جابر ابن حیان ، پدر علم شیمی جهان ، شاگرد امام صادق (ع)
دوشنبه 16 تیر 1399 3:24 PM
جابر بْن حَیّان کوفی، دانشمند شیعی قرن دوم هجری قمری که مجموعه بزرگی از آثار علمی در کیمیا، فلسفه، طب، ریاضیات، نجوم و موسیقی به او نسبت داده شده است؛ هرچند شهرت او به سبب کیمیا است. آثار منسوب به او چارچوبی شیعی دارد. جابر کیمیا را علمی الهی و برترین علم میداند که سالک باید بعد از خواندن ریاضی و فلسفه به آن دست يابد.
منابع متعددی در وجود شخصیتی با این نام تردید کردهاند؛ چنانکه نام او در منابع متقدم رجالی شیعه ذکر نشده است. در مقابل، شماری از تاریخنگاران و زندگینگاران، از جمله ابن خَلَّکان، ابن ندیم، ابن طاووس، صَفَدی، سید محسن امین و صدیق حسن خان جابر را از شاگردان امام جعفر صادق(ع) دانستهاند.
وجودِ شخصیتِ تاریخی جابر بن حیان یکی از موضوعات تاریخ و تاریخ علم در قرن اخیر به شمار میآید و پژوهشگرانی چون هنری ارنست استیپلتون، یولیوس روسکا، پل کراوس، فؤاد سزگین و سیدحسین نصر در رد یا تأیید آن استدلالهایی کردهاند.
اولین گمانهزنیها در مورد وجود او، دست کم به قرن چهارم باز میگردد. نام او اولین بار در تعلیقات ابوسلیمان منطقی سجستانی (متوفی ۳۷۰ یا ۳۹۰) آمده است. ابوسلیمان که بزرگِ حلقهای علمی در بغداد بود، در اینکه جابر مؤلف مجموعه آثاری باشد که به او نسبت دادهاند، تردید کرده و گفته است مؤلف واقعی آن مجموعه را میشناسد و او حسن بن نَکَد موصلی است.
در همان دوره، ابن ندیم با تألیف الفهرست در سال ۳۷۷، تلاش کرد تشکیکاتی را که در آن زمان در مورد جابر وجود داشت، برطرف کند؛[۱] اما شبهه در مورد وجود جابر همچنان ادامه یافت.[۲] در آثار کیمیایی ابن اُمَیل (متوفی ح ۳۵۰) و ابن وحشیه (قرن چهارم)، از آثار جابر نام برده شده است.[۳] ابن ندیم کنیه ابوعبدالله را برای جابر ذکر کرده و رازی در آثار کیمیاییاش از او با عنوان «استاد ما، ابوموسی» یاد کرده است.[۴]
سوریه در سال ۱۹۹۷م جهت بزرگداشت جابربن حیان قطعه تمبری منتشر کرد.
جابر از قبیله ازد در کوفه بوده است.[۵] به همین دلیل گاه او را کوفی[۶] و گاه اَزْدی خواندهاند. گاهی نیز به سبب گرایش او به تصوف، او را صوفی خواندهاند.[۷] ابن خلکان (متوفی ۶۸۱) نیز او را طَرسوسی خوانده است.[۸]
بیشتر منابع، سال تولد جابر را ۱۰۳ یا ۱۰۴ق دانستهاند.[۹] بر اساس برخی منابع، جابر در کوفه و بغداد میزیسته، اما درباره زمان اقامت وی در این شهرها اطلاعی در دست نیست.[نیازمند منبع]
ابن ندیم[۱۰] در گزارشی عجیب، از قول شخصی ثقه به نشانی خانه جابر در بغداد و کشف آزمایشگاه او در کوفه در زمان عزالدوله دیلمی (حکومت:۳۵۶ـ۳۶۷) اشاره کرده است که پس از بررسی این محل، هاونی در آنجا پیدا شده است و گویا در آن قطعهای طلا به وزن دویست رطل وجود داشته است. طبق نوشته ابن ندیم، جابر به سبب مناسب بودن آب و هوای کوفه، در این شهر به کار اکسیر میپرداخته است. وی با برمکیان در ارتباط بوده و احتمالاً برای جعفر برمکی (متوفی ۱۸۷)، کتابی درباره صناعت فاخر کیمیا نگاشته بوده است. او در این کتاب آزمایشهای عجیبی را درباره یک روش بسیار پیشرفتۀ کیمیاگری وصف کرده است.
در سال ۱۸۸ق، با افول برمکیان در زمان هارون عباسی، جابر زندگی مخفیانهاش را در کوفه ادامه داد. طبق روایتی، او تا زمان خلافت مأمون (حکومت:۱۹۸ـ ۲۱۸) زنده بوده است. در روایتی دیگر، او در سال ۲۰۰ در شهر طوس درگذشت در حالی که کتاب الرّحمة را زیر بالین داشت.[۱۱]
در سال ۱۹۸۷م این قطعه تمبر در بزرگداشت جابر بن حیان از سوی اردن منتشر شد.
درباره این مطلب که آیا جابر شاگرد امام جعفر صادق(ع) بوده یا نه، بحثهای بسیاری شده است. در مهمترین منابع رجالی شیعی، از قبیل رجال النجاشی و رجال الطوسی (هر دو تألیف شده در قرن پنجم)، در میان اصحابِ امام جعفر صادق(ع) هیچ ذکری از فردی به نام جابربن حیان به میان نیامده است اما شماری از مؤلفان، از جمله ابن خَلَّکان،[۱۲] ابن ندیم،[۱۳] ابن طاووس (متوفی ۶۴۴ق)[۱۴]، صَفَدی (متوفی ۷۶۴ق)،[۱۵] امین (متوفی ۱۳۳۱ش)[۱۶] و صدیق حسن خان (متوفی ۱۳۰۷)،[۱۷] جابر را از شاگردان امام جعفر صادق(ع) دانستهاند.
در رسالههای منسوب به جابر تصریح شده که کل آثار وی زیر نظر امام ششم(ع)، نوشته شده که به عقیده برخی پژوهشگران از نظر زمانی کاملاً غیرممکن است.[نیازمند منبع]
پل کراوس، شرق شناس اتریشی (۱۹۰۴ـ ۱۹۴۴)، بر اساس پژوهشهایش بیش از همه در وجود شخصیت تاریخی جابر و اصالت آثار منسوب به او تشکیک کرد. به نظر کراوس[۱۸] اصطلاحاتی که در آثار جابر وجود دارند، همان اصطلاحاتی هستند که در مکتب حنین بن اسحاق (متوفی ۱۹۴ـ ۲۶۰) به وجود آمدند، لذا مجموعه آثار منسوب به جابر نباید پیش از پایان قرن سوم پدید آمده باشد. همچنین (کراوس) [۱۹] این نوشته ابوسلیمان سجستانی را که گفته شخصی به نام حسن بن النَکَد موصلی مجموعه آثار جابر را نگاشته و آنها را به جابر نسبت داده، شاهد اصلی بر اصالت نداشتن مجموعه آثار جابر دانسته است. سزگین[۲۰] این دلیل را ناکافی خوانده و نوشته است از اظهارات سجستانی این نکته برمیآید که موصلی آثار چندی تألیف کرده و آنها را به جابر نسبت داده است؛ چرا که در زمان او جابر شخصیتی مطرح بوده و آثارش طالبان بسیاری داشته است.[۲۱]
در هر حال، چه همانند کراوس مجموعه آثار جابر را مجموعهای از نوشتههای دیگران بدانیم که به او منسوب شده است و چه مانند سزگین صاحب و مؤلف واقعی این آثار را جابر بدانیم، در سرزمینهای اسلامی از حیث تعداد، مجموعهای وسیع و حتی حیرت انگیز از آثاری که نویسنده آنها جابربن حیان دانسته شده است، وجود دارد، و بسیاری از کتاب شناسان و فهرست نویسان و دانشمندان اسلامی به تفصیل یا اجمال از مجموعه آثار جابر یاد کردهاند.
ابن ندیم[۲۲] از جابر نقل کرده که سیصد کتاب در موضوع فلسفه، ۱۳۰۰ کتاب در موضوع حِیل و ۱۳۰۰ کتاب در صنایع مجموعه و آلات حرب (ماشینهای مکانیکی و جنگ افزارها) تألیف کرده است. بر این اساس، عبدالله نعمه، نویسنده معاصر،[۲۳] تعداد تألیفات جابر را بیش از ۳۹۰۰ عنوان دانسته است. ابن ندیم[۲۴] از فهرست موضوعی آثار جابر یاد کرده است. این فهرست موضوعی ـ که چند بخشی است ـ شامل مجموعه ۱۱۲ کتاب،[۲۵] هفتاد کتاب، دَه کتاب افزوده شده به مجموعه هفتاد کتاب، بیست کتاب و هفده کتاب است.[۲۶] در ادامه، ابن ندیم[۲۷] از مجموعه چند کتاب در پزشکی و کیمیا، سی کتاب که خود جابر نامی بر آنها ننهاده، دو کتاب در طب و نیز مجموعه آثار طبی جابر که تعداد آنها به پانصد جلد میرسیده، یاد کرده است.
کیمیا، سلطان تمام علوم محسوب میشده است؛ دانش شاهانهای که علوم دیگر از آن نشات میگیرند و بدان باز میگردند. ظاهراً هدف غایی کیمیاگری درک عمق حکمتی است که خداوند با آن جهان هستی را آفرید و تمام پدیدههای طبیعی را سامان داد. به تعبیر جابر، کیمیا تمام فلسفه (اَلْفلسفةُ کُلُّها) است و سالکی که موفق به کشف اسرار آن شود، به علوم دینی یا دنیوی دیگر نیازی ندارد.
آرایی که در آثار منسوب به جابر مییابیم، چند وجهی است. کیهان شناسی او که مبتنی بر نظریه صدور فیض از منبع الهی است، آنگونه که در کتاب التصریف شرح داده،[۲۸] ملهم از مکتب نوافلاطونی است. جابر در این کتاب مبنای حرکت و هماهنگی و ترکیبهای گوناگون چهار عنصر را شرح داده است. طبیعت شناسی جابر بر مبنای ترکیب چهار عنصر ارسطو (آب، آتش، خاک و باد) است، با این تمایز که وی طبایع چهارگانه اصلی (گرمی، سردی، خشکی و تری) را ریشه این عناصر دانسته است که به طور مستقل وجود دارند. بدین طریق وی میتوانسته است امکان استحاله جوهری را توجیه کند. کیمیاگر در هر مادّهای میتواند بر میزان هر «طبعی» بیفزاید، از آن بکاهد یا حتی آن را حذف کند. او میتواند به فلز سرد و خشکی چون سرب، گرمی و تری بیفزاید و فلزی کاملاً جدید مانند طلا به دست آورد.
در آرای جابر این امر قطعی است که وی وجود جوهرهای ثابت (ذوات) را مسلّم نمیدانسته است. در حیات طبیعی (از جمله حیات مواد معدنی)، همه چیز طی جنبشی فراگیر در حال تغییر است؛ تحولی جهانی از اجسامی سخت و متراکم به کالبدهایی سبکتر، ظریفتر و روحانیتر. کیمیاگر به منظور ارتقا یا تسریع این سیر جهانی در آن سهیم میشود.
جابر بن حیان شیعه است چرا که آثار جابر در موارد متعدد، مشتمل بر نقل قولهایی از متون مربوط به علم کیمیا و خطبة البیان منسوب به امام علی(ع) و نیز دارای ارجاعات بسیار به حکمت کیمیای امام جعفر صادق است. وی بر خلاف ادعای برخی از مستشرقان، اسماعیلی مذهب بود نبوده است چون در کتاب الخمسین خود، به صراحت امام کاظم را جانشین امام جعفر صادق(ع) میداند.[۲۹]
آنگونه که در آثار منسوب به جابر آمده، راه دستیابی به دانش راه یگانهای است. سالک ابتدا باید ریاضیات، منطق، فلسفه و پزشکی بخواند تا برای مطالعه کیمیا به خوبی آماده شود. سپس باید در آزمایشگاهش برای یافتن اکسیر اعظم یا حَجَرالفلاسفه تلاش کند. همچنین میتواند از مشاهدات حاصل از عملیات کیمیاگری خود به عنوان راهنما استفاده کند. اگر این عملیات با موفقیت پیش برود، معلوم میشود وی در صراط مستقیم به سوی دستیابی به علم الاهی نهفته در کتاب طبیعت، به خصوص دنیای معدنیها، گام برمیدارد.
علاوه بر این، هنگامی که سالک در حال کار است، خود نیز در حال تبدیل شدن است. به عقیده جابر، انسان همان است که میداند. اگر وی اسرار روح را که زندگی میبخشد و خلق میکند و موجب دگرگونی موجودات میشود، درک کند، خودِ وی نیز روحانی شده است. کیمیاگر در پایان جستجویش در صراط مستقیم به سوی دستیابی به حجرالفلاسفه سیر میکند و به تعبیر جابر «امام همین است».[۳۰] بنابراین، سالکی که نمیتواند امام زمان خویش را ملاقات کند، با کیمیاگری و از طریق دانش امام، به او دست مییابد. در این مرحله، کیمیاگر به «شخص روحانی» تبدیل شده که مرتبهای از سلسله مراتب روحانی نوع بشر است.
جابر این سلوک را در رسالهای کوتاه اما مهم با عنوان کتاب الماجد شرح داده که طریق بنیادی و انقلابی به سوی علم الهی است.[۳۱] سالک در حین کیمیاگری ـ که همواره با تحول خود فرد نیز همراه است ـ مرید امام میشود و طی پیشرفتهایی که حاصل میکند به انسان جدیدی بدل میگردد. ظاهراً تلاش در جهت خلق یک «انسان بزرگ» والاترین هدف کیمیاگر است.
اهمیت تاریخ در نظر جابر یا مؤلفان آثار منسوب به جابر در چند نوشته جلوه گر شده است. در این رسالهها، پس از امام موسی کاظم(ع) نام هیچ امام دیگری ذکر نشده است اما ظاهراً ظهور حضرت قائم(عج) را به انتشار علوم سرّی ربط میدهند. مؤلف در کتاب البیان[۳۲] اظهار داشته که زمان افشای اسرار نزدیک است، حضرت قائم تمام علوم را آشکار و عیان خواهد کرد[۳۳] و انسانیت به طور کامل و جدید نمود خواهد یافت.
جابر در کتاب اخراج ما فی القوّةِ الی الفِعل[۳۴] گفته است که تاریخ بشر قابل قیاس با کیمیاگری عظیمی است که هدف آن رسیدن از نقص (انسان صغیر) به کمال (انسان کبیر) است. در اینجا کیمیا صرفاً نمادین نیست بلکه وسیلهای مادّی است که موجب این تحول نوع بشر میشود.
پیر لوری[۳۵] نویسنده مقاله در دانشنامه جهان اسلام نتیجه میگیرد مجموعه آثار جابر نه فقط شامل مجموعهای از نظرپردازیهای علمی و عقیدتی است، بلکه همچنین حاوی طرحی «خیالی» برای تکامل بشریت است.