0

گوته و تأثيرپذيري از حافظ

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:گوته و تأثيرپذيري از حافظ
یک شنبه 26 دی 1389  12:23 AM

 

قطعات مختلف ديوان، هر يك به اقتضا و مناسب حوادثي كوچك يا بزرگ، سروده شده‌اند كه طبعا‌ً همه اين حوادث در خاك آلمان مي‌گذرد، ولي گوته اغلب آنها را وقايع سفر خيالي خويش به سرزمين حافظ مي‌شمارد تا بتواند در وصف آنها آن‌چنان سخن گويد كه حافظ شيراز يا مسافري كه از ديار غرب رو به ايران آورده است در اين مورد سخن مي‌تواند گفت.

پس از آنكه با قطعة «خفته» (يا اصحاب كهف) تعداد قطعات كتاب به پنجاه رسيد، گوته در صدد برآمد كه مجموع آنها را به رسم شعراي ايران، «ديوان» نام بگذارد و با اين نظر به‌عنوان مقدمه ديوان، قطعة «هجرت» را ساخت تا آن را مظهر «هجرت» خويش به سوي مشرق زمين قرار دهد. در اين زمان بود كه وي براي نخستين‌بار (14 سپتامبر 1814) در دفتر خاطرات خود از «ديوان آلماني» نام برد و نوشت:

«مي‌خواهم اين ديوان را به صورت آئينة دنيا يا جام جهان‌نما درآورم و در آن، شرق و غرب را در كنار هم به بينندگان نشان دهم(19)». اندكي بعد، در همين مورد نوشت: «به ساختن جام جمي مشغولم كه با آن، با وجود زاهدان ريايي، دنياي ابديت را عيان خواهم ديد و ره به آن بهشت جاودان كه خاص شاعران غزلسرا است خواهم برد تا در آنجا در كنار حافظ شيراز مسكن گزينم(20)».

روز 16 مه 1815، گوته به «كوتا» ناشر آثار خود، دربارة «ديوان» چنين نوشت: «اين كتاب را نه فقط با مراجعه دايم به ديوان محمد شمس‌الدين حافظ شاعر ايراني تنظيم كرده‌ام، بلكه در سرودن قطعات آن، ساير آثار ادب شرق را از معل‍ّقات و قرآن گرفته تا اشعار جامي شاعر ايراني در نظر داشته‌ام. حتي گاه به آثار شعراي ترك نيز متوجه بوده‌ام(21)». ... و در نامه‌اي  ديگر در همين باره چنين گفت: «آرزو و هدف من اين است كه با اين اثر، شرق را با غرب و گذشته را با حال و ايراني را با آلماني نزديك كنم و طرز فكر و عادات و آداب مردم اين دو سرزمين را با هم آشنا سازم(22)».

اندكي بعد، در ششم اكتبر 1815، گوته در دفتر چه يادداشت خود نوشت: «ديوان را به كتابهاي مختلف تقسيم كردم(23)». در تمام طول سال 1816 وي همچنان به تكميل اين اثر مشغول بود و پس از اتمام «ديوان» در سال 1818، به تنظيم و تدوين شرحها و حواشي آن، كه از خود كتاب مفصل‌تر است، پرداخت. نخستين چاپ ديوان در 1819 وچاپ دوم آن در سال 1820 انتشار يافت و با موفقيتي عظيم مواجه گرديد. روزنامه‌ها و نق‍ّادان ادب آن را «يكي از عالي‌ترين آثار حكمت گوته» دانستند و موسيقي‌دانان آلماني بسياري از قطعات آن را در قالب موسيقي درآوردند.

در سال 1836 پس از مرگ گوته، چندين قطعة تازه در يادداشتهاي خطي او يافت شد كه مربوط به «ديوان» بود، ولي گوته قسمتي از آنها را بعد از نشر ديوان سروده و قسمتي ديگر را نيز كه قبلاً سروده شده بود عمدا‌ً منتشر نكرده بود (مانند قطعه معروفي كه در آن به «صليب» و موضوع تثليث در دين مسيح حمله مي‌كند). قطعه شيوا و دلپسندي كه در آن، گوته، حافظ را كشتي بزرگ و خود را تخته پاره‌اي ناچيز مي‌شمارد و مي‌گويد: «حافظ، چگونه مي‌توان با تو لاف همسري زد(24)»، از همان قطعاتي است كه بعد از مرگ وي به ديوان افزوده شده. برخي از اين قطعات نيز بعدا‌ً از ساير آثار گوته، ضميمه «ديوان شرقي» كه بيشتر با آنها مناسبت داشته، شده است.

«ديوان غربي و شرقي» كه خود گوته نام عربي «الديوان الشرقي للمؤلف الغربي» را بر آن نهاده بود، از آغاز انتشار خود تاكنون، يكي از عالي‌ترين آثار تغزلي زبان آلماني شناخته شده و به عنوان يك شاهكار ادبي شهرت و اهميت جهاني يافته است. «ديوان شرقي» تاكنون به اغلب زبانهاي مهم جهان ترجمه شده و گاه به هر زبان چندين بار تجديد ترجمه و تجديد چاپ شده است.

 

 

«نتيجه‌گيري و جمع‌بندي»

با آنكه گوته پروايي نداشت كه بزرگان عرصه ادب الهام‌بخش او باشند، اما هيچ‌گاه در طول زندگي مقلد محض نبوده است. آنچه به ظاهر تقليد مي‌نمايد، الگوبرداري به معناي واقعي كلمه نيست بلكه گوته نكته‌اي غير خودي را برمي‌گزيند و آن‌گاه در ذهن و زبان خود بدان شكل مأنوس و مورد نظر خويش را مي‌دهد.

گوته خود نحوه فعاليت هنري‌اش را در اين سطور خلاصه مي‌كند:

«هميشه تنها آنچه را به رشته تحرير درآوردم، / كه احساس مي‌كردم و بدان باورمند بودم، / به اين سان، اي عزيزان! خود را پاره پاره مي‌كردم / و همواره باز به همان هيئتي درمي‌آمدم كه بودم‌(25)».

گوته در تاريخ 16 مه 1815 به ناشر خود «فريدريش كوتاهفون كوتندروف» مي‌نويسد:

«هدف من از تصنيف ديوان شرقي‌ ـ‌ غربي اين است كه به شيوه‌اي شعف‌‌انگيز غرب را به شرق، گذشته را به حال و عنصر ايراني را به عنصر آلماني پيوند كنم و سنتها و طرز تفكرهاي دو طرف را در هم بياميزيم(26)».

گوته در دفتر ششم ديوان با عنوان «حكمت‌نامه» در چهارپاره‌اي چنين مي‌سرايد: «چه باشكوه اين شرق / از پس درياي مديترانه به اين سوي راه گشود؛ / تنها آن كس مي‌داند كالدرون چه‌سان نغمه‌سرايي كرده است / كه قدر حافظ را بشناسد و به او عشق بورزد(27)».

گوته برجسته‌ترين ويژگي شعر حافظ را نيز در ذهنيتي مي‌بيند كه بر آن است.

«به ذهن يك شرقي در همه حال فكري خطور مي‌كند كه براي او كه عادت دارد به سادگي دور از ذهن‌ترين مفاهيم را به هم پيوند زند، اين امكان را فراهم مي‌سازد تا با ايجاد پيچشي در يك حرف يا يك هجا باز اضداد را از هم جدا كند‌(28)». و البته «حافظ با اشعار چند موضوعي خويش، غزل را كامل مي‌كند و به شعر اوج و ارتقا مي‌بخشد(29)».

آنچه گوته همواره در سرمشق خود، حافظ مشاهده مي‌كند و مورد ستايش قرار مي‌دهد، همانا زنده‌دلي است. شكل متعالي زنده‌دلي، شوخ‌طبعي است ياهمان چيزي است كه ما در مورد حافظ به «رندي» تعبير مي‌كنيم. ويژگي بارز ديوان نيز اين است كه گوته در اين اشعار جاويدان، در قالب نوعي كمدي الهي، به والاترين شكل شوخ‌طبعي دست مي‌يازد. اين شوخ‌طبعي و بازتاب احساس آزادي باطني انساني انديشه‌گراست كه توانايي آن را دارد كه عشق به دنيا و چيرگي بر آن را به هم پيوند بزند.

اين شوخ‌طبعي بر اساس ماهيتش مفهومي دوگانه است، درست مانند وسيله ابزار آن؛ يعني خنده.

با هرهر خنده در آن واحد هم به دنيا تبسم مي‌كنيم و هم آن را به سخره مي‌گيريم. علاقه به دنيا و توان دل بركندن از آن، دو احساس شادي‌بخش هستند كه ابتدا با يكديگر به رقابت برمي‌خيزند تا سرانجام صلح‌جويانه باز با هم يكي شوند. پس ماهيت شوخ‌طبعي در حقيقت اين است كه بر هر آنچه جوي است و موجب دلبستگي بي‌قيد و شرط انسان به اين خاكدان مي‌شود، خط و بطلان بكشد يا به بيان رند شير‌از سخن بگوييم.

«غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

ز هر چه رنگ تعلق پذيرد، آزاد است(35)».

در نهايت در باب تأثير و جاذبه حافظ بر گوته، «شردر» محقق آلماني مي‌گويد: «بزرگ‌ترين نوآوري در نزد حافظ، جدا نكردن جنبه‌هاي غير روحاني از جنبه‌هاي روحاني آن است و اين عدم تفكيك، بالاترين درجه فهم از دنيا و جايگاه انسان در آن را نشان مي‌دهد. گوته اين ويژگي حافظ را تشخيص مي‌دهد و او را برادر دوقلوي خود تلقي مي‌كند(30)».

اين‌گونه است كه گوته در آئينه جمال حافظ تصوير خود را مي‌بيند و رند شيراز را برادر دوقلوي خويش خطاب مي‌كند و هواي آن را در سر مي‌پروراند كه با وي به رقابت برخيزد.

در خاتمه بايستي گفت كه حافظ و گوته، مظهر تجلي گفت‌وگوي ميان شرق و غرب بوده‌اند. سخن گفتن از اين اديبان گران‌قدر را نه فقط تكريم دو هنرمند، بلكه «سخن گفتن از همدلي و هم‌زباني» بايد توصيف كرد كه در دو عصر و دو سرزمين متفاوت روي داده است.

شعر عرصه گفت‌وگو است و هم‌زباني و هم‌سخني اين دو اديب (نه به معناي كلمه)، بيانگر حقيقت مشترك وجود است. ما اگرچه ناهم‌زبانيم، اما حقيقت ما هم‌زباني است، هم‌زباني در شعر تجلي مي‌يابد ولي در شعر متوقف نمي‌شود و عرصه انديشه، رفتار و عمل اجتماعي را مي‌پيمايد.

 

 

 

منابع و مآخذ

1ـ يوهان ولفگانگ فن گوته، «ديوان غربي ـ‌ شرقي»، ترجمه كوروش صفوي، تهران، انتشارات مركز بين‌المللي گفت‌وگوي تمدنها و نشر هرمس، ج اول، 1380.

2ـ‌ همان.

3. Philippi, “Histoirc dc la Litterature allemande”, Plon, Paris.

4. «ديوان حافظ» به اهتمام محمد قزويني و دكتر قاسم غني، تهران، انتشارات زوار، چاپ اول، 1369.

5. Walter Silz, “Early German Romanticism, “Cambridge, Mass Harvard University Press, 1922.

6. Otto Heller, “Studies in Modern German Literature,” Boston. Ginn & Co. 1905.

7. L.M. Kecceli, “Gete izapando, istocni Divan, “Moskva, 1973.

8. Benjamin W. Wells, “Modern German Literature,” Boston, Reberts Brothers, 1897.

9. Ibid.

10. William cleaver Wilkinson, “German Classics in English, “New York, Funk and Wagnalls co, 1900.

11. Sol. Liptzin, “Historical Survey of German Literatuer,” New York. Prerntice – Hall. 1936.

12. Ibid.

13. Wilhelm, Schercr, “A History of German Literatuer,” Transated by Mrs. F.C Conybeare. 3 rded, New York. Charlcs Scribner’s Sons, 1899. 2 vols.

14. Ibid.

15ـ دكتر محمد‌امين رياحي، «گلگشت در شعر و انديشه حافظ»، تهران، چ دوم، 1374.

16ـ دكتر حسينعلي هروي، «شرح غزلهاي حافظ»، تهران، نشر نو، ج 4‌ـ‌1، چ چهارم، 1375.

17. Camillo Von Klenze, “From Goethe to Hauptmann.” New York, Viking Perss. 1926.

18. Goethe Werke Festausgabe: “West – Ostlicher Diwan, “Bibliographisches Institul, Lcipzing. (نسخه كتابخانه دانشگاه تهران)

19. George Madison Priest, “A Brief History of German Literature. “New York, Charles Scribner’ s Sons, 1982.

20. Ibid.

21. Ibid.

22. Ibid.

23. John G. Robertson, “A History of German Literatuer”, Reviscd, London, Blackwood. 1949.

24. Ibid.

25ـ‌ يوهان ولفگانگ فن گوته «ديوان غربي ـ شرقي»، پيشين.

26ـ همان.

27. همان.

28. همان.

29. Vid . A. “Bombaei Laletteratural ncopcrsiana,” milano. 1968.

30ـ‌ «ديوان حافظ»، پيشين.

31. Goethe Erlebnis des osten, Leipzig. 1938.

 

 

1ـ در زبان آلماني قديم، به آب ساكن MARI مي‌گفتند و از ارتباط آن WIIIA كه ژرمنها براي معاني مقدس آن را به كار مي‌بردند، كلمه «وايمار» يا «آب مقدس» ساخته شده است.

 

منبع: مجله شعر


 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها