گلدان تنهایی زن ها
دوشنبه 6 مرداد 1399 5:12 PM
گلدان تنهایی زن ها
هنگامی که زن به درون گلدان تنهایی خویش کوچ می کند، برخلاف مرد، باید درباره مسائلش سخن بگوید و همسرش هم باید به سخنان او گوش فرا دهد و او را درک کند.
شش سال از ازدواج محمد و نوشین می گذشت. محمد در این سال ها متوجه افت و خیز احساس و احوال درونی همسرش شده بود، اما چون آن را درک نمی کرد، بر آن شد تا احساس و عواطف همسرش را ثابت نگه دارد، اما همین کار، اوضاع را بدتر کرد. محمد تصور می کرد به حتم مشکلی وجود دارد که همسرش این گونه رفتار می کند. او می کوشید تا به نوشین توضیح بدهد که نباید ناراحت شود، اما نوشین احساس می کرد شوهرش کم تر او را درک می کند و به همین دلیل، بیشتر ناراحت می شد.
محمد می گفت: نمی توانم نوشین را درک کنم؛ چند هفته ای به زنی تمام عیار تبدیل می شود، خالصانه به من و دیگران محبت می کند، اما به یکباره در افکار خود فرو می رود و به محبت فراوانی که به دیگران می اندیشد و شروع به مخالفت با من می کند که در نهایت، کارمان به دعوا می کشد...
زن را می توان به امواج دریا شبیه دانست؛ هنگامی که واقعا احساس خوشایندی دارد، به بالاترین نقطه اوج می رسد، اما همین که روحیه اش تضعیف شود، به ناگاه فروکش می کند. این افت ناگهانی روحیه زن موقتی است؛ فاصله گرفتن مرد از همسرش نیز موقتی است. هنگامی که موج عواطف زن بالا می رود، حس می کند که در وجودش دریایی از عشق و محبت برای شوهرش دارد، اما وقتی که این موج فرو می نشیند، حس می کند که درونش خالی است و باید از عشق و محبت سرشار شود.
زن را می توان به امواج دریا شبیه دانست؛ هنگامی که واقعا احساس خوشایندی دارد، به بالاترین نقطه اوج می رسد.
اگر هنگامی که زن در نقطه اوج است و سرشار از احساس های عالی، از ترس این که مبادا همسرش ناراحت شود، یا از شدت علاقه اش به او کاسته شود، احساس های منفی خود را سرکوب کند، در هنگام پایین آمدن موج، او شاهد این احساس های منفی و هم چنین برخی دیگر از نیازهای برآورده نشده اش خواهد بود و در تاریکی ضمیر ناخودآگاه خود با توده ای از احساس ها و عواطف گنگ و مبهم رو به رو می شود.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم او در فغان و در غوغاست
در این اوقات، زن ممکن است ناامید شود و فکر کند که تنهاست و یاوری ندارد، اما کمی پس از آن که موج به پایین ترین حد خود رسید اگر احساس کند مورد محبت و یاری قرار گرفته است، به خودی خود احساس بهتری می یابد و درست به همان سرعتی که افول کرده، به همان شکل ناخودآگاه اوج می گیرد و دوباره پرتوهای عشق و محبت را بر روابط زناشویی خویش می افکند.[1]
نوشدارو
هنگامی که زن به درون گلدان تنهایی خویش کوچ می کند، برخلاف مرد، باید درباره مسائلش سخن بگوید و همسرش هم باید به سخنان او گوش فرا دهد و او را درک کند. وقتی امواج روحیه زن به پایین ترین حد خود می رسد، بسیار آسیب پذیر می شود و در این حالت، به محبت و عشق بیشتری نیاز دارد؛ بنابراین، بسیار مهم است که در آن شرایط همسرش نیازهای او را درک کند و این نکته را بداند که در آن لحظه همسرش بیش از هر وقت دیگری به او نیاز دارد و فرصتی است برای مرد تا با ابراز عشق و محبتی خالصانه، به همسرش یاری رساند.
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند /// گر خوابی چو مرا، لطف تو آباد کند[2]
در هنگام بروز چنین حالت هایی حتی اگر مرد نتواند به طور کامل احساس و احوال درونی همسرش را درک کند، با این حال، می تواند عشق و محبت خویش را به همسرش ابراز و ضمن توجه از او حمایت کند. این حمایت می تواند موجب سریع تر رسیدن همسرش به عمق و انتهای ضمیر ناخودآگاهش شود؛ اگر چه زن پیش از آن که از گلدان تنهایی خود خارج شود، ابتدا می خواهد به انتهای آن برسد، از این رو، ممکن است در ابتدا با وجود حمایت شوهر، به زن احساس بدتری دست دهد، اما همین کار، نشان دهنده آن است که حمایت مرد در این زمینه مفید بوده است در ماجرای محمد و نوشین، محمد مانند بیشتر مردها به اشتباه سعی می کرد از افت و خیز احساس و عواطف همسرش جلوگیری کند. او به جای آن که به گرمی و با علاقه به حرف های همسرش فقط گوش دهد، سعی کرد با این توضیح که نباید تا آن اندازه ناراحت باشد، نوشین را از آن شرایط نجات دهد. در این زندگی با این که مرد به حرف های همسرش گوش می داد، اما در واقع، می خواست تا روحیه و احساس نوشین را ثابت نگه دارد و انتظار داشت که نوشین همان لحظه ناراحتی اش از میان برود.
من به محمد گفتم که گاهی حمایت مرد از همسرش ممکن است سبب ناراحتی بیشتر او شود، اما او نباید نگران یا ناراحت شود، چون پس از مدتی دوباره روحیه زن اوج خواهد گرفت.
با این نگرش تازه، محمد توانست نوشین را بیشتر درک کند و صبورتر باشد. او دیگر انتظار نداشت که چون از همسرش حمایت کرده، او باید همان لحظه به احساس بهتری دست یابد. محمد وقتی توفیق بیشتری یافت تا از همسرش حمایت کند، به این نکته نیز پی برد که نمی تواند پیش بینی کند ناراحتی همسرش چه مدت به طور می انجام، زیرا گاهی عمق ضمیر ناخودآگاه و احساس آشفته وی نسبت به گذشته بیشتر می شود.
به طور خلاصه می توانیم بگوییم:
1- کوچ موقت زن به گلدان تنهایی اش تقصیر مرد یا نشانه کوتاهی او نیست.
2- عشق و حمایت مرد نمی تواند در یک لحظه موجب رفع مسائل و ناراحتی های زن شود ضروری است که زن هنگام افت ناگهانی روحیه اش، احساس امنیت کند. در غیر این صورت، او به گونه ای وانمود می کند که همواره همه چیز مرتب است. در حالی که حس های منفی و ناخوشایند خویش را سرکوب کرده است.
ضروری است که زن هنگام افت ناگهانی روحیه اش، احساس امنیت کند.
یک نکته مهم
وقتی امواج روحیه زن در اوج خود قرار دارد، زن از آن چه دارد، خشنود است، اما هنگامی که موج او فروکش می کند، به فکر آن چه ندارد، می افتد. هنگامی که زن احساس خوبی دارد، به فکر مسائل مثبت زندگی اش می افتد و چیزهای خوب را می بیند اما وقتی موج او درهم می شکند. تصویر عشق در ذهنش تیره می شود و بیشتر درباره چیزهایی که در زندگی از آن بهره مند نیست، واکنش نشان می دهد به بیان دیگر، هنگامی که موج زن در حال بالا رفتن است، توجه زن به نیمه پر زندگی اش معطوف است و زمانی که در حال فرو نشستن است، نیمه خالی زندگی برای وی پر رنگ تر و جدی تر جلوه می کند.
وقتی مرد به همسرش عشق و محبت می ورزد و او را حمایت می کند زن از شدت عشق می درخشد و خشنود می شود. بیشتر مردها به اشتباه توقع دارند که آن درخشش برای همیشه دوام داشته باشد، اما چنین توقعی همانند آن است که انتظار داشته باشیم آب و هوا بهاری، روح افزای جان ما باشد، ولی چنین نیست، شب و روز، سرد و گرم، ابری و آفتابی، زمستان و تابستان، بهار و پاییز همواره در حال جابجایی هستند.
با درک شباهت زن به موج، متوجه می شویم که تکرار نیازمندی و ناامنی زن، امری طبیعی اجتناب ناپذیر و موقتی است و نباید انتظار داشت که با یک پاسخ عاشقانه و محبت آمیز مرد به همسرش می توان برای همیشه عمیق ترین مسائل زن را برطرف کرد.
منبع: نشریه خانه خوبان، ش 92، علی محمد صالحی.
پی نوشت ها:
[1]. رک: مردان مریخی زنان ونوسی، صص157-158.
[2]. شعر از حافظ به این معنا که: بیازمای و بنگر که اگر افسرده از دست رفته ای چون من را لطف و محبت تو به سامان برساند، بسیار از آرزوهایت برآورده خواهد شد.