی در همین دنیا و به زودی، کیفر خداوندی بر گناهکاران فرود میآید. رسول خدا(ص) فرمودند:
«سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا میرسد و به آخرت نمیافتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی به خوبیهای دیگران.»17
«وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصیرا؛18
و اگر خداوند مردم را به [سزای] آنچه انجام دادهاند، مؤاخذه میکرد، هیچ جنبندهای را در پشت زمین باقی نمیگذاشت؛ ولی تنها مدّتی معیّن مهلتشان میدهد و چون اجلشان فرا رسد، خدا به [کار] بندگانش بیناست.»19
به قول «قرآن کریم»
«وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُون؛20
هر قومی را دورهای و اجلی معیّن است که هنگامی که اجلشان فرا رسد، لحظهای پس و پیش نخواهد شد.»
پیش از بررسی و مطالعه اتوپیای شیطانی یهود و ذکر مصادیق شیطنتها و ایده آخرین اتوپیای تأسیس دولت جهانی، این مقدّمه را ذکر کردم تا خواننده محترم را متذکّر سنّتهای الهی، حکمت ابتلاء و امتحان بشر و سرانجام، مهلت داده شده به یهودیان کنم و اجلی که دیر یا زود میرسد و عذابی دردناک که به دست مردانی، مرد از قبیله ایمان و رستگاری خواهند چشید؛ به کیفر همه طغیانگریها وستمهایی که بر خلق عالم و جمیع مؤمنان روا داشتند
پینوشتها:
1. سوره اعراف، آیه 96.
2. سوره طلاق، آیه 2.
3. امام صادق(ع) روایت فرمودند: «مَنْ أَكْثَرَ الِاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍّ فَرَجاً- وَ مِنْ كُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.» (ابن فهد حلی، احمد بن محمّد، «عدّه الدّاعی و نجاح الساعی»، چاپ اوّل، 1407 ه .ق.، ص 265.)
4. سوره مریم، آیه 96.
5. سوره اسراء، آیه 18.
6. سوره زخرف، آیات 33-35.
7. سوره حدید، آیه 20.
8. «الدُّنْیَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَه.» (ورام بن أبی فراس، مسعود، «مجموعه ورّام»، قم، چاپ اوّل، 1410ه .ق.، ج 1، ص 183.)
9. تفلیسی، ابوالفضل حبیش بن ابراهیم، «وجوه قرآن»، به اهتمام مهدی محقّق، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1371، ص 49.
10. سوره صافات، آیه 106.
11. سوره بقره، آیه 49.
12. روی أبو بكر الهذلیّ عن الحسن فی قوله تعالی: «وَ فِی ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِیمٌ»، قال: نعمه عظیمه؛ إذ أنجاكم من ذلك؛ و قد روی مثل ذلك عن ابن عبّاس و السّدّیّ و مجاهد و غیرهم. (علم الهدی، علی بن حسین، «أمالی المرتضی»، قاهره، چاپ اوّل، 1998 م.، ج 2، ص 109.)
13. سوره انبیاء، آیه 35.
14. پاکزاد، عبدالعلی، «ابتلاء و آزمایش در قرآن»، فصلنامه پژوهشهای قرآنی، 1387، شماره 54 و 55؛ به نقل از موسوی نسب، سیّد جعفر، «ابتلاء و آزمایش انسان در قرآن»، ارزشمند، چاپ اوّل، 1385، ص 17.
15. سوره محمّد، آیه 31.
16. پاکزاد، عبدالعلی، «ابتلاء و آزمایش در قرآن»؛ به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1373، ج 21، ص 482.
17. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَی الْآخِرَةِ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ الْبَغْیُ عَلَی النَّاسِ وَ كُفْرُ الْإِحْسَانِ.» (مفید، محمّد بن محمّد، «الأمالی»، قم، كنگره شیخ مفید، چاپ اوّل، 1413 ه .ق.، ص 237.)
18. سوره فاطر، آیه 45. 19. ترجمه استاد فولادوند. 20. سوره اعراف، آیه 34.