پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس
پنج شنبه 4 خرداد 1396 11:07 AM
سنگ عظيم الجثّه و جان سه نفر |
در شب عمليات، از قلّه بازيدراز بالا رفتيم، ولي عمليات شكست خورد و صبح بود که برميگشتيم. آنجا درّة عميقي بود. سه نفر آنجا نشسته بودند. صداي مهيب تانكها همه جا را پر كرده بود. در شب عمليات، از قلّه بازيدراز بالا رفتيم، ولي عمليات شكست خورد و صبح بود که برميگشتيم. آنجا درّة عميقي بود. سه نفر آنجا نشسته بودند. صداي مهيب تانكها همه جا را پر كرده بود. ناگهان ديدم سنگي بزرگ كه تقريبا يك تن شايد هم بيشتر وزن داشت به طرف سه نفر از بچه ها ميرفت. از ترس زبانم بند آمده بود. اگر به آنها اصابت ميكرد قطعا هر سه نفر را له ميكرد و ميكشت. نميدانم چه اتفاقي افتاد كه قبل از رسيدن سنگ به آنها يك نفر از آنها به طرفي و دو نفر ديگر به طرف مقابل پريدند و سنگ از وسط آنها رد شد و هر سه نفر نجات يافتند.
نگارنده : fatehan1 در 1391/07/08 22:21:09.