مادر ، واژه ای به وسعت تمام هستی
پنج شنبه 24 بهمن 1398 10:47 AM
امروز که نگاهی به دنبال می کنم ؛ چهره پر از مهر و محبت بانویی را می بینم که با
آوازی ملکوتی صدایم می زند و آیات شادی و شادمانی و عشق سر می دهد . این صدا از
لحظاتی که پا به عرصه زندگی نهاده ام ،همراه و همسفرم در تمام سالهای زندگی بوده
.است
آری …دنیای کودکی ام سرشار از طنین دل انگیز صدای اوست .، تمام خاطرات کودکی ام
را با یاد آوری آنچه برمن گذشته ؛ مرور می کنم و فریاد می زنم ؛ مادر دوستت دارم
زبان از گفتن عشقت به کام من نمی چرخد
مقامت فوق ادراکم ، چه گویم در ثنای تو ؟
هیجده اسفندماه ،(بیستم جمادی الثانی )هر سال،در ایران روزی پر از خاطره و معنویت
است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان،فرزندان با محبت و همسران با وفا ؛ این روز به
یُمن زاد روز بانوی نمونه اسلام، فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) ، روز مادر نام گرفته است
.مادر، اسطوره ای مقدس است در زندگی انسان؛ بزرگ و بلند
ما نیز مانند اکثر فرهنگ های دنیا مادر را می ستاییم و او را پاس می داریم. با اینکه در تمام
جهان روز دیگری به این عنوان یعنی روز مادرشناخته می شود و گرامی داشته می گردد.ما
.در ایران روز هیجدهم اسفند را به عنوان روز زن و مادر نام نهاده ایم
مادر آهنربای قلب و ستاره قطبی چشم کودک است
جورج هربرت
سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است
بتهون
مادر شاهکار طبیعت است
یوهان ولفگانگ گوته
مادرشدن مرحلهٔ کمال زن است
الکساندر دوما
مادر یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را میشناسد
انوره دو بالزاک
فردوسی پاکزاد برای زن و مادر جایگاهی فراتر از پرورش فرزند و عشق به همسر قائل است و آن
.احترام به خرد مادر است. این نوع نگاه به زن را در کمتر متون ادبی و تاریخی میتوان یافت
در شاهنامه، زنان، مردان را راهنمایی میکنند، برخی بر مسند سیاست تکیه میزنند و برخی در میدان
کارزار میجنگند. زن دارای هویتی مستقل است و هویت اجتماعی زن و مادر کاملا پذیرفته شده است
مادران در شاهنامه مادرانی خردمند و دنیا دیدهاند. فرانک همسر آبتین، فرزندش فریدون فرخزاد را از بیم
گزند ضحاک به مزرعه داری میسپارد و از او عهد میگیرد تا او را چون فرزند خویش بپرورد و
هنگامی که فریدون میخواهد عجولانه علیه ضحاک شمشیر بکشد، مادر او را پند میدهد
«جهان را به چشم جوانی مبین» او پند مادر را میشنود و تا هنگام مناسب شکیبایی میکند
تهمینه مادر سهراب، او را از لشکرکشی به ایران برحذر میدارد اما سهراب پند مادر خردمند خود را
.نمیشنود و همین خیره سری و غرور، زمینههای مرگش را فراهم میکند
در داستان هزار و یکشب نیز زنی به نام شهرزاد به قهرمان اصلی داستان تبدیل شده و با قصههای هر
شبش جان زنان بسیاری چون خود را از مرگ رهایی میبخشد اما پس از دوره باستان، هویت اجتماعی
زنان و مادران در ایران کم کم رنگ میبازد و نقش و هویت آنها در نهاد خانواده و پرورش فرزند و عشق
.به همسر تعریف میشود
مولوی در مثنوی معنوی، مقام زن را ستوده و او را مایه نشاط، امید، سرزندگی، پویایی و عشق میداند
.او در یک داستان به این حقیقت پرداخته که هر مرد به امید و عشق زنش به کار و پویایی میپردازد
ای بسا از نازنینان خارکش
بر امید گلعذاره ماهوش
ای بسا حمال گشته پشت ریش از برای دلبر مهروی خویش
در گلستان، حرمت مادر را آنقدر ارج و ارزش مینهد که حکایت میکند
وقتی به جهل جوانی، بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی
فراموش کردی که درشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن
شیخ اجل در کتاب بوستان نیز از ستایش مقام مادر غافل نبوده و از آزردن دل مادران شکوه
میکند
جوانی سر از رای مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
پروین اعتصامی نیز در اشعار خود نسبت به مقام و منزلت مادر نیک مینگرد و بزرگی مردان را
:همواره مرهون و مدیون دامان مادران از خودگذشته میداند
به گاهواره مادر به کودکی بس خفت سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان
به اعتقاد پروین، شایسته است تا مقام دختران نیز که مادران فردا هستند، ارزشمند دانسته شود: «همیشه
.دختر امروز، مادر فرداست
و آنجا که اعتبار، مقام، ارزش، استقلال شخصیت و والایی زن و مادر نادیده یا فراموش انگاشته شده است
کسانی چون فروغ فرخزاد همواره با اشعار جانسوز خود بر حقیرکنندگان شخصیت زن و مادر میتازد. از
جمله شعرهای «دلم برای باغچه میسوزد»، «حلقه» و «عروسک کوکی» بر این حقیقت گواهی میدهند
ایرج میرزا، شعری در وصف و ستایش مادر با به کار بردن زیاد واژه آموخت دارد که دغدغه مادر را
.همواره آموختن رسم زندگی به فرزند میداند و در آخر هستی خود را از هستی مادر میداند
پس هستی من زهستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
فریدون مشیری، لذت یک لحظه مادر داشتن را از همه لذتها گواراتر میداند و توضیح میدهد همه
:زیباییها و داراییهای قابل تصور و غیرقابل تصور جهان
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذت یک لحظه مادر داشتن
اما شهریار، زیرکانه پردهدری و بیحرمتی برخی افراد را به ندیدن محبت مادرانه در کودکیشان نسبت
:میدهد
به خانه اي که نه در وي زن است زندان است
چه دخمه اي که صدش رخنه هست و روزن نيست
چراغ خانه مرد خدا ، زن و بچه است
تو را که نيست زن و بچه خانه روشن نيست
به خانه داري خود هرگز انتخاب مکن
زني که خانه نگهدار و پاکدامن نيسj
اغلب کسان که پرده حرمت دریدهاند
در کودکی محبت مادر ندیدهاند
شهريار مادر را چون فرشته اي مي داند که آهنگ لالايي او پيامي خدايي است
مادر فرشته ايست کش آهنگ لايلاي
قدسي ترين پيام خدا و پيمبر است
جز کودک يتيم چه داند که در جهان
بي مادري چه فاجعه يي رقت آور است
درياي مهد مادري از شهريار پرس
کو سينه اش سفينه غواص گوهر است
مرا گر دولت عالم ببخشند
برابر با نگاه مادرم نیست
رهي شعري در قالب مثنوي با عنوان « خلقت زن » تمام اوصاف و سرشت زن را در کمال زيبايي مي
سرايد که خداوند در خلقت وي نهايت دستکاري قدرت را به خرج داده است و در عين حال آميزه اي از تمام
اضداد جهان دانسته است
جهان داور چو گيتي را بنا کرد
پي ايجاد زن انديشه ها کرد
مهيا تا کند اجزاي او را
ز دريا عمق و از خورشيد گرمي
ز آهن سخني ، از گلبرگ نرمي
تکاپو از نسيم و مويه از جوي
ز شاخ تر ، گرائيدن بهر سو
ز شاخ تر ، گرائيدن بهر سو
همين تنها نبيني شير مردان
فراوان ديده ام من شير زن هم
نشان مردي مردم ، نري نيست
…جوانمردي تواند پير زن هم