0

قصه و داستان

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:قصه و داستان
سه شنبه 28 مرداد 1399  12:19 PM

داستان طنز

زن در ICU بود.

شوهرش نمیتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد

دکتر گفت ما همه تلاشمان را میکنیم اما هیچ چیز رو تضمین نمی کنیم.

بدن اون هیچ عکس العملی از خودش نشون نمیده، به نظر میرسه که به کما رفته.

شوهر: دکتر بهتون التماس میکنم که همسرم رو نجات بدین. اون فقط 36 سالشه، خانواده بهش نیاز دارن.

ناگهان معجزه ای رخ داد.

دستگاه ECG قلب دیوانه وار شروع به زدن کرد، یکی از دستانش تکان خورد، لبانش شروع به حرکت کرد و ....

او شروع به صحبت کرد : عزیزم من 34 سالمه نه 36 سال

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها