پاسخ به:خاطرات دفاع مقدس
سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 10:29 PM
عکس شهر بستان بعد از آزادشدن و محل استقرار گردان بلال( نفر سمت چپ بنده و نفر سمت راست برادر احمدیان از نیروهای مخلص خدا)
بنام خدا
سلام برادر گلشنی گرامی
از عنایت شما برای گذاشتن این خاطرات بسیار خوب و زیبای دوران دفاع مقدس سپاسگزارم و از خداوند متعال اجری بزرگ برای شما آرزومندم که را ه شهدا را ادامه میدهید. بیان خاطرات رزمندگان غیور اسلام و خاطرات آنها برای جوانان عزیز ما خواندنی و جالب است و البته روزی خواهد رسید که این خاطرات بصورت داستان درآید و برای مطالعه کنندگان باور کردنی نخواهد بود که رزمندگان ما مانند شهدای صدر اسلام چگونه از خود گذشتگی میکردند . بنده شاهد بودم که در شبهای عملیات عزیزانی که به شهادت دعوت شده بودند با چه روحیه زیبائی خود را بر روی مین می انداختند و راه معبر را برای رزمندگان باز میکردند تا عملیات به موفقیت برسد.یکی از دوستان بنده که در گردان تخریب کار میکرد بعد از اینکه یکی از پاهایش از ساق بر اثر رفتن روی مین قطع شده بود بمحض اینکه از بیمارستان مرخص شده بود خودش را برای عملیات رساند . هرچه به او گفتند شما دین خود را ادا کرده اید و نباید به خط می آمدید . ایشان در پاسخ گفت : اولا که این بدن من میتواند روی مین ها بعنوان خنثی کننده قرار بگیرد تا رزمندگان سالم بتوانند سریع عمل کنند، ثانیا احساس می کنم حضورم در اینجا باعث تقویت روحیه رزمندگان خواهد بود.
بهر حال اجر شما با سالار شهیدان حضرت سیدالشهداء علیه السلام.