0

خاطرات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس
پنج شنبه 4 خرداد 1396  11:07 AM

سنگ عظيم الجثّه و جان سه نفر

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس

در شب عمليات، از قلّه بازي‏دراز بالا رفتيم، ولي عمليات شكست خورد و صبح بود که برمي‏گشتيم. آنجا درّة عميقي بود. سه نفر آنجا نشسته بودند. صداي مهيب تانكها همه جا را پر كرده بود. در شب عمليات، از قلّه بازي‏دراز بالا رفتيم، ولي عمليات شكست خورد و صبح بود که برمي‏گشتيم. آنجا درّة عميقي بود. سه نفر آنجا نشسته بودند. صداي مهيب تانكها همه جا را پر كرده بود. ناگهان ديدم سنگي بزرگ كه تقريبا يك تن شايد هم بيشتر وزن داشت به طرف سه نفر از بچه ها مي‏رفت. از ترس زبانم بند آمده بود. اگر به آنها اصابت مي‏كرد قطعا هر سه نفر را له مي‏كرد و مي‏كشت. نمي‏دانم چه اتفاقي افتاد كه قبل از رسيدن سنگ به آنها يك نفر از آنها به طرفي و دو نفر ديگر به طرف مقابل پريدند و سنگ از وسط آنها رد شد و هر سه نفر نجات يافتند.

 

نگارنده : fatehan1 در 1391/07/08 22:21:09.

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها