0

خاطرات دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس
پنج شنبه 4 خرداد 1396  11:06 AM

پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس

سر پل ذهاب، وسيله نقليه به مقدار كافي براي رفتن به محل استقرار توپخانه و يا خط مقدم جبهه وجود نداشت. به ناچار بسياري از اوقات، مسير را پياده مي‏رفتيم. فاصله پادگان تا توپخانه كم بود، اما از پادگان تا جبهه نزديك به بيست كيلومتر فاصله بود و من عادت كرده بودم كه بي‏سيم را به دوش بگيرم و سه تا چهار ساعت پياده راه بروم. سر پل ذهاب، وسيله نقليه به مقدار كافي براي رفتن به محل استقرار توپخانه و يا خط مقدم جبهه وجود نداشت. به ناچار بسياري از اوقات، مسير را پياده مي‏رفتيم. فاصله پادگان تا توپخانه كم بود، اما از پادگان تا جبهه نزديك به بيست كيلومتر فاصله بود و من عادت كرده بودم كه بي‏سيم را به دوش بگيرم و سه تا چهار ساعت پياده راه بروم.
يك روز با آقاي كليشادي که دو سه سال از من جوانتر بود،راه افتاديم. وی در راه مدام مي‏گفت: آرامتر حركت كن خسته شدم. 
از آن زمان تا يكي دو سال پيش- يعني تا سال 1385- هميشه با خودم مي‏گفتم من چه تواني داشتم آن روز؛ با وجودي كه بي‏سيم روي دوشم بود و كف پاهايم صاف بود و راه رفتن برايم مشكل بود و او از من جوانتر بود با قدرت مي‏توانستم گام بردارم كه او به من بگويد: آهسته‏تر حركت كن. 
پس از گذشت چندين سال از پايان جنگ در مراسم عروسي در سال 1385 او را ديدم و از زمان جنگ سخن گفتیم. در بين صحبتهايش گفت: آن روز من تركش خورده بودم و آنجا براي استراحت آمده بودم و نبايد زياد كار مي‏كردم.
تازه متوجه شدم من چه قدر در خيال باطل بودم و او در حال گذراندن دوران نقاهت بوده است. معمولا رزمنده‏ها اين گونه بودند. آنان از روي اخلاص بسياري از زخمي‏شدن‏ها، مشكلات، بيماري‏ها و ايثارگري‏هايشان را پنهان مي‏كردند.

 

نگارنده : fatehan1 در 1391/07/08 22:20:42.

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها