مرحوم عندلیب همدانی نقل می کند: مخفی نماند که تعدادی از علویان حسنی و غیر هم در این سرزمین و حوالی آن می باشند ولی بقعه منسوب به بزرگ آنان همین بقعه است که مربوط به نقیب عالیقدرجناب عیسی بن احمدبن موسی بن احمدبن محمدالاعرج بن احمد بن موسی المبرقع بن امام محمدالجواد (علیه السلام) است که در اوایل قرن پنجم در این شهر به نقابت علما و سادات منصوب بوده و بقعه فعلی او از آثار شاه طهماسب اوّل است.
امامزاده اهل بن علي در ميان اهالي همدان عموماً و اهالي محله پای مصلی كه امامزاده مزبور در آنجا واقع شده خصوصاً داراي احترام و منزلت ديني و مذهبي فراواني ميباشد با توجه به گفتههاي اهالي و خادمين امامزاده كه وقوع معجزهاي را در سال 1329 هجري خورشيدي به صاحب مرقد اين بقعه نسبت ميدهند اهميت و رونق فراواني كه هم اكنون اين امامزاده از آن برخوردار است چندان دور از انتظار نيست؛ وليكن ميبايست گفته شود كه عليرغم اهميت مذهبي فراوان و احترام فوق العاده زيادي كه مردم همدان نسبت به اين امامزاده دارند تاكنون در ميان محققين و پژوهشگران صاحبنظردرباره هويت فرد مدفون در این مزار اتفاق نظر حاصل نشده ودرباره مزار امامزاده اهل بن علي و مدفونين در آن برخي نگرههاي متفاوت نيز وجود دارد.
در زيارتنامه داخل بقعه صاحب مزار امامزاده، اهل بن علي بن الحسين (علیه السلام) ذكر شده است. همچنين بنا بر شجرهنامهای كه در امامزاده موجود ميباشد اهل بن علي (علیه السلام) از نوادگان امام حسن مجتبي (علیه السلام) معرفي شده است. برخي نيز صاحب مزار را عيسي بن احمد (علیه السلام) موسوم به اهل علي معرفی نمودهاند.2
آقای دكتر اذكايي بر اساس اسناد و مدارك از قبيل وقفنامه خاندان علويان همدان به انجام رسيده نتايج ديگري را درباره مزار مزبور در پيش روي محققان قرار داده است كه در اينجا خلاصهای از مطالعات ايشان در باب شناسايي صاحب مزار موسوم به اهل بن علي ذكر ميگردد. ايشان مينويسد: فرد مدفون در این مزار به هيچ روي ارتباطي با خاندان امامت و ولايت ندارد و اصولاً امامزاده نيست؛ بلكه فرد مدفون در مزار از بزرگان و افراد صاحب نفوذ سلسله صفوي و به نام سلطان علي ميباشد كه با خاندان مزبور نيز قرابت خانوادگي داشته و درمنطقه همدان صاحب قدرت اموال و املاك فراواني بوده است كه پس از مرگ در اين مكان مدفون شده و از آنجا كه ايشان به تأسی از شاهان صفوي و بزرگان اين سلسله كه خود را از پيروان و دوستداران واقعي اهل و خاندان علي معرفي مينمودند خود را دوستدار و پيرو اهل علي ناميده با گذشت زمان برخي به غلط براي ايشان هويت مذهبي و امامزادگي ولو دروغين قائل شدهاند كه اين فقره و نگره به هيچ عنوان داراي پايه و اساس علمي منطقي و واقعي نميباشد.
متن وقفنامه مزبور: اسم واقف «امير سلطان عليّاظ ذكر شده، در توقيع خود را«سلطان علي حسيني موسوي» ياد كرده است. بايد گفت كه صورت «عليّا» همانا تداول عهد صفوي با الحاق «الف» تفخيم به آخر اسامي همچون: امينا، بديعا، حميدا، رفيعا، سعيدا و ... جزاينهاست. القاب و صفات مذكور از براي وي هر چند از مقوله تعارفات موسوم باشد باز نشانگر موقع و مقام دني و منزلت اجتماعي اوست؛ اما نسبت ثانوی «موسوي» وی (در پی «حسيني») به اين معنا نيست كه وی از تبارامام موسي كاظم (علیه السلام) ميباشد بلكه بدين معناست كه وي از فرزند صدرالدين موسي بن صفي الدين ميباشد. همانا در مورد سلاطين صفوي نيز به صورت «الحسيني الموسوي» مرقوم شده، به عبارت ديگر، واقف مذكور از سلاله صفويه بوده است. به طوركلي: «سلطان علي» از اسامي معمول و متداول بين خاندان صفوي است شواهد اين موضوع به قدر كافي گذشت و در نزد تاريخدانان معروف ميباشد. در متن وقفنامه واژه «نقابت پناه» نيز آمده كه اين كلمه حاكي از آنست كه واقف ظاهراً سمت سروري و سالاري طايفه خود را لابد ولااقل در موطن و مسكن خويش داشته از صاحب «دستگاه» بودن هم پيداست كه محتشم و محترم ميزيسته است. برخي صفات و نعوت ديگر كه در متن وقفنامه آمده از قبيل «قطب فلك... ، مرجع الاكابر... ، صاحب المعالي... » نيز مؤيد آن است كه به هر حال وی از رجال دولت وقت و از اصحاب مناصب بوده بسا كه لقب «امير» او تنها از بابت سيادت مآبي نباشد شايد كه از جهت «رياست» دنيايي و صاحب منصبي هم باشد.3
در مرقومات و سجلاّت وقفنامه غالباً از او با وصف «سيّد فاضل» ياد كردهاند همچنين مراتب «علم و فضل» وي در رديف صفات مذكورآمده است. نظر به آنكه تاريخ وقفنامه سال «938» ه.ق يعني درعهد سلطنت شاه طهماسب صفوي (84-930 ه.ق) ميباشد با كاوش و كنكاش در متون تاريخي به جز اين نام و نشان كه منطبق با هويت معلوم او باشد در نيافتهايم اين كه در وقايع سال 987 ه.ق ضمن اخبار راجع به قتل مادرشاه عباس يكم از سلطان علي خليفه جزو دست نشاندگان مادرشاه ياد گرديده (يعني با خاندان صفوي قرابت داشته) و نيز در وقايع سال 998 ه.ق از يك «امير سلطان علي» ياد كرده شده (در اصفهان؟) كه همراه سادات با ابراهيم بيگ آقچه لو ياغي درگير ميشوند و او را دستگير ميكنند.
به جز اين تنها مراتب ملكداري و «مال و منال» وي از رقبات موقوفه (علوي) برميآيد كه عبارت است از چندين مزرعه در پيرامون همدان و از جمله اراضي معروف به «باغ علي» و «باغ دولتشاه» مختاران، قطعاتي از اراضي ناحيه «شير سنگي» همدان و چند دانگي از املاك قراي بخش «سيمينه رود» كه در سال 938 ه.ق وقف خاص بر اولاد نموده است.
بيش از اين چيز ديگری از شخص واقف مذكور (امير سلطان علي) حسب استنباط دانسته نيست شايد كه وي تا دهه يكم يا دوم سده يازدهم (ه.ق) زيسته باشد؛ اما از اولاد او كه گويا در همدان متوطن بودهاند بسا بتوان با حدس و گمان براساس قرينه و قياس سخن گفت.4
علاوه بر اينها بايد دانست كه واقف مذكور از رجال واعيان صاحب احتشام بوده خاندان سيادت و نقابت مآب او در شهرهمدان وجه امتياز و قدر احترام خاص داشتهاند اينان كه در دوران حيات خود به عنوان «اولاد رسول و ذريّه بتول» از جلالت قدر بسيار برخوردار بودهاند چون از دنيا ميرفتهاند در اماكن و بقاع متبرك و مقابرسادات مدفون ميشدهاند. بسا مزارها و امامزادههاي «يزار و يتبرك» كه بر مراقد ايشان به نام ايشان موسوم شد كه هم به لحاظ دفن ايشان در آنها اعتبار مزار و امامزادگي پيدا كرد.
از مزار و مقبره واقف- يعني- امير سلطان علي حسيني موسوي (صفوي) در همدان فعلاً خبري نداريم؛ ولي مزار معروف به امامزاده «اهل علي» بر سنگ قبر مرمرين كنار ضريح آن به خط ثلث (بعد از آية الكرسي) و تصليه ائمه (علیهم السلام) نوشته است:
«هذا القبر المرحوم المغفور الشهيد السيد، مفخر النجار خادم الحرمين الشريفين حاجي شاه ملا، به تاريخ سنه 1032 ه.ق»
در پای آن گور سنگ قبر ديگری از مرمر ولی كوچكتر ازآن ديده ميشود كه نوشته آن حسب قرائت شادروان مصطفوي چنين است: «شاه ملا ابن سلطان علي» متوفي ربيع الثاني 1032 ه.ق و گويد كه: «مطمئناً ميتوان گفت هر دو سنگ قبر مزبور از براي يك مدفن تهيه شده است و وجود همين سنگ مزار بيش از پيش معلوم ميدارد كه بناي فعلي بقعه امامزاده اهل بن علي (علیه السلام) را قبل از سال 1032 كه مقارن با سلطنت شاه عباس كبير بوده است ساختهاند و وضع ساختمان بقعه وسبك ضريح چوبي آن از هر جهت به آثار زمان شاه طهماسب صفوي (984-930 ه.ق) شباهت دارد».
درون ضريح چوبي حرم امامزاده سنگ قبر ساده بدون نوشتهاي قرار دارد كه معلوم نشده از كيست؛ تنها در زيارتنامه مزار گفته شده كه امامزاده «اهل بن علي بن حسين» ميباشد وليكن به احتمال فراوان قبر اصلي داخل ضريح شايد كه متعلق به همان «سلطان علي» باشد؛ زيرا امري واقع و متعارف است كه قبر فرزندش «حاجي شاه ملا» در كنارش قرارگيرد.5
با توجه به مطالب ذكرشده، ميتوان گفت كه مزار «اهل علي» به احتمال قوي گورگاه «امير سلطان علي» حسيني موسوي صفوي (واقف باغ علي و مضافات به سال 983 ه.ق) و فرزندش حاجي شاه ملا بن سلطان علي (متوفي 1032 ه.ق) ميباشد. اگر اين فرض محتمل قريب به صدق و يقين باشد اين سوال مطرح است كه چرا نسبت سيادت ايشان در سنگ نبشتههاي آنها ذكرنشده است؟
پاسخ اينكه ای بسا در سنگ نبشته قبر اصلي حرم فرضاً متعلق به اميرسلطانعلی مذكور چنين نسبتي وجود داشته كه البته اينك مفقود شده است. ديگر آن كه اضافه لقب «شاه» در اسم «حاجي شاه ملا بن سلطانعلي» حسب معمول تا حدی افاده چنين نسبتي ميكند (شاه = سيد) ولي اساساً آن عده از اعضاي خاندان «صفوي» كه به موهوم بودن نسبت سيادت اجدادش خويش وقوفي داشتهاند يا ترديدي ميكردهاند چندان ابرام اصراري در اضافه و اقحام انساب و القاب سيادت نميورزيدهاند.6 همچنين از اوصاف «حاجي شاه ملاي» مرحوم يكي هم «مفخر النجار» است ـ يعني ـ افتخار تيره و تبار وطايفه خود و بايد دانست «نجار» ـ به ضمّ نون وسكون جيم (كه مرحوم مصطفوي سهواً «تجّار» خوانده ـ يعني: تاجران) درعربي به معناي «تيره و تبار» ميباشد و همين خود ميرساند كه شخص مذكور از خانداني نژاده و بزرگ زاده بوده است؛ اما صفت «طخادم الحرمين الشريفين» كه الحرمين معمولاً بر مكه و مدينه اطلاق ميشود با توجه به لقب «حاجي» وي چنين مينمايد كه گويا از طرف دولت صفوي در آن دو شهر اسلامي اشتغال به خدمتي داشته است در هر حال گمان ميرود كه وي از همان امرايي بوده كه جزو طلايع سپاه قزلباش به فرماندهي حكمران همدان (صفي قليخان) در لشكركشي سال 1032 ه.ق به عراق حضور داشته و شايد حين محاصره بغداد يا موصل و كركوك به شهادت رسيده باشد كه لابد پيكرش را به همدان آورده و در جوار قبر پدرش ( سلطانعلي) يا مقبره خانوادگيشان كه معروف به «اهل علي» گرديده به خاك سپردهاند.7
استان همدان ـ شهرستان همدان ـ بخش مرکزی ـ شهر همدان.
پي نوشت
1ـ مصطفوي، محمدتقي؛ هگمتانه، 1332، ص 225.
2ـ اين نگره متعلق به حجة الاسلام عندليبزاده ميباشد كه درباره هويت مدفونين در مزارات همدان تحقيقاتي انجام داده و نتايج تحقيقات خويش را به عنوان شجرهنامه امامزادگان، در داخل امامزاده هاي همدان، نصب نموده است.
3ـ اذكايي، پرويز؛ همداننامه، 1380، ص 271.
4ـ همان، ص 272.
5ـ همان، ص 273.
6ـ همان، ص 312.
7ـ همان، ص 312.