0

خاطرات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس
پنج شنبه 4 خرداد 1396  11:15 AM

همچو لب خشک تو هیچ ندیدم لبی

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس

مسئول گروهانمان بود. مداحی هم می کرد. روضه های حضرت علی أصغرش علیه السلام عجیب بود.

مسئول گروهانمان بود.

مداحی هم می کرد.

روضه های حضرت علی أصغرش علیه السلام عجیب بود.

بار آخرهم توی حسینیه ی سنندج از حضرت علی أصغر علیه السلام خواند:

سوختم از آتشت آه چه سوزان تبی

همچو لب خشک تو هیچ ندیدم لبی

گریه کنم های های در عوض لای لای ...

آخرش هم تیر خورد توی گلوش .

مثل حضرت علی أصغر علیه السلام..

 

نگارنده : fatehan1 در 1391/06/29 10:47:03.

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها