زبان فارسی
یک شنبه 26 دی 1389 12:02 AM
فارسی، پارسی، یا فارسی دری (در برخی متون قدیم: پارسی دری) زبانی است که در کشورهای ایران، افغانستان ، تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن میرانند. (برخی زبان فارسی تاجیکستان و ازبکستان و چین را فارسی تاجیکی ناممیگذارند).
فارسی زبان رسمی کشور ایران و تاجکستان و یکی از زبانهای رسمی کشور افغانستان است. در ایران نزدیک به ۷۰ میلیون، در افغانستان ۲۰ میلیون، در تاجیکستان ۵ میلیون، و در ازبکستان پیرامون ۷ میلیون نفر سخنور دارد. زبان فارسی گویشورانی نیز در هندوستان و پاکستان دارد (نگا:زبان فارسی در شبه قاره هندوستان). روی همرفته میتوان شمار فارسیدانان جهان را پیرامون ۱۱۰ میلیون نفر برآورد کرد.
با وجود اینکه فارسی در حال حاضر زبان رسمی پاکستان نیست. ولی قبل از استعمار انگلیس .زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند در زمان امپراطوری مغول بوده است. زبان رسمی کنونی پاکستان، اردو، (که در واقع "اسلامیشده" زبان هندی است) به شدت تحت تاثیر فارسی بوده است و واژههای فارسی بسیار زیادی در آن موجود میباشد. اکنون نیز به عنوان یک زبان فاخر در بین نخبگان به خصوص در زمینه هنر و موسیقی (موسیقی قوالی) رواج دارد. به خاطر تاثیر بسیار زیاد زبان فارسی در پاکستان، بنیانگذاران پاکستان تصمیم گرفتند که سرود ملی کاملا به زبان فارسی سروده شود.
تاریخ زبان فارسی
فارسی زبانی هندواروپائی از شاخه هندوایرانی و زیرشاخه زبانهای ایرانی است. پیشینه کهن فارسی نو به ایرانی باستان باز میگردد. از ایرانی باستان، زبانهای :
زبان مادی یا اوستایی
زبان مادی زبان مادها بوده است. از این زبان نوشتهای در دست نیست و فقط تعدادی واژه در نوشتههای پارسی باستان و یونانی به جا ماندهاند.از آن جملهاند:
wazarka:بزرگ،zba:اعلام کردن،asan:سنگ،miora:مهر.
از زبانهای ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شده است: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی درآثار دیگران برجای مانده است. اما از زبان های اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشته است.
به نظر برخی از دانشمندان نظیر خنجی قبایل ماد و قبایل پارس همزبان بوده و هر دو به یک گویش سخن میگفته اند.
راجعبه زبان مادها و امكان وجود كتابت درمیان آنها به نظر كارشناسان تاریخ ماد مانند تئودور نولدكه زبان مادها به زبان عمومی ایرانیان نزدیكتر است تا زبان پارسی ها.
جیمزدارمستتر معتقد است زبان مادها با زبان اوستا مطابق بوده و بی شك زبان تكلمی آنان آریایی بوده است و هم چنین با زبان پارسی ها نیز قرابت و نزدیكی داشته. استرابون معتقد است كه زبان مادها به زبان پارسیان، آریاییان، باختریان و سغدیان شباهت داشته.
خط و كتابت مادها
آگاهی در مورد خط و كتابت مادها و اطلاعات درباره فرهنگ آنان كم است. در هزارهی اول پیش از میلاد خط و كتابت در سرزمین ماد وجود داشته است. فرمان معروفی در دست است كه درسده نهم یا هشتم پیش از میلاد از طرف شاهك آبدادانا خطاب به مردی آشوری به زبان اكدی صادر شده و موضوع آن هبه ی اموال و دادن تسهیلات است.
مادها از خود خط و كتابتی داشتند كه از خط اوراتوئی گرفته شده بود و تصور میرود خط مزبور یكی از انواع خط میخی بوده باشد. در عین حال در نواحی دریاچه ارومیه خطوط هیروگلیفی نظیر هیروگلیفهای اوراتوئی متداول بوده است. این هیروگلیفها بر روی دیس سیمینی كه در زیویه پیدا شده است، به چشم میخورد. مسلماً آنان در قرن هفتم پیش از میلاد دارای خط و كتابت بودهاند، و این خط همانست كه امروزه خط میخی پارسی باستان يا خط هخامنشی ردیف اول خوانده میشود، ولی در واقع از لحاظ اصل و منشاء، مادی است.
این استدلال كه امپراطوری ماد به عنوان براندازنده قهارترین دولت روی زمین در جهان آن روزگار یعنی دولت آشور در آواخر سده هفتم پیش از میلاد توان كتابت داشته و دارای زبان رسمی بوده است یا خیر بسیار سست پایه مینماید. وقتی منابع تاریخی از جزییات تمدن و فرهنگ مادها اطلاعات و گزارشاتی را در اختیار پژوهشگران میگذارند، طبعا باور این پژوهشگران در این باره كه مادها توان كتابت نداشته و دارای خط نبودهاند، جدا سست میشود. هرودت راجع به فرهنگ مادها و چگونگی دقت آنها در اداره امورات كشور و اوضاع اجتماعی و حتی نوع لباس و انواع پوشاك مادها و به ویژه ابزار دفاعی و سلاحهای جنگیان مادی چنان جزییات را به پژوهشگران معرفی میكند كه بیتردید باید بخش قابل ملاحظهای از تمدن پارسیان را گرفته یا به ارث برده شده از مادها دانست. به گونهای كه زبان مادها در مقایسه با زبان ایرانیان عصر هخامنشی، به زبان اقوام ایرانی نژاد نزدیكتر است.
پارسی باستان
پارسی یا فارسی باستان نام زبان و خطی است که توسط پارسها استفاده میشده است.
خط فارسی باستان
مهمترین آثار به جا مانده از این خط، کتیبههای شاهان هخامنشی (۳۳۱-۵۹۹ پیش از میلاد) هستند. کتیبههای مذکور در تخت جمشید، دشت مرغاب، بیستون، الوند، شوش، و آسیای صغیر به فرمان شاهان هخامنشی، بالاخص داریوش اول و خشایارشا حک گردیدهاند.
خط پارسی باستان که از چپ به راست نوشتهمیشده، ۳۶ نویسهٔ ملفوظ، ۷ یا ۸ ایدهنگار، تعدادی نویسهٔ عددی، و یک جداکنندهٔ کلمات دارد. از ۳۶ نویسهٔ ملفوظ، سه نویسه واکه، سیزده نویسه همخوان مستقل، و بیست نویسه همخوانهایی هستند که شکل آنها بسته به واکهای که پس از آنها میآید تغییر میکند. ایدهنگارهای این خط برای مفاهیم شاه ( )،کشور ( و )، خدا زمین ( )، و اهورامزدا (; و ; برای حالت عادی و ; برای حالت اضافی) به کار میروند. به نظر میرسد که این ایدهنگارها در دوران داریوش اول استفاده نمیشدهاند، بلکه تنها در کتیبههای خشایارشا و جانشینانش وجود دارند. اعداد با استفاده از پنج شکل اصلی برای یک، دو، ده، بیست، و صد تشکیل میشوند. به دلیل شباهت حروف این خط به میخ، به این خط و چند خط دیگر که به این خط شباهت ظاهری دارند خط میخی گفته میشود.
بعضی این خط را اولین خطی میدانند که با توجه به خطهای دیگر اختراع شده است و نتیجهٔ تحول خطهای دیگر نبوده است.
بیشتر اختراع این خط را به دوران داریوش اول نسبت میدهند ولی بعضی اعتقاد دارند که این خط در دوران کورش دوم ساخته شده است.
شایان ذکر است که کتیبههایی از کوروش و نیز اجداد داریوش به دست آمدهاست لیکن عدهای تاریخ نقر آنها را زمانی متأخرتر میدانند.
زبان سکایی
سکاها از هزارهٔ اول پیش از میلادمسیح تا هزارهٔ اول میلادی،منطقهٔ وسیعی را از کنارههای دریای سیاه تا مرزهای چین در تصرف داشتند.از زبان قدیم آنها نوشتهای بر جای نماندهاست، اما از زبان سکاهای مغرب که در کنارهٔ دریای سیاه و جنوب روسیه زندگی میکردهاند تعدادی واژه در کتابهای یونانی و لاتین باقی ماندهاست. چند نمونه از واژههای سکایی غربی عبارتاند از:
arvant:تند و سریع
aspa:اسب
atar:آذر
carma:چرم
gausa:گوش
hapta:هفت.
زبان آراخوسیایی
پدید آمدند. این زبانها تقریباً با هم همزمان بودهاند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری میشود.
زبان پارسی باستان
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. خط پارسی باستان خط میخی بوده است و به نظر میرسد در زمان هخامنشی خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بوده است که برای نگاشتن این سنگ نوشتهها استفاده میشدهاست. دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریبا از قرن بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبان های ایرانی باستان چهار لهجه آن شناخته شده است: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان یا فارسی. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی درآثار دیگران برجای مانده است. اما از زبان های اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشته است.
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد (مرجع 2). درهمین زمان لهجه های دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را می پیموده است، مانند زبان های بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.
خط پارسی باستان خط میخی بوده است و به نظر میرسد در زمان هخامنشی خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بوده است که برای نگاشتن این سنگ نوشتهها استفاده میشدهاست زبان پارسی باستان از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدی فارسی بودهاست.
زبان پارسی میانه
در رده بندی زبانشناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایرانزمین، کاربرد داشته است، پارسی میانه میگویند. زبان پهلوی به گویش مرکزی پارسی میانه که در دوران ساسانیان رواج داشت، گفته میشود. دستور این زبان سادهتر از پارسی باستان اما پیچیدهتر از فارسی نو بوده است
زبان پارسی میانه یا پهلوی مادر زبان پارسی امروز است.
گونه کهنتر زبان پارسی که از میانههای دوره اشکانیان تا پایان دوره ساسانی رواج داشت را پارسی میانه یا پهلوی مینامند.
زبان پارسی بکار رفته پیش از آن یعنی از آغاز روزگار هخامنشیان تا میانههای دوره اشکانیان را پارسی باستان مینامند. زبان ديلمي رايج در جنوب استان گيلان داراي واژه هاي دست نخورده اي است كه ريشه اي باستاني دارد. ادبیات پارسی میانه به دو بخش پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی تقسیم میگردد.
پهلوی اشکانی در دوره اشکانیان زبان رسمی بود و خطی که بدان کتابت میشد خط پهلوی برگرفته از خط آرامی است. از پهلوی اشکانی چند نوشته کوتاه در دست است.
پهلوی ساسانی در دوره ساسانیان زبان رسمی بود و خط آن همان خط پهلوی اشکانی بود (با اندک تغییر). از دوران ساسانی کتیبهها و سکهها و نگینها و مهرها و ظرفها و بعضی کتب و رسایل باقی مانده (آنچه از کتب و رسایل پهلوی موجود است از لحاظ کتابت متعلق به دوره بعد از اسلام است). دوره ادبیات پهلوی تا سده سوم هجری دوام داشته است. قسمتی از کتب اوستایی بزبان پهلوی نقل شده مانند یسنا و ندیداد ویشتاسپ یشت اوهرمزدیشت خورشید یشت ماه یشت ماه نیاش و غیره. معروفترین کتابهای دینی پهلوی - به جز متون اوستایی - دینکرت (اعمال دین) است شامل عقاید و آداب و مراسم و احکام و قصص زردشتی و دیگر بندهشن (آفرینش) در موضوع آفرینش مخلوقات توسط اهورامَزدا و سرپیچی اهریمن و وصف آفریدگان (این هر دو کتاب در دوره اسلامی از ماخذ قدیمی تالیف شده).
از کتب معتبر پهلوی از کارنامه اردشیر بابکان در سر گذشت افسانه آمیز اردشیر بابکان (بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی)، خسرو کواتان و ریدگ (خسرو قبادان و غلام)، یادگار زریران شرح جنگ دینی بین گشتاسب و ارجاسب باید نام برد.
با یورش عربها به ایران خط نگارش زبان پارسی دیگرگون شد. در این دوره همچنین یکی از گویشهای خراسانی زبان پارسی میانه چونان زبان استاندارد نوشتاری پارسی نو برگزیده شد.
باهمیاری مردم سامانهای گوناگون ایران و با افزودن واژههای پارسی از دیگر گویشهای سراسر ایران، به مرور زبان استاندارد پارسی نو شکل گرفت. این کار هزار سال پیش رخ داد و زبان پارسی از نخستین زبانهای جهان است که شکل استاندارد و مشخص نوشتاری پیدا کرده. بیشتر زبانهای اروپایی امروز تنها در دو تا چهار سده پیش شکل استاندارد نوشتاری پیدا کرده اند.
پیش از یورش تازیان به ایران در شهرها و روستاها و دانشگاههای ایران (مانند گندیشاپور) کتابخانههای بزرگی با شمار زیادی کتاب نوشته شده به پارسی میانه در آنها وجود داشت. عربها بیشینه ادبیات و کتابهای پارسی میانه را نابود کردند. تنها قطرهای از دریای ادب پارسی میانه بجا مانده. برخی از ایرانیان مانند روزبه پوردادویه (ابن مقفع) (زاده شهر گور، فیروزآباد امروزی در استان فارس) چندتا از کتابهای پارسی میانه را به عربی برگرداندند تا بلکه از میان نرود و در آتش تازیان نسوزد. همین ترجمهها باعث پایه ریزی ادبیات عربی شد.
دگرگونیها از پارسی میانه به پارسی نو
در زیر به چند ویژگی اسم در زبان پهلوی و نیز به تفاوتهای واج شناسانهٔ اسم در زبانهای پهلوی و فارسی نو اشاره شده است:
در زبان پهلوی، دشواریهای صرف فعل، به تدریج از میان رفت. برای مثال در متنهای کهن تر، دو حالت صریح و غیر صریح برای اسم وجود داشت. حالت صریح زمانی استفاده میشد که واژه از نظر دستوری، در جایگاه نهاد بود. در سایر مواقع، از حالت غیر صریح استفاده میشد. در متنهای جدیدتر، این تمایز از میان رفت.
علامت جمع در زبان پهلوی، «ان» بود. گاهی نیز از «ایها» برای جمع بستن اسم، استفاده میشد. علامت دوم در فارسی امروز بصورت «ها» به کار میرود.
بیش از نود درصد اسمهای غیر بیگانهای که امروزه در فارسی روزانه به کار میبریم، گاه عینا و گاه با اندکی تفاوت در تلفظ، پهلوی هستند:
الف) واژگانی که بدون تغییر، وارد زبان فارسی نوین شدهاند که شامل صدها واژه است.
) واژگانی که «گاف» آخر آنها حذف شده است: خانَگ (خانه)، آشناگ (آشنا)، داناگ (دانا)، آغشتگ (آغشته)، ماندَگ (مانده، خسته)، خواستگ (خواسته، ثروت)، پنجُگ (پنجه)، چاشتگ (چاشت، خوراک)، روزیگ (روزی، خوراک روزانه)، گونَگ (گونه)، ایروارُگ (آرواره)، لابُگ (عجز و لابه)، لشکاریگ (لشکری)، تختَگ (تخته، لوح)، مازنیگ (مازنی، مازندرانی)، نامُگ (نامه)، آسیاگ (آسیا)، آشکاراگ (آشکارا) و دهها و دهها واژه دیگر.
گافی که در پارسی امروز تبدیل بههای ناملفوظ شدهاست هنگام جمع بستن و تصغیر باز میگردد. مثلاً پرنده --> پرندگان.
جوجه --> جوجگک (=جوجهٔ کوجک).
واژگانی که با آواهای خوشهای آغاز میشدند (یعنی کلمه با حرف ساکن دار شروع شود؛ مانند stop یا (grand در زبان انگلیسی) و در فارسی نو، با توجه به صدای بعدی، به آن اَ، اِ، یا اُ افزوده شده است: خروس (khroos) که تبدیل شده به خُروس (khoroos) یا فراخ (frakh) که تبدیل شده به فَراخ (farakh). همچنین فرود (frood) به فُرود (forood)، فراموش (framoosh) به فَراموش (faramoosh)، فرمان (framan) به فَرمان (farman) گرفتن (greftan) به گرفتن (gereftan)، خروشیدن (khrooshidan) به خروشیدن (khorooshidan) سترگ (storg) به سترگ (setorg)، خریدن (khridan) به خریدن (kharidan)، گروه (grooh) به گروه (gorooh)، دیگ(dig) به دی (di) و دهها واژه دیگر.
نکته: در آخرین مثال، دی به معنای روز گذشته است. چنانکه ما امروزه میگوییم دیشب، یعنی شبِ روز گذشته، یا دیروز که بر عکس دیشب است. در زبان پهلوی، بجای دیشب از واژه «دوش» استفاده میشد.
ت) واژگانی که جای دوحرف آنها جابجا شده است. این تغییر حروف، امروزه گاه به منظور شوخی به کار میرود. مانند وقتی که پس از خوردن چای میگویند تخله! یا میگویند فلانی مزغ ندارد. به نمونههای زیر توجه کنید: تخل (takhl) به تلخ (talkh)، مزغ (mazgh) به مغز (maghz)، هگرز (hagrez) به هرگز (hargez). اصولا فرآیند جابجایی دو حرف در زبانشناسی امری رایج است برای واژههای دیگر هم به کار میرود. مثلاً عوام «سطل» را «سلط» میگویند و «عکس» را «عسک».
ث) حذف الف از اول واژگان. مانند: تبدیل اَیاد به «یاد»، اَیار به «یار»، اَزیر به «زیر»، اَما به «ما»، اَشما به «شما» و...
نکته: این الف نباید با الف پیشوند که در زبان پهلوی، اسم منفی (مانند اَکنارُگ یعنی بی کناره و بی حد یا اَسپاس یعنی نا سپاس) میساخته، اشتباه شود. مثلاً امرداد را امروز به صورت رایجتر مرداد به کار میبرند که غلط است. (البته واژهٔ امرداد هنوز بویژه میان زرتشتیان به کار میرود). امرداد به معنی بیمرگی است و «ا» در ابتدای آن برای منفی کردن آمده است. ث) حذف (/w/). آیا تا کنون از خود پرسیده اید که چرا باید خاهر، خاستن (طلب کردن) و خاندن را بصورت خواهر، خواستن و خواندن بنویسید؟!! پاسخ، روشن است. در زبان پهلوی در این واژگان، صدای /w/ وجود داشته و در فارسی امروز حذف شده است. توجه کنید که //w مانند walk, word, well,… با //v فرق میکند. به نمونههای زیر توجه کنید:
خواهر (khwahar) به خواهر (khahar)،
خواندن (khwandan) به خواندن (khandan)،
خواستن (khwastan) به خواستن (khastan)،
خواربار (khwar-bar) به خواروبار(khar-o-bar)
خوردن (khwardan) به خوردن (khordan)
خواستگ (khwastag) به خواسته (khasteh)
خورشید (khwarshid) به خورشید (khorshid)
نکته: حرف اول همه واژگان پهلوی بالا، ساکن دارد. نکته ۲: هنوز هم در بعضی لهجههای فارسی این واو که «واو معدوله»اش خوانند (به طرز خفیفی) تلفظ میشود.
ج) تبدیل /w/ به /b/: ورگ (warg) به برگ، ونفشَگ به بنفشه، وندُگ به بند، وانگ به بانگ، وُرُگ (warag) به بُرِه (barreh)، واران به باران، واد به باد و .... اصولاً و به ب و ب به و زیاد قلب میشود. هنوز هم در لهجهٔ تهرانی «برداشتن» را گاه «ورداشتن» میگویند. معکوس این تبدیل هم گاه در لهجات فارسی اتفاق میافتد. مثلاً در لهجهٔ اصفهانی «گاو» را «گاب» میگویند.
چ) تغییرکاربرد وندها. واژه «آز» را در نظر بگیرید. در فارسی امروز، با افزودن پسوندِ «مند» به آن، معنی حریص را ایجاد میکنیم: «آزمند». در فارسی پهلوی نیز پسوند «مند» و واژگانی که از آن ساخته میشده (مانند تنومند) وجود داشته اما برای کلمه «آز»، از پسوند «ور» استفاده میشده؛ چنانکه در واژه «کاروُر» استفاده میشود. بنابراین، حریص در زبان پهلوی، بصورت «آزوُر» بکار میرفته است. در عوض، «شوی» به معنای شوهر را با پسوند «مند» بکار میبردند و به زن شوهردار میگفتند: «شویمند»! در زبان پهلوی برای بیان دارندگی در واژه «هنر»، از پسوند wand استفاده میشد و فرد صاحب هنر، «هنروند» نامیده میشد. امروزه ما از پسوند «مند»، که آنهم نشانه دارندگی است، استفاده میکنیم (هنرمند).
ح)تغییر در ساختار وندها: امروزه، بسیاری از پسوندهای زبان فارسی بدون استفاده باقی مانده است و بکار نمیرود. دست کم ۳۱ پسوند و چندین پیشوند در زبان پهلوی موجود است که در فارسی نو دیگر از آنها استفاده نمیشود(شاید بیشتر از ۳۱ مورد هم باشد که من ندیده ام). بعضی از پیشوندها و پسوندها را هم با اندکی تفاوت بکار میبریم. برای مثال پسوند «اِشن» که امروزه «اِش» خوانده میشود. به نمونههای زیر توجه کنید:
تبدیل دانشن (daneshn) به دانش، اَ بُخشایشن (abakhshayeshn) به بخشایش، آرایشن (arayeshn) به آرایش و...
خ) برخی واژگان هم هنگام تغییر از قاعده خاصی پیروی نکرده اند. مانند تبدیل /م/ و /ن/ در واژه خوامن به /ب/ در خواب. یا تبدیل حرف اضافه پُد به «به». نیز، تبدیل ضمیرسوم شخص «اوی» به «او». حذف /ب/ در هنگام تبدیل «خُمب» به «خُم» و.... هنوز هم در لهجهٔ تهرانی «دم» را «دمب» میگویند.
د)حذف بعضی آواها: از دیدگاه آواشناسی، آواهای Lower High و نیز آوای lax low back در زبان فارسی امروزی حذف شده است. آواهای Lower-mid نه در زبان پهلوی و نه در فارسی امروزی وجود نداشته و در ضمن همه آواهای تنیده (Tense) همچنان در زبان فارسی امروزی باقی مانده است.
منابع
Testen, David D (1996). Old Persian Cuneiform. In Daniels, Peter T. & Bright, William (Ed.), The World's Writing
Systems, pp. 134–137. New York: Oxford University Press. ISBN 0-19-507993-0.
ابوالقاسمی، محسن، زبان فارسی و سرگذشت آن.
بهار، محمدتقی، سبکشناسی. امیرکبیر، چاپ هشتم، تهران:۱۳۸۴.
کتاب تاریخ ایران دکتر خنجی PDF
کتاب زبان فارسی و سرگذشت آن،نوشتهٔ دکتر محسن ابوالقاسمی
بخش دگرگونیها: دانشنامهٔ رشد www.daneshnameh.roshd.ir