ماژلان دریانوردی پرتغالی بود؛ اما به دولت اسپانیا خدمت میکرد. با وجود اینکه او یک کاپیتان پر ابهت و کاربلد محسوب میشد؛ اما خدمه کشتی از وی متنفر بودند. ماموریت او در ابتدا کشتیرانی به دور کره زمین بود؛ ولی نتوانست این سفر را تمام کند و جالب است بدانید که نام او حتی ماژلان نیز نبود.
فردیناند ماژلان، دریانورد پرتغالی درست مانند کریستف کلمب که قبل از او میزیست، موفق شد با دریانوردی بهسمت غرب از اروپا به آسیا و ملوک یا جزایر ادویه برسد.
بر کسی پوشیده نیست که ماموریت فردیناند ماژلان در سال ۱۵۱۹ جهان را برای همیشه تغییر داد. به گفته لارنس برگرین، تاریخدان و نویسنده «بر فراز لبه جهان»:
دریانوردی ترسناک ماژلان به دور جهان، سفر وی، «بزرگترین و همچنین مهمترین سفر دریایی به شمار میآید که تاکنون انجام شده است؛ و این یک غلو یا اغراق نیست.»
ماژلان بیرحم، جنگجو و البته شجاع، سفری تجاری را تبدیل به چیزی کرد که حیرت همگان را برانگیخت و تنها تعداد کمی از اروپاییان میتوانستند حتی تصور آن را کنند. در شروع سفر، همعصران او فکر میکردند که دریانوردی به دور کل کره زمین عملا غیرممکن است. آنها از همه چیز از جمله هیولاهای دریایی تا مههای کشنده میترسیدند و تصور میکردند که این بلایی است که سر فرد بیپروایی که میخواهد این کار را انجام بدهد، خواهد آمد. برگرین میگوید:
در آن زمان، انجام آن کار به نظر ماموریت خودکشی میآمد.
فردیناند ماژلان (فرناندو دِ ماگالانس)، یک نجیبزاده پرتغالی در سال ۱۴۸۰ به دنیا آمد. وی پس از ده سالگی در دربار ملکه الئونورا و مانوئل اول در لیسبون، زندگی اشرافی را تجربه کرد؛ اما این مرد جوان بهدنبال ماجراجویی بود و برای همین تصمیم گرفت تا در سفرهای دریایی پرتغالی که برای کشف و تصاحبکردن مسیرهای سودمند ادویه در آفریقا و هند طراحی شده بودند، شرکت کند.
در آن زمان، پرتغال و اسپانیا درگیر یک رقابت سخت برای پیدا کردن و مستعمره گرفتن قلمروهای جدید بودند؛ مکانهایی که میتوانستند در آن ادویه پیدا کنند ـ کالایی که نجیبزادگان و اشرافیان آن دوره بهشدت دنبال آن بودند. در سال ۱۵۰۵، ماژلان به جنگ در سفر به هند، مالزی و اندونزی ملحق شد؛ اما روزهای خدمت او در پرتغال به شماره افتاده بود. وی به تجارت غیرقانونی محکوم شد و پادشاه امانوئل اول، او را خلع کرد و پیشنهاد ماژلان برای مکانیابی یک مسیر ادویه جدید را نپذیرفت.
ماژلان قانع شده بود که سفر دریایی بهسمت غرب، بهجای رفتن به شرق و عبور از یک تنگه کمتر شناختهشده در آمریکای جنوبی به وی این امکان را میدهد که یک مسیر جدید به اندونزی و هند را کشف کند. بنابراین او سلطنت پرتغال را ترک کرد و مستقیم بهسمت اسپانیا رفت؛ جایی که پادشاه چارلز پنجم به وی حق شهروندی و همچنین پنج کشتی برای سفر دریایی به غرب اعطا کرد.
کاپیتان ماژلان از این سفر، موقعیت و ثروت هنگفتی انتظار داشت و توانست با موفقیت از پادشاه چارلز امتیازهای بسیاری چون امتیاز انحصاری ۱۰ ساله هر مسیر جدیدی را که ممکن است کشف کند، بخشی از سود حاصل از تجارت و یک عنوان نجیبزادگی بگیرد؛ اما در شروع ماموریت سلطنتی و با وجود خدمه کشتی که اکثرا اسپانیایی بودند، او در موقعیت بدی قرار گرفت. لینکلن پاین، تاریخدان، مینویسد:
کاستیلانها (بخشی از مردم اسپانیا) از اینکه تحت فرمان یک کاپیتان پرتغالی باشند، متنفر بودند و پرتغالیها هم او را یک خائن میدانستند.
پس از اینکه آبوهوای زمستانی سبب شد که کشتیهای ماژلان چند ماه در جایی که هماکنون آرژانتین است، معطل شوند، خدمه وی دست به شورش زدند و از اجرای فرمان سرپیچی کردند. یکی از کشتیها غرق شد و یکی دیگر از آنها هم از همراهی سر باز زد و بهسمت اسپانیا بازگشت. ماژلان تلاش کرد تا کنترل خدمه را بار دیگر در دست بگیرد؛ اما زمانی که موفق به این کار شد، عواقب و پیامدهایی بسیار خشن و با تندی در انتظار بقیه بود. او دستور داد تا برخی از یاغیان را سر بزنند و سپس جسد آنها را شقه کنند. بقیه را هم در جزایری بی آبوعلف و متروکه رها کرد یا به کار سخت در کشتی واداشت.
بالاخره سفر به برنامه و جای خود بازگشت و ماژلان توانست به گذرگاه سختی برسد که هماکنون به افتخار او، تنگه ماژلان خوانده میشود. متاسفانه اما دردسرهای او تمامی نداشت. با پیشروی خدمه در اقیانوس آرام، غذاها فاسد شدند و بیماری اسکوربوت (که در اثر کمبود ویتامین ث به وجود میآید) و گرسنگی آغاز شد. ماژلان و افرادش در جایی که احتمالا گوآم فعلی است، توقف کوتاهی کردند و پس از کشتن مردم بومی و سوزاندن خانههایشان در جواب به دزدیدن یک قایق کوچک، دوباره به راه افتادند.
یک ماه بعد، ماموریت ماژلان به فیلیپین رسید. در آنجا، انریکه، بردهای که ماژلان قبل از حرکت خریده بود، توانست با مردم بومی آن منطقه به زبان خودشان حرف بزند و ارتباط برقرار کند و این امر، خدمه را بسیار شگفتزده کرد. بعدها مشخص شد که او قبل از بردگی در آنجا بزرگ شده است و همین اتفاق او را ـ و نه ماژلان را ـ تبدیل به اولین کسی میکند که در حقیقت دور جهان را دریانوردی کرده است.
ماژلان سریعا فیلیپین را مستعمره اسپانیا اعلام کرد؛ اما نقش او در چیزی که برگرین آن را «جنگ غیر ضروری» میخواند، علت نابودی و بدبختی وی شد. برگرین میگوید:
او از نیروهای طبیعی شکست نخورد.
در مارس سال ۱۵۲۱، ماموریت دریایی به فیلیپین رسید؛ جایی که روابط با مردم بومی (با استناد به حکاکیهای کتیبهها) از یک تجارت میوه در صلح تبدیل به یک جنگ بیرحمانه شد. ماژلان در نهایت در جزیره ماکتان در ۲۷ آوریل درگذشت.
در مقابل، ماژلان از مردم جزیره ماکتان خواست تا به دین مسیحیت ایمان بیاورند و به این ترتیب در نزاع دو رییس قبیله بومی به نامهای هومابون و لاپولاپو که با این تصمیم مخالف بود، گرفتار شد. در نهایت، ماژلان در ۲۷ آوریل ۱۵۲۱ با یک تیر سمی در حال حمله به مردم قبیله لاپولاپو کشته شد.
آنتونیو پیگافتا، محققی ایتالیایی که در این سفر همراه ماژلان بود، نوشته است:
آنها بهصورت ناگهانی با نیزههای آهنی و ساختهشده از بامبو بر سر او ریختند.
آنها آینه، نور، آرامش و تنها راهنمای ما را کشتند.
پس از به قتل رسیدن ماژلان، خدمه کشتی جسد او را همانجا رها کردند؛ نشانهای از اینکه آنها واقعا چه احساسی درباره رهبر بیرحم و سنگدل خود داشتند.
بعد از این اتفاق، خدمه وی در تنها کشتی باقیمانده، با کاپیتانی خوان سباستین الکانو، اهل باسک در شمال اسپانیا به سفر ادامه دادند. آنها در سپتامبر ۱۵۲۲ به اسپانیا بازگشتند. از دستاوردهای این سفر در ادامه مسیر میتوان به ورود به یک اقیانوس جدید، کشف مسیرهای جدیدی برای تجارت اروپا و ساختن سکویی برای گلوبالیسم مدرن اشاره کرد. این ماموریت پس از طی شدن ۶۰ هزار مایل (۱۱۱٬۱۲۰ کیلومتر) و کشتهشدن بیش از ۸۰ درصد افراد، ثابت کرد که میتوان جهان را دور زد. البته نباید از این واقعیت غافل شد که یکی دیگر از نتایج آن، باز شدن دری جدید به روی مستعمرهسازی اروپا در جهان جدید به نام تجارت بود.
در زمان ماژلان، ادویههایی چون میخک، جوز هندی و پوست جوز، کالاهای گرانبهایی در اروپا بودند و درختان گرمسیری بومی جزایر ملوک تنها منبع آنها به شمار میآمدند.
یک افسانه خلق شد و در سال ۱۹۸۹، یکی از همنامان ماژلان حتی به ونوس هم سفر کرد. سفینه فضایی ماژلان ناسا در یک سفر پنج ساله توانست تصاویری از این سیاره قبل از سوختن آن در جو خود ثبت کند.
جالب است بدانید با اینکه نام ماژلان در برخی روایات با اکتشاف گره خورده است؛ ولی عدهای از مورخان از بهکاربردن این کلمه برای او شرم دارند. امبث اوکامپو، تاریخدان و مدیر سابق انجمن تاریخی ملی جمهوری فیلیپین، میگوید:
زمانی که کتابم را بنویسم، اینطور بیان خواهم کرد که ماژلان در سال ۱۵۲۱ وارد فیلیپین شد.
ماژلان نباید بهعنوان شروعکننده تاریخ فیلیپین دیده شود؛ بلکه باید او را با یک رویداد تاریخی که هنوز باید برای یک نسل جدید نوشته و باز نوشته شود، به خاطر آورد.
یک نقشه سال ۱۵۴۵ در تعقیب مسیر سفر دریایی جهانی ماژلان؛ یک مرحله برجسته، قرنها قبل از فرآیند جهانیسازی. کتابخانه جان کارتر براون، دانشگاه براون
ورود این کاشف برای مردم بومی که با ماژلان و خدمه او روبهرو شدند، عصر جدیدی از تصرف، گسترش مسیحیت و مستعمرهسازی را بههمراه آورد. لاپولاپو، حاکم ماکتان که نیروهایش ماژلان را کشتند، غالبا در تاریخ بهعنوان کسی که یک کاشف را به قتل رساند، شناخته میشود. در نتیجه، اوکامپو با احترام و تاکید تبدیل به یک قهرمان ملی در فیلیپین شد.
اگرچه لاپولاپو، خود عمل قتل را مرتکب نشد؛ اما بهصورت گستردهای بهعنوان یک سمبل مقاومت فیلیپینی و غرور از وی یاد میشود. امروزه، تاریخدانان در آستانه پانصدمین سالگرد رسیدن ماژلان به فیلیپین بهدنبال یک تصویر دقیقتر هستند. برنامه جشنهای چهارساله دولتی در سال ۲۰۲۱ شامل تعویض مجسمه ۱۰ فوتی (سه متری) لاپولاپو در شهر، بههمراه نام او است. یک بنا که نشانگر خود جنگ و تلاش دستهجمعی است که منجر به کشتهشدن یک کاشف افسانهای شد، در جای آن قرار خواهد گرفت.
حال باید ماژلان را یک قهرمان بپنداریم یا آنچنان که اوکامپو او را «اولین گردشگر» فیلیپین میخواند از او یاد کنیم؟ با وجود اینکه گوآم، فیلیپین، اسپانیا و حتی پرتغال، جشنهای چهارساله را هم جشن میگیرند و هم درباره آن شک دارند، کماکان میراث این کاشف بهاندازه گذشته، پیچیده است.