0

سیر انتقادی در تاریخ وباورهای بهائیت

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

سیر انتقادی در تاریخ وباورهای بهائیت
جمعه 11 بهمن 1398  9:37 PM

سیر انتقادی در تاریخ وباورهای بهائیت

نویسنده: عبدالحسین خسروپناه
دانشیار پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی
مجله کتاب نقد - پاییز وزمستان ۱۳۸۸ - شماره ۵۲

چکیده:
بابیت وبهائیت، دو جریان استعماری جدیدند که در ادامه جریان شیخیه وبا طرح اعتقادات وادعاهای واهی ومتناقض به گمراهی مردم پرداخته اند. استعمار روسیه وانگلیس، در پدید آوردن این فرقه ها نقش موثری داشته اند. پهلوی، دولت دست نشانده انگلیس وامریکا نیز از بهائیت حمایت جدی کرد ومسئولیت های مهم نظام در زوایای گوناگون را به آنها سپرد. بهائیت با رویکردی التقاطی به مکاتب غربی، به مطرح کردن اعتقادات بی اساس وانحرافی همچون خدای موهوم، ادعای نبوت، نفی خاتمیت، انکار معاد وقیامت، اعتقاد به مهدویت نوعی وانکار مهدویت حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه)، ادعای مهدویت شخصی، وپلورالیسم دینی پرداخت وبا رهبری بیت العدل ومبارزه با تقلید از مرجعیت، توانست عده ای از جوانان سست عقیده را جذب کند. البته تعدادی از بهائیان با درک حقایق اسلامی مستبصر شدند واز این فرقه انحرافی دست شستند. احکام ومناسک ساختگی وترفندهای جدید بهائیت، دو بحث دیگری است که در این نگاشته می خوانید.
درآمد
همیشه تاریخ اسلام، شاهد مدعیان مهدویت وبابیت بوده است؛ گروه هایی مانند کیسانیه(۱)، جارودیه(۲)، ناووسیه(۳)، باقریه(۴)، اسماعیلیه(۵) ونیز افرادی همچون: ابو مسلم خراسانی، مهدی عباسی پسر منصور دوانیقی، ابن مقفع، عبد الله عجمی، محمد بن احمد سودانی، سید محمد بن علی بن احمد ادریس وابن سعیدیمانی، وافرادی چون ابا محمد، حسن شریعی، محمد بن نصیر نمیری، احمد بن هلال کرخی، ابو طاهر محمد بن علی بن بلال، حسین بن منصور حلاج، ابو جعفر، ابن ابی العزاقر، ابو بکر بغدادی، ادعای مهدویت وبابیت داشته اند(اشتهاردی، ۱۳۸۳:۲۶-۳۳).
پیشینه بهائیت
پیشینه بهائیت را باید در فرقه شیخیه جستجو کرد.فرقه شیخیه که از آن به «فرقه کشفیه» یا «پایین سری» نیز تعبیر می کنند، یکی از فرقه های نوظهوری است کهتوسط دانشمند شیعی، شیخ احمد احسائی در قرن سیزدهم هجری تحقق یافت وپیروانی از شهرهای بصره، کربلا، قطیف، بحرین، کرمان، تبریز وغیره پیدا کرد.
رهبران این فرقه بر این باورند که شیخیه، هیچ تمایزی با تشیع اثنا عشری ندارد(۶). پاسخ های ۲۵ سئوال شیخ محمد تقی فلسفی (واعظ معروف) در بهمن ۱۳۲۸شمسی توسط ابو القاسم بن زین العابدین معروف به ابو القاسم خان ابراهیمی، رهبروقت شیخیه، با عنوان فلسفیه نیز بر این ادعا تأکید دارد.شیخ احمد احسائی، دررجب سال ۱۱۶۶ هجری قمری، در شهر احساء عربستان متولد شد.وی در ایامتحصیل، با رؤیای الهام بخشی، تحول معنوی وگرایش به باطن شریعت وساحتقدسی امام معصوم یافت.وی با اینکه ارتباط اجمالی با برخی از فرقه هایصوفیه داشت، به شدت با آنها مخالفت کرد وتعابیر تندوتیزی درباره رهبرانصوفیه به کار برد، ولی خود، مدعی کشف وشهود بود وادعاهایی را بدون برهانو استدلال مطرح کرد(تنکابنی، ۱۳۸۶:۳۵).
احسائی، علوم گوناگون را از استادان احساء وکربلا ونجف فرا گرفت وبهدریافت اجازات روایی از بزرگان حوزه علمیه عراق، همچون: شیخ جعفر کاشف الغطاء، سید مهدی بحر العلوم، آقا سید علی طباطبائی (صاحب ریاض) نایل شد وبزرگانی مانند صاحب جواهر نیز از او اجازه روایی گرفتند.شیخاحمد با وجود تربیت شاگردان وریاضت های شرعی وشهرت فراوان، به جهتپاره ای اعتقادات، توسط بزرگانی همچون:محمد تقی برغانی، عالم برجستهقزوین، وسید مهدی فرزند صاحب ریاض، صاحب جواهر، صاحب فصول، شریف العلماء، غالی، منحرف وکافر خوانده شد؛هرچند برخی از بزرگان دیگر مانند حاج ابراهیم کلباسی، تکفیر احسائی را به جهت دشواری مطالب ایشان رواندانستند(همان:۴۳-۶۰؛ امین ۱۴۰۳:۵۹۰).
گرایش شیخ احمد به امور باطنی شریعت واهل بیت (علیهم السلام) سبب شد تا کارکردمعرفت شناختی عقل را تنها مبتنی بر نور اهل بیت (علیهم السلام) بداند(احسائی، ۱۳۵۵:۳، ۲۱۵-۲۲۰).مهم ترین دیدگاه احسائی، به امامت شناسی مربوط است.وی، امامانمعصوم (علیهم السلام) را علل اربعه کائنات وواسطه فیض الهی وآفریننده موجودات دیگربه اذن الهی دانسته ودر نتیجه خالقیت، رازقیت ومشیت الهی را به اهل بیت (علیهم السلام) نسبت داده است(همان:۶۵ و۲۹۵-۳۰۰؛۴، ۴۵-۸۰؛۱۳۶۴:۱، ۳۲۰-۳۲۵).حال باید دید آیا اولاّ ائمه اطهار (علیهم السلام)، نقش فاعلیت فراگیر وولایت تکوینی کلیداشته اند یا نه؟یعنی آیا می توان ائمه (علیهم السلام) را مجاری فیض الهی برای همه موجودات دانست یا خیر؟ادعای تفویض را غالیان در عصر ائمه (علیهم السلام) مطرح کردهو ائمه اطهار (علیهم السلام) با آنها به مخالفت پرداخته اند.امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «به خداسوگند، تقدیر ارزاق ما فقط به دست خداست.من توشه ای برای خانواده ام نیازداشتم، سینه ام تنگ وفکرم مشغول شد تا رزق آنها تأمین گردید وراحت شدم(مجلسی، ۱۴۰۳:۲۵، ۳۰۱)».امام رضا (علیه السلام) نیز فرمود:«اگر کسی گمان کند که خداوند عز وجل، کار آفرینش ورزق را به حجت های خود واگذار کرده، تفویضی ومشرک است.»(همان:۲۷۶).
اشاعره، با منحصر کردن علیت فاعلی در خداوند متعال واصل«عادة الله جرت»، منکر نقش فاعلی پیامبران وامامان شدند.شیعیان با پذیرش اصل علیت ومخالفت با علیت استقلالی غیر خداوند متعال، واسطه بودن فیض انسان هایکامل را به اذن الهی پذیرفته اند، اما در قلمرو ولایت تکوینی اختلاف نظر دارند.
برخی همچون محقق اصفهانی بر این باورند که «والنبی والائمه (علیهم السلام) لهم الولایةالمعنویة والسلطة الباطنیة علی جمیع الامور التکوینیة والتشریعیة»: پیامبر وامامان، ولایت معنوی وسلطنت باطنی بر همه امور تکوینی وتشریعی دارند ووسایطفیض تکوین وتشریع اند(اصفهانی، ۱۳۸۳:۲، ۳۷۸).عده دیگری از محققان، در مقابل نظریه قبلی، ولایت تکوینی کلی اهل بیت (علیهم السلام) را به اذن الهی ممکنعقلی دانستند، اما منکر وجود دلیل محکم قرآنی وروایی شدند(صافیگلپایگانی، ۱۳۸۰:۳۰-۶۴).محققان دیگری نیز در تأیید نظریه محقق اصفهانیبه زیارت جامعه وروایات دیگر تمسک کرده اند؛(ربانی گلپایگانی، ۱۳۸۸:۲۹)به ویژه اینکه زیارت جامعه به تعبیر مرحوم مجلسی:
«انها اصح الزیارات سندا واعمها موردا وافصحها لفظا وابلغها معناو اعلاها شأنا»(مجلسی، ۱۴۰۴:، ۱۰۲، ۱۴۴).
امام معصوم در این زیارت می فرماید:
«بکم فتح الله وبکم یختم وبکم ینزل الغیث وبکم یمسک السماء ان تقععلی الارض الا باذنه وبکم ینفس الهم ویکشف الضر».
همچنین در زیارت مطلقه امام حسین (علیه السلام) آمده است:
«بکم یمحو ما یشاء ویثبت وبکم یفک الذل عن رقابنا وبکم تنبتالارض اشجارها وبکم تخرج الارض ثمارها وبکم تسبح الارض وتستقرجبالها»(طوسی، ۱۳۷۶:۶، ۶۴).
همین مضمون در روایت امام صادق (علیه السلام) نیز هست(صدوق، التوحید، [بی تا]:۱۵۱ و۱۵۲).اصبغ بن نباته از ابن عباس از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) درباره امیر المؤمنین وائمه اطهار (علیهم السلام) نقل می کند:
«بهم یمسک السماء ان تقع الارض الا باذنه وبهم یمسک الجبال انتمید بهم وبهم یسقی خلقه الغیث وبهم یخرج النبات»(شیخ مفید، ۱۴۱۳:۲۴۹).همچنین امام علی (علیه السلام) در نامه به معاویه فرمود:«فاناصنائع ربنا والناس بعد صنائع لنا»(طبرسی، ۱۳۶۷:۱۷۷۰۱)؛
یا:
«نحن صنائع ربنا والخلق بعد صنائعنا»(همان:۲، ۴۶۷).
برخی شارحان نهج البلاغه، فرمایش امام را به معنای صنع تشریعی وهدایت وتربیت معنوی گرفته اند(بحرانی، ۴، ۴۳۹-۴۴۰؛مغنیه، ۵۹۷۲، ۴، ۴۷۰).
حاصل سخن آنکه با توجه به پیچیدگی مطالب واحادیث متنوع ودیدگاه-های گوناگون، نمی توان به احسائی نسبت تفویض داد یا او را به شرک وکفرمتهم ساخت؛هرچند شاید در مقام جمع روایات ولایت تکوینی کلی وولایتتکوینی جزئی، بتوان قول به تفصیل را پذیرفت وبرای مقام نورانی وملکوتیامام، ولایت تکوینی کلی وبرای مقام مادی وزمینی امام، ولایت تکوینی جزئیرا به اذن الله نسبت داد.
مهم ترین اشکال وارد بر احسائی، به روش شناسی او در معرفت دینی مربوطاست.وی، بسیاری از عقاید خود را به مسموعات مستقیم از ائمه (علیهم السلام) که دررؤیا نصیبش شده، مستند می سازد.شیخ احمد، افزون بر روش شناسی ویژهمعرفت دینی وپذیرش جایگاه آفرینش گری اهل بیت (علیهم السلام)، به مسائل دیگریاعتقاد داشته است؛از جمله:تباهی کالبد جسمانی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) واهل بیت (علیهم السلام) وبقای جسم لطیف وبدن عنصری یا جسد هور قلیایی آنها(۷) وامکان ارتباط خلقبا جسم آنها، (احسائی، ۱۳۵۵:۳، ۱۲۷-۱۳۰)، تبیین معراج پیامبر(۸) ومعادجسمانی با نظریه جسد هورقلیایی(همان، ۴، ۲۶-۳۰؛۱۳۶۴:۲، ۱۸۹؛۱۳۶۰:۳۰۸ و۳۰۹-۱۱۰-۱۱۲-۳۱۰).و استقرار امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در عالم هورقلیا دردوران غیبت وامکان حضور حضرت به اقالیم سبعه با صورت های جسمی وزمانی ومکانی لطیف تر از عالم اجسام(احسائی، ۱۳۵۵:۴، ۲۶-۳۰؛۱۳۶۴:۲، ۱۸۹؛[بی تا]:۱۰۳؛[بی تا]:۱۰۰؛۱۳۶۰:۶، ۲۱۳).
شیخ احمد احسائی در ذی قعده سال ۱۲۴۲ قمری از دنیا رفت ودر قبرستان بقیع دفن گردید.احسائی، یکی از شاگردان ومریدانش بهنام سید کاظم رشتی را جانشین خود ساخت.اجداد رشتی، اهل حجازبودند که به جهت طاعون به رشت مهاجرت کردند وسید کاظم درآنجا تولد یافت.برخی نیز او را اهل قیس، شهری در ویلادستوک وغیر مسلمان وجاسوس روس دانسته اند.اعتقاد به رکن رابع، مهم ترینموضوع جنجالی شیخیه، منسوب به سید کاظم رشتی است که به بابیتمنجر شد.او بر این باور بود که واسطه فیض میان امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ومردم، شیعه کامل ورکن رابع است.اصول دین، بر این اساس عبارتاست از:توحید، نبوت، امامت ورکن رابع.بعد از مرگ رشتی در سال۱۲۵۹ یا ۱۲۶۰ قمری ومعلوم نشدن جانشین وی، شاگردانش همچون:حاج محمد علی بارفروشی، ملا حسین بشرویه، ملا احمد ابدال، ملا علیبسطامی وغیره، دو چهل روز در مسجد کوفه به سر بردند تا جانشیناستاد را کشف کند(دهخدا، ۱۳۴۲:۳۳).از طرف دیگر، عده ای مانندحاج محمد کریم خان کرمانی، میرزا حسن گوهر، علی محمد شیرازیو غیره نیز برای منصب جانشینی مطرح شدند.افرادی مانند ملا حسینبشرویه، جذب زهد ظاهری علی محمد شیرازی شدند واو را جانشینرشتی معرفی کردند.بدینسان، انشعاب در فرقه شیخیه تحقق یافت وزمینه پیدایش بابیه پدید آمد.
فرقه های شیخیه
مرگ رشتی در سال ۱۲۵۹ قمری وتعیین نکردن جانشینی برای خود، سبب شد تا چهار نفر، یعنی حاج کریم خان کرمانی، میرزا شفیع تبریزی، میرزا طاهر حکاک اصفهانی ومیرزا علی محمد شیرازی ادعای جانشینیوی کنند وانشعابات شیخیه را پدید آورند.شیخیه کریمخانیه یاکرمانیه، پیرو محمد کریم خان کرمانی(۱۲۲۵-۱۲۸۸)*بودند وبا وجودمعرفی پسرش، حاج محمد خان(۱۳۲۴-۱۲۶۳)به عنوان رئیس فرقهشیخیه کرمانیه، پسرانش، حاج رحیم خان وحاج زین العابدین خان وحاج(*)محمد کریم خان کرمانی، نزدیک ترین شاگرد رشتی بود وپدرش، حاج ابراهیم خان، مشهور بهظهیر الدوله، پسر عمو وداماد فتحعلی شاه وحاکم خراسان وکرمان بود.
محمد خان، پس از مرگش، بر سر جانشینی اختلاف کردند.اکثر شیخیهکرمان با مرگ حاج محمد خان، پیرو برادرش، حاج زین العابدین خان(۱۲۶۰-۱۳۷۶ ق) وپس از او، تابع ابو القاسم خان ابراهیمی(۱۳۱۴-۱۳۸۸) وسپس عبد الرضا خان ابراهیمی(ترور در سال ۱۳۵۸ شمسی) شدند.
شیخیه باقریه، یکی دیگر از فرقه های شیخیه است که پیرو محمد باقر خندقآبادی درچه ای، معروف به میرزا باقر همدانی، نماینده حاج محمد کریم خانکرمانی در همدان بودند.
شیخیه آذربایجان به سه طایفه حجة الاسلام، ثقة الاسلام واحقاقی منسوب است. بزرگ خاندان حجة الاسلام، میرزا محمد مامقانی، معروف بهحجة الاسلام(م ۱۲۶۹ ق)، شاگرد ونماینده شیخ احمد احسائی در تبریز وصادر کننده حکم اعدام علی محمد باب بود که بعد از مرگش، پسرش میرزامحمد حسین حجة الاسلام(م ۱۳۱۳) وسپس پسران دیگرش، میرزا محمد تقیحجة الإسلام (۱۳۱۲) ومیرزا اسماعیل حجة الاسلام(۱۳۱۷) مرجعیت شیخیهرا به عهده گرفتند. بزرگ خاندان ثقة الاسلام، میرزا شفیع تبریزی، معروف بهثقة الاسلام، شاگرد شیخ احمد بود.بزرگ خاندان احقاقی، میرزا محمد باقراسکویی(۱۳۰۱-۱۲۳۰)از مراجع تقلید وشاگرد میرزا حسن مشهور به گوهر(م ۱۲۶۶ ق)از شاگردان شیخ احمد وسید کاظم بوده است.وی، عقایدشیخیه را در کتاب احقاق الحق واباطل الباطل نگاشته وپاره ای از عقایدشیخیه کرمان را نقد کرده است.
اختلاف شیخیه کرمان وآذربایجان، در دو بخش اعتقادات وفروعدین است.شیخیه کرمان با تمسک به روایت«فارجعوا الی رواة احادیثنا» وپیروی از آثار حاج محمد کریم خان کرمانی همچون: رساله قواعد، رساله علم الیقین، رساله تسدید وکتاب الفطرة السلیمة از روش اخباریبهره برد وبا بسیاری از مباحث اصول فقه مخالفت ورزیده وتقلید راروا ندانسته وبه رکن رابع اعتقاد داشته واصول دین را چهار اصل توحید ونبوت وامامت ورکن رابع معرفی کرده است.طرف داران اینطایفه بر این باورند که عدل در ضمن توحید، ومعاد در ضمن نبوت نهفته است وذکر مستقل آنها ضرورت ندارد؛ غافل از اینکه نبوت وامامت نیز در توحید، مستتر است وذکر مستقل آنها از باب اهمیتضرورت دارد. شیخیه آذربایجان، مباحث اصول فقه را پذیرفته وازمراجع تقلید خود پیروی کرده وبه شدت با رکن رابع مخالفت ورزیده واصول پنج گانه تشیع را مطرح کرده است.
فرقه بابیت
میرزا علی محمد شیرازی، جانشین دیگر سید کاظم رشتی، فرقه ضالهبابیت یا بابیگری را تأسیس کرد.وی که به وسیله مریدانش، حضرتاعلی ونقطه اولی لقب گرفت، در محرم سال ۱۲۳۵ قمری مطابق بااکتبر ۱۸۱۹ میلادی در عصر سلطنت فتحعلی شاه قاجار، در شیراز به دنیاآمد.وی پس از پنج سال تحصیل نزد شیخ محمد عابد(یکی ازشاگردان شیخ احمد احسائی وسید کاظم رشتی) واشتغال به تجارتدر بوشهر، راهی سفر زیارت خانه خدا ومزار شریف امام حسین (علیه السلام)شد ودر درس سید کاظم رشتی در کربلا شرکت کرد.وی با موقعیت ویژه نزد استادش وفراگیری برخی مسائل عرفانی وتأویلی وآشنایی باروش احسائی، به اعتقادات انحرافی مانند خدا خواندن اهل بیت (علیهم السلام) وبابیت وواسطه فیض الهی دانستن دیگران دست یافت وبه ترویج آنهاپرداخت.سید علی محمد در سال ۱۲۵۷ قمری به شیراز برگشت وکتاب های گوناگون از جمله کتاب سنابرق سید جعفر علوی وکتاب هایطلسمات واوراد را مطالعه کرد وریاضت های غیر شرعی صوفیانجاهل همچون:سر برهنه ایستادن زیر حرارت آفتاب جهت تسخیرشمس را انجام داد وبه رطوبت دماغیه وتعادل روحی خود آسیب واردساخت(هدایت، ۱۳۸۵:۱۲۶۹-۱۲۷۵).وی پس از مرگ سید کاظمرشتی در سال ۱۲۵۹ یا ۱۲۶۰ قمری، یعنی در ۲۵ سالگی، ادعایجانشینی وسپس بابیت، مهدویت، نبوت والوهیت کرد(۹). هجده تن ازشاگردان سید کاظم رشتی، در مدت پنج ماه به عنوان «حروف حی» پیرامونش جمع شدند.(آیتی، ۱۳۴۲:۱، ۴۳)(۱۰) میرزا جانی کاشانی، نویسنده بابی، در کتاب نقطه الکاف تصریح می کند که علی محمد درسال اول، ادعای بابیت ودر سال دوم، ادعای ذکریت نمود ومقام بابیت را به ملا حسین بشرویه تفویض کرد(کاشانی، [بی تا]:۸۰ و۱۸۱).اودر بوشهر به محمد علی بارفروش، دستور داد تا در اذان عبارت «اشهدان علیا قبل نبیل باب بقیة الله» اضافه گردد ومقصودش از«نبیل»، خودش بود.وی در سفر مکه، ادعای مهدویت را به صراحت مطرح کردو می گفت:«من کسی هستم که هزار سال است که منتظرش هستید»(همان:۱۳۵).البته بارها از این ادعاهای واهی توبه کرد، ولی دوبارهبرای قریب مردم، ادعاهای بیشتری همچون:رسالت خود ونسخ اسلامرا مطرح کرد(دایره المعارف تشیع، ۱۳۷۵:۳، ۴-۸).وی در کتاب بیانمی گوید:«در هر زمان خداوند جل وعز، کتاب وحجتی از برای خلقمقدر فرموده ومی فرماید:در سنه هزار ودویست وهفتاد از بعثت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلّم) کتاب بیان وحجت را ذات حروف سبع قرار داد»(بلاغی، ۱۴۰۵:۳-۴).علی محمد، خود را برترین رسولان ومظهر نفسپروردگار دانسته است(باب، [بی تا]:۱ و۲). او در تفسیر سوره یوسفمی گفت:
«ان الله قد اوحی الیّ ان کنتم تحبون الله فاتبعونی»
ونیز تصریح می کند:
«قد بعثنی الله بمثل ما قد بعث محمدا من قبل»(بلاغی، ۱۴۰۵:۲۱)؛
«اول من سجد لی محمد ثم علی ثم الذین شهدوا من بعده»(همان).
وی در واقعه بدشت، جشن نسخ اسلام واستقلال شرع بیان را باهرزگی وبی عفتی برپا ساخت.سران بابیت در قضیه بدشت در حوالی شاهرود گرد هم جمع شدند وافزون بر رفتارهای ناپسند وغیر شرعی، به نسخ احکام شرعی اسلام پرداختند.قرة العین در این حادثه با روی بازو آرایش کرده در جمع مردان حاضر شد(۱۱). این واقعه برای بابیان متدینآن قدر تلخ بود که به انحرافی بودن فرقه بابیت پی بردند وسبب عدولآنها از این مسلک شد.اعتراض علما وفقهای شهرهای گوناگون وناتوانی باب در مناظره ها وکشف بی سوادی وی در تلفظ واعراب گذاری جملات عربی، سبب شد تا یک بار در بوشهر در سال۱۲۶۱ قمری، پیش از ادعای رسالت، به دستور والی فارس دستگیر وبهشیراز جهت تنبیه فرستاده شود ویک بار نیز دولت محمد شاه قاجار، اورا از قلعه ماکو به قلعه چهریق در اطراف ارومیه وسپس به تبریز تبعیدکند.مریدانش با مرگ محمد شاه در ۱۲۶۴ قمری به عنوان یاوران مهدیموعود، به غارت وکشتار مردم پرداختند. ناصر الدین شاه به پیشنهادامیر کبیر، در بیست وهفتم شعبان ۱۲۶۶، دستور تیرباران واعدامعلی محمد باب را در سن ۳۱ سالگی با وجود توبه ها وتوبه شکنی هایمتعدد، در تبریز صادر کرد.ولی شایع شد که بهایی ها، بعدهااستخوان های او را به حیفای اسرائیل بردند.
آسیب فرقه سازی بهائیت
پس از مرگ علی محمد باب، دو برادر به نام های میرزا یحیی(معروف به صبح ازل) وحسینعلی بهاء ونیز قرة العین به ترویج بابیت پرداختند.بابی ها به دستور بابدر کتاب های ایقان وغیر ایقان، رهبری میرزا یحیی را پذیرفتند وبه بغدادرفتند وسپس دولت عثمانی، آنها را به اسلامبول تبعید کرد.علی رغم وصیتعلی محمد باب به جانشینی صبح ازل، میرزا حسینعلی ملقب به بهاء، پس ازهجده سال تبعیت از برادرش، با ادعای بی عفتی میرزا یحیی با او مخالفت کرد وبه انشعاب بابیت به دو فرقه ازلیه(پیروان میرزا یحیی صبح ازل) وبهائیه(پیروان حسینعلی بهاء) انجامید. دولت عثمانی ناچار شد این دو برادر را به دومکان گوناگون تبعید کند.حسینعلی را با ۷۳ نفر به شهر عکّا) از شهرهای اسرائیل) ومیرزا یحیی صبح ازل را با ۳۰ نفر به قبرس منتقل کرد.میرزاحسینعلی بهاء الله متولد ۱۲۳۳ قمری، در تهران است، ولی اجدادش از نورمازندران بودند وشوهر خواهرش میرزا مجید، کنسول روس بود وخودش نیزبه سلک درویشان درآمد وسپس از پیروان علی محمد باب گشت.وی، پس ازتبعید به عکّا حدود ۲۴ سال بدون رقیب ومزاحمت، بساط ادعای الوهیت وربوبیت را گستراند وفرقه بهائیت را تأسیس کرد وتوسعه داد.بهاء با صراحتاعلام می کرد که من همان شخص موعود وباب من یظهره الله هستم ومیرزایحیی صبح ازل باید از من پیروی کند واحکام وحدود بیان، به تصدیق وامضای من متوقف است. وی پس از ادعای من یظهره الله، دعوی مهدویت وسپس رجعت حسینی ورجعت مسیحی وسرانجام، ادعای رسالت وشارعیت وحلول خداوند در او وتجسد وتجسم الهی کرد وشعار«انا الهیکل الاعلی» را سر می داد.حسینعلی بهاء در سال ۱۸۹۲ میلادی و۱۳۰۹ قمری بر اثر اسهالخونی از دنیا رفت وقبر او در شمال عکّا، قبله گاه بهائیان شد.
عباس افندی(عبد البهاء، پسر حسینعلی، متولد ۱۲۶۰ قمری درتهران)، که در دولت ایران وعثمانی، مجالی برای فعالیت نداشت، درسال ۱۹۱۱ به اروپا ونه ماه به امریکا سفر کرد وبا آمادگی لازم جانشینپدر شد؛ولی بین او وبرادرش محمد علی بر سر ریاست کشمکش واختلاف شدید در گرفت ودو فرقه دیگر زاییده شد.عباس افندی، پیروان خود را میثاقی نامید وپیروان محمد علی به عنوان«ناقضین»یعنیشکننده وصیت پدر شناخته شدند.عباس افندی در ۷۵ سالگی در سال۱۳۴۰ قمری از دنیا رفت وپسر دخترش، شوقی افندی متولد ۱۳۱۴قمری، زمام امور بهائیت را تا ۱۹۵۷ میلادی به دست گرفت.
وی به جهت نداشتن فرزند، امور بهائیت را در سال ۱۳۲۸ شمسی بهشورایی به نام بیت العدل سپرد.این شورا به کلیه مراکز بهائی جهان، ارتباط مستحکم با حکومت اسرائیل را ابلاغ کرد.البته مطابق نصوصرهبران بهائیت، باید ولی امر موجود به تعیین ولی امر بعدی بپردازد؛بههمین دلیل، حسینعلی بهاء به تعیین عباس افندی، وعباس افندی بهتعیین شوقی افندی پرداخت، ولی شوقی افندی، دستور تشکیلاتی رانقض کرد وموجب بی توجهی وآشفتگی دستگاه جامعه بهائیان شد.پس اگر شوقی افندی، وصیتی نداشته وتعیین جانشین نکرده است؛دراین صورت، وی از دستور مهم تشکیلاتی تخلف کرده وبه مهم ترینسند اداری بهائیان عمل نکرده است واگر ادعای میسن ریمی را بپذیریم که شوقی افندی وصیت نامه داشته ومیسن ریمی، رئیس وقت هیئتبین المللی بهائیت را به عنون ولی امر دوم بهائیان تعیین کرده است، پسمدیریت پنجاه سال اخیر سازمان بیت العدل توجیه پذیر نیست ومطابقاعتقادات بهائیت، مشروعیت ندارد.
تا اینجا روشن شد که فرقه بهائیت، همانند فرقه های باطل دیگر چونتصوف فرقه ای، به گروه های جزئی تری انشعاب یافت؛یعنی غیر از بهائیت وبعد از بابیت، فرقه های دیگری مانند ازلی، بیانی، مرآتی، ثابتین، ناقضین، سهرابی، جمشیدی وغیره پدید آمد.ولی مهم ترین شاخه های آن، گروه هاییاست که بعد از شوقی افندی پدید آمدند.روحیه ماکسول، همسر شوقی افندی، گروه ۲۷ نفره انتخابی شوقی را که به«ایادیان امر الله» معروف بودند، گرد خودآورد وبیت العدل را در سال ۱۳۴۲ شمسی تشکیل داد وآن را مرکز رهبریتبهائیت قرار داد.البته گروه های دیگری نیز مانند بهائیان ارتودکس یا راستین، بهرهبری چارلز میسن ریمی امریکایی، جانشین شوقی افندی، ونیز سمادیه بهرهبری جمشید معانی(معروف به سماء الله)، وهمچنین سهرابیه به رهبری احمدسهراب در کشورهای امریکا وهندوستان واسترالیا وپاکستان وغیره، از بهائیتانشعاب یافته اند(۱۲). میس ریمی پس از مرگ شوقی، ولایت امر دوم را به استرالیابرد وپس از مرگ وی در سال ۱۹۷۴ جوئل مارانژلا، ولی امر سوم، ودر حالحاضر نصرت الله بهره مند در جایگاه ولی امر چهارم قرار گرفته است.
اشکال قابل توجه این است که آیا انشعابات واختلافات بهائیان کهبه نفی یکدیگر می پردازند، با توجه به مبانی واصول بهائیت به آنهامشروعیت می دهد؟با توجه به اینکه عباس افندی تأکید می کند که اگربهائیت به دو فرقه مخالف هم درآیند، هر دو باطل هستند(اشتهاردی، ۱۳۸۳:۶۵، ۱۱۹).البته مرگ مشکوک شوقی افندی در لندن در سال۱۳۳۶ شمسی وبی توجهی خانم روحیه ماکسول، بیوه شوقی بهتشکیلات وبه عهده گرفتن مدیریت تشکیلات بهائیت، بر تردید ومشروعیت بهائیت مطابق اصول خودشان می افزاید.
حاصل سخن آنکه فرقه شیخیه به بابیت، وبابیت به ازلی وبهائیتانشعاب یافت.فرقه ازلی با مرگ صبحا زل به جهت عدول میرزا یحییدولت آبادی، وصی رسمی صبح ازل از پذیرش رهبری وتوصیه به مردمبرای تبعیت از مذهب تشیع منقرض شد(مکی، ۱۳۶۶:۳۶۰-۳۶۳).بهائیت هم با حسینعلی بهاء تأسیس شد وعباس افندی وشوقی افندیآن را توسعه دادند.میرزا احمد سهراب که از افراد برجسته زمان عباسافندی بود، به مخالفت با شوقی پرداخت وفرقه سهرابی را تأسیس کرد؛البته عده دیگری هم به دامن اسلام رو آوردند وپس از مرگ شوقیافندی در ۵۸ سالگی در لندن وبه سبب نداشتن فرزند، بهائیت به چهارجریان ذیل تبدیل شد:نخست، جریان روحیه ماکسول، بیوه کاناداییشوقی؛و دوم، جریان میسن ریمی امریکایی یا بهائیت ارتودکسی؛ وسوم:جریان جمشید معانی؛ وچهارم؛جریان احمد سهراب(۱۳).
شایان ذکر است عنوان«بیت العدل»را نخستین بار حسینعلی بها، در کتاب اقدس مطرح کرد، البته به این صورت که در هر شهر ومکانی که نه تن بهایی باشند، یک بیت العدل را گسترش داد وآن راوی، عباس افندی، دامنه تشکیلات بیت العدل را گسترش داد وآن رامرکز اصلی سازمان بهائیت قرار داد وسپس شوقی افندی آن راتوسعه داد.وی، تشکیلات سازمانی این رقه را در سه رکن مؤسسه ولایت امر، مؤسسه ایادی امر الله وبیوت عدل(محلی، ملی وبین المللی)تشکیل داد(اسلمنت، ۱۹۸۸:۲۹۰).بیت العدل اعظم، چهار وظیفه اصلی بر عهده دارد که عبارت اند از:
۱.تشریع وتغییر قوانین بهائیت با توجه به تحولات زمانی؛
۲.گشودن تمام امور مشکل ومبهم ومسائل بهائیان؛
۳.تعیین حاکمان ومبلغان واداره امور سیاسی واقتصادی محافل ملی ومحلی؛
۴.مرجع کل امور بهائیان ومأمور به هدایت جامعه بهائی وپیشرفت بهائیت(نوری، [بی تا]:۲۷-۲۹؛خاوری، ۱۲۸ بدیع:۱۷۳).
آسیب های سیاسی بهائیت
الف) استعمار وبهائیت

کشورهای استعمارگر در جوامع اسلامی وعرصه های گوناگون فکری، فرهنگی، اقتصادی وسیاسی، در پی مذهب سازی بوده اند وخواهند بود.جریان استعمار باتوطئه های خود توانست جریان وهابیت را در عربستان، جریان قادیانی(احمدیه)را در هندوستان وپاکستان، وجریان بهائیت را در ایران تأسیس یاحمایت وترویج کند وشکی نیست که استعمار روسیه وانگلیس در تأسیسبابیت وبهائیت، واستعمار امریکا وصهیونیست ها در توسعه آنها نقش مؤثریداشته اند.شواهد تاریخی فراوانی بر نقش استعمار در توسعه وترویج بهائیتدلالت دارد، که به اختصار بیان می گردد:
یکی از شواهدی که بر این مطلب دلالت دارد، قضیه ترور نافرجام ناصر الدینشاه توسط جمعی از طرف داران بابیت است.وقتی جمعی از بابیان به ناصر الدینشاه، سوء قصد کردند ونافرجام ماندند، در اواخر شوال ۱۲۶۸ قمری سران آنهادستگیر وهمه آنها اعدام شدند وبا وجود اینکه مهد علیا، مادر ناصر الدین شاه، بهاء را در این توطئه دارای نقش می دانست؛پرنس دالگورکی، سفیر روسیه، بامداخله عجیب وغریب وشهادت دادن به نفع او، باعث آزادی اش شد.این جریانرا عباس افندی(عبد البهاء)در مقاله سیاح گزارش داده است.
شاهد دوم:حمایت مالی وسیاسی انجمن جهانی یهودیان از سران بابیت وبهائیت وقادیانی، با هدف تضعیف قدرت اسلام وتفرقه میان مسلمانان ودستیابیو تسلط بر مناقط فلسطین است.به همین جهت، عبد البهاء تلاش کرد تا کشور فلسطینیان به سرزمین یهودیان تبدیل شود)نوری، ۱۳۱۴:۱۱۸) وشوقی افندیبرای تشکر از حمایت های یهودیان، بعد از تشکیل حکومت غاصب اسرائیل، ایندولت را پناهگاه بهائیت معرفی کرد وعنوان «ارض اقدس» و«مشرق الاذکار» بدان دارد وبه صورت رسمی، در نهم ژانویه ۱۹۵۱ از این دولت حمایت کرد.
شاهد سوم: عباس افندی، پسر حسینعلی بهاء، در دوره تسلط استعمار انگلیسبر مناطق اسلامی نظیر عراق، فلسطین، اردن، افغانستان وشبه قاره هند، از دربارلندن به لقب«سر»ملقب شد ونشان شوالیه را دریافت کرد.ارتباط تنگاتنگ شوقیافندی با انگلیس وامریکا وگرفتن زن کانادایی ووجود اسناد ومدارک فراوان، برسیاسی بودن وارتباط این فرقه با دولت های استعمارگر، دلالت آشکار دارد.
تلاش فراوان غرب به ویژه امریکا وانگلیس وسازمان های بین المللی برایجلوه دادن بهائیت به منزله دین رسمی در برابر ادیان الهی، وتصویب لوایحمجلس کنگره وسنای امریکا ومجالس انگلیس برای حمایت از بهائیت درایران، نمونه دیگر فعالیت استعمار پیر در مبارزه بر ضد اسلام است.
ب)پهلوی وبهائیت
حضور گسترده بهائیت در دولت پهلوی به گونه ای است که باید دولت پهلویرا دولت بهائیت-نه دولت شیعی-دانست.سران بهائیت با سید ضیاء ورضا خان پیوند وثیقی داشتند ونقش عین الملک هویدا(پدر عباس هویدا)درکشف ومعرفی رضا خان به سران بریتانیا برای انجام کودتای اسفند ۱۲۹۹شمسی کاملا آشکار است.جایگاه شخصیت های بهایی مانند دکتر عبد الکریمایادی، طبیب مخصوص شاه، حسین علا وهویدا، نخست وزیران دولت پهلوی، اسد الله صنیعی، وزیر جنگ، منصور روحانی، وزیر آب وبرق وکشاورزی، غلام عباس آرام، وزیر خارجه، غلامرضا کیان پور، وزیر دادگستری، منوچهر تسلیمی، وزیر بازرگانی، منوچهر شاهقلی، وزیر بهداری وعلوم، خانمفرخ رو پارسا، وزیر آموزش وپرورش، حبیب ثابت، تئوریسن ومعاون ساواکو مؤسس تلویزیون ایران وصاحب پپسی کولا وایرانا، ارتشبد جعفر شفقت، رئیس ستاد ارتش، سپهبد علی محمد خادم، رئیس هواپیمایی ملی ایران(هما)، هژبر یزدانی، هوشنگ انصاری، غلامرضا ازهاری، مسئولان رده بالای حکومتپهلوی، نشانه دیگری از نفوذ استعمار در ایران است.
همسر تیمسار سرلشکر پرویز خسروانی، معاون ژاندارمری کل کشور، به اعتراف ساواک، جزو بهائیان متعصب بود وسرلشکر خسروانی نیزاداره کننده یک لجنه بهایی بود.مرکز جلسات لجنه، هر هفته در منزلسرلشکر خسروانی تشکیل می شد وآقای عطاء الله خسروانی(وزیر کار)، دکتر راسخ ودکتر ایقانی در این جلسات شرکت می کردند وبه وسیله وزیرکار با تیمسار سپهبد ایادی، پزشک دربار شاهنشاهی، مربوط بودند واز ویدستور می گرفتند.همچنین خسروانی، وزیر کار، پست عده فراوانی ازبهائیان وزارت کار را که سمت مهمی در آن وزارت خانه به آنها محولنشده بود، به مرور تغییر داد وامور مهم وزارت کار را به دست آنان سپرد، که از آن جمله می توان نام مهندس مجد، معاون فنی وزارت کار، وپرتواعظم، مدیر کل امور اجتماعی وزارت کار را ذکر نمود.(مرکز بررسیتاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۷:۱۰۶)
جلسات بهائیان در منزل ضیاء الله هوشمند تشکیل می شد وسرهنگ اقدسیه در یکی از این جلسات اظهار کرده بود:
«افتخار ما بر دیانت بهایی است.من زمانی که در ارتش بودم سربازانو درجه داران وافسران بهایی را احترام می گذاشتم؛ولی اگر یک فردمسلمان از دیگری شکایت می کرد، دستور شلاق زدنش را می دادم».اوافزوده است:«ما اطلاع داریم که شاهنشاه آریامهر، بهایی می باشند.مابهائیان همه پولدار هستیم وترقی بیشتری خواهیم کرد»(همان:۱۶۶).
نمونه دیگر اینکه:در یکی دیگر از جلسات بهائیان که در خیابان سبلان، کوچهکرمی، پلاک ۲۷ تشکیل شده بود، شخصی به نام واحدیان، ضمن صحبت دربارهامور مذهبی اظهار داشته است:
«کارهایی که اکنون به دست اعلی حضرت همایون شاهنشاه آریامهرصورت می گیرد، هیچ کدامش روی اصول دین اسلام نیست؛زیراخود شاه به تمام دستورات بهایی آشنایی دارد وحتی ایشان با اشرفپهلوی در دوران کودکی در مدرسه بهائیان در خیابان امیریه که در آنزمان از مدارس عالی تهران بود، درس خوانده اند ودلیلش آن استکه عکس آن زمان شاه واشرف هم اکنون موجود است که ایشانایستاده اند وقبل از اینکه به کلاس درس بروند، دعا می خوانند.حالامردم احمق می گویند:شاه بهائی است.چکار می توانند بکنند.فلسفیبالای منبر می گوید:شاها مواظب باش ببین دکتر شما چه شخصیاست؛کارها را به دست بهائی ها ندهید.ولی این گفتار اثری ندارد.هم اکنون تیمسار صنیعی، وزیر جنگ، وتیمسار شیرین سخن، بهائیهستند وهرچند نزدیک تر شوید، می بیند که چه کارهای مهمی بهدست بهائیان است.چرا؟برای اینکه آنها بهتر می فهمند»(همان:۱۸۹).
فعالیت بهائیان فقط در سطح ایران قبل از انقلاب خلاصه نمی شود.اینجریان انحرافی در کشورهای همسایه ایران نیز رذیلانه، مشغول شیطنت برضد اسلام ومسلمین است؛برای نمونه:دیوید کلی، مسئول مالی محفلملی بهائیان در انگلیس، وکارشناس ارشد سلاح های کشتار جمعی دروزارت دفاع، با دستور بیت العدل، گزارش های وزارت دفاع انگلیس دربارهسلاح های کشتار جمعی در عراق را دستکاری کرد، به گونه ای که دولت ومجلس انگلیس به وجود سلاح های مزبور در کشور عراق یقین کردند وباهمراهی با امریکا در حمله به عراق موافقت کردند.پرویز ثابتی، معاونسازمان امنیت رژیم پهلوی، که با توطئه ای توانست در سال ۵۰ گروه هایمسلح زیرزمینی را کشف ونابود سازد، با کمک امریکا، مسئول تجدید سازمانامنیت عراق می شود ودر سازماندهی مجدد استخبارات عراق مشارکت می کند.(چهار مقاله در زمینه بهائیت، [بی تا]:۲۵ و۲۶).
علمای اسلام به ویژه آیت الله العظمی بروجردی وحضرت امام خمینیبه خوبی متوجه نفوذ بهائیت واستعمار در ایران شدند وبا این جریانمقابله شدیدی کردند.البته گسترش بهائیت را افزون بر مداخله کشورهایبیگانه به ویژه روسیه وانگلیس وسپس امریکا واسرائیل، باید به ضعف هاو کاستی های سیاسی وفرهنگی واجتماعی واقتصادی ودینی مردم، ومظلوم نمایی باب وبهاء مربوط دانست.استفاده ابزاری از دین وبهره گیری از احساسات پاک واعتقادات مردم درباره مهدویت وانتظارفرج، ونبود معرفت عقلانی مردم نیز نقش مؤثری در توسعه بهائیت داشتهاست.جالب اینکه با حضور استعمار در تأسیس وتوسعه بهائیت، این فرقه بر این باور است که نباید در سیاست مداخله کرد.حسینعلی بهاءمی گوید:
«اگر در مجلسی بودید ودیدید کسی وارد بحث های سیاسی شد، بدانید از احیاء نیست.خود را به این جیفه[(سیاست)] آلوده نکنید»(نوری، ۱۳۱۴:۲۷).
این توصیه برای این است که نسل های بعد فراموش کنند که بهائیت، زاییدهاستعمار وسیاست پیر انگلیس وروسیه است وجریان های مقابل خود را بهجدایی دین از سیاست ترغیب کرده تا به اهداف شیطانی استعمارگران روسی وانگلیسی دست یابند وتا حدودی هم به این هدف رسیدند، چنان که انجمنحجتیه که به جهت مقابله با بهایئت پدید آمد، شعار جدایی دین از سیاست راتعقیب وعملی می کرد.افزون بر اینکه بسیاری از سیاست مداران دولت پهلویبهایی بودند؛حسین فردوست، ارتشبد دولت پهلوی، می گوید:
«روزی که از سپهبد صنیعی پرسیدم که چگونه شما شغل سیاسیپذیرفته اند، پاسخ داد:از عکّا سؤال شده واجازه داده اند که در موارداستثنایی ومهم، این نوع مشاغل پذیرفته شود»(فردوست، ۱۳۸۰:۱، ۳۷۵).
آسیب های بینشی بهائیت
بهائیت، از دین اسلام استفاده ابزاری کرده است تا بتواند با شبیه سازی، بهاهداف استعماری وتثبیت باورهای بی دلیل خود دست یابد؛برای نمونه:علی محمد باب از اعتقاد به مهدویت برای مسئله بابیت، وحسینعلی بهاء ازرجعت حسینی برای مشروعیت بخشیدن به اعتقادات خود، استفاده کرد؛و با این شعارهای فریبنده، طرف داران باب وبهاء، آشوب هایی در مناطق گوناگونایران، مانند مازندران وزنجان وغیره به راه انداختند.البته باب وبهاء از ایناعتقادات ابزاری دست شستند وادعاهای مهم تری را همچون بابیت، امامت، نبوت والوهیت مطرح کردند؛برای نمونه، علی محمد باب در نامه به یحییصبح ازل می نویسد:
«هذا کتاب من الله الحی القیوم الی الله الحی القیوم قل کل من الله یبدونقل کل الی الله یعودون»(کاشانی، [بی تا]:۶۲):
این نوشته از خدای زنده وقیوم به خدای زنده قیوم است؛و بگو همه چیز ازخدا آغاز می شود وبگو همه چیز به سوی خدا بر می گردد.او همچنین در کتاببیان فارسی می نویسد:
«کل شی باین شی واحد بر می گردد وکل شی باین شی واحد خلقمی شود...اننی انا الله لا اله انا رب کل شی وانا مادونی خلقی ان یاخلقی ایای فاعبدون»
منظور باب از«شیء واحد»، خود اوست(باب، [بی تا]:۵۶).میرزا حسینعلی بهاءبه هادی دولت آبادی نوشت:
«ان المبشر قال انه ینطق فی کل شأن اننی انا الله لا اله الا الله اناالمهمین القیوم»(بهاء، [بی تا]:۱۵۸، ۱۹۴، ۲۴۰، ۲۶۵).
وی در کتاب اشراقات، خود را«قلم اعلی»، «سدرة المنتهی»، «مظهر اسماو صفات الهی»، «کنز المخزون»، «قیوم»، «بسم الله الرحمن الرحیم باسمی المهیمن علی الاسماء» وغیره معرفی می کند. این گفته ها نشان می دهدکه باب وبهاء در پی مبارزه با بعثت پیامبران بوده اند؛ زیرا همه پیامبران مبعوث شدند تا انسان ها را به توحید ونفی شرکت دعوت کنند وانحرافات یهودیان ومسیحیان را مبنی بر پسر خدا دانستن عزیز وعیسیآشکار سازند، واکنون با بیان وبهائیان درصددند تا نوعی شرکت در ربوبیترا به مردم عرضه نمایند.
این مدعیات، آن قدر سخیف است که جایی برای نقد آنها باقینمی ماند.البته نویسندگان فراوانی در نقد این دو فرقه منحرف، کتابنوشتند، وخوانندگان گرامی می توانند لیست برخی کتاب های نقد را ازلغت نامه دهخدا والذریعه آقابزرگ تهرانی جویا شدند؛اما حق مطلبآن است که انحراف مطالب این طوایف، آن قدر روشن است که حاجتیبه نگاشتن نقد نیست؛برای نمونه، اینکه علی محمد باب، ابتدا ادعایبابیت وذکریت وسپس مهدویت وبعد نبوت والوهیت کرد، نشانهبیماری روانی اوست.علی محمد باب، پس از آنکه در کودکی، پدر خودرا از دست داد، تحت کفالت دایی اش قرار گرفت ودر کنار او بهکسب وکار در«کمپانی ساسون»پرداخت.این کمپانی به تجارت تریاکاشتغال داشت.وظیفه وی در آغاز این همکاری، انجام کار بسیار دشوار«تریاک مالی»بود.او وظیفه داشت تا هر روز بیش از ده ساعت در زیرآفتاب سوزان بندر بوشهر، واغلب بر روی بام کاروان سراها به این کاربپردازد.بسیاری از کارشناسان بر این عقیده اند که اشتغال حداقل روزیده ساعت به این کار در زیر آفتاب سوزان بوشهر، به مشاعر وی آسیبرسانده واز او موجودی«مالیخولیایی»ساخته بود که ادعای تصرف درماه وستارگان را داشت!این نکته در خاطرات دالگورکی، سفیر کبیرروسیه در ایران، نیز آمده است(رضائیان فیروزآبادی، ۱۳۸۶:۸۵).
حسینعلی بهاء نیز در برخی نوشته هایش ادعای بندگی می کند، ولی ادعایرجعت حسینی ورسالت وپیامبری وخدایی را هم مطرح می سازد.اغلاط وتناقض های بی شمار کتاب های باب مانند احسن القصص، بیان عربی وفارسی؛و کتاب های بهاء، مانند اقدس، الواح، اقتدارات، ایقان، بدیع، مبین، نشانهبی سوادی آنهاست.البته افزون بر بی سوادی واغراض سیاسی این جریاناستعماری، می توان برخی از ادعاهای باب یا بهاء را زاییده لجاجت های آنهادانست؛برای نمونه:علی محمد باب در دفاع از نسخ قرآن می گوید:«اگراعتراضات اهل فرقان[(قرآن)]نبود، شریعت فرقان را نسخ نمی نمود».شاهددیگری که بر الگوگیری وگرته برداری علی محمد باب از اسلام وبر غیر صالتداشتن آیین او دلالت دارد، کتاب بیان اوست که به زبان عربی ناقص وغلطنگاشته شده است؛زیرا علی محمد باب با اینکه ایرانی بود ودر ایران می زیستو پیامش به صورت مستقیم، خطاب به ایرانیان بود، بایستی مطابق آیه ﴿وماأرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه لیبیّن لهم فیضلّ الله من یشاء ویهدی من یشاء وهوالعزیز الحکیم﴾(ابراهیم:۴)، با زبان قوم خودش سخن بگوید؛اما وی، بیان را بهعربی نگاشت وچون عربی را درست فرا نگرفته بود، این کتاب را با اغلاطمضحکانه ای ارائه داد.این الگوگیری از اسلام، نوع گرته برداری وتقلید بوده است.همه این مطالب نشان می دهد که دین بهائیت، اصالت، حقیقت وصداقت ندارد.
اکنون که به اختصار، به تاریخچه وچگونگی پیدایش وتطور بهائیت اشارهشد، لازم است پاره ای اعتقادات بهائیت که بدون دلیل وتناقض گونه بیانشده اند، وهمچنین آسیب ها واشکالات آنها را بیان کنیم:
خدای موهوم بهائیت
خدای بهائیت، در دره تاریکی از افسانه ها فرو رفته است وبا موهوماتبت پرستی ویافته های تهی وبی اساس آمیخته شده است، تا آنجا که گاه خدا درزندان می افتد.این مطالب، افزون بر مخالفت با عقل، با ادعای بهاء وباب مبنیبر الوهیت خود نیز سازگار نیست.ملاک ومعیار توحید در نزد حسینعلی بهاء، ایمان به وی واعتقاداتش است، به گونه ای که مخالفانش را مشرک می شمارد ومی گوید:
«ان الذی ما شرب من رحیقنا المختوم الذی فککنا ختمه باسمنا القیومانه ما فاز بانوار التوحید وما عرف المقصود من کتب الله وکان منالمشرکین»؛(نوری، [بی تا]:۵۵):کسی که از رحیق وشراب مختوم ودست نخورده ما که با نام ما یعنی قیوم، باز شده، نیاشامید، هرگز بهانوار توحید رستگار نمی شود ومراد کتاب های خداوند را درکنمی کند؛و مشرک خواهد بود.
حسینعلی بهاء، با جملات تناقض آمیز، اوصاف الهی را به ذات تولدیافته خودنسبت می دهد وخود را متولد وغیر متولد معرفی می کند ومی گوید:
«فیا حبذا هذا الفجر الذی فیه ولد من لم یلد ولم یولد»(اشراق خاوری، ۱۲۷:۵۰).
وقتی از بهاء الله پرسیدند که:چگونه گاه خود را خدا وگاه خدا رامی خوانی؟ پاسخ داد:گاهی ظاهرم، باطنم را وگاهی باطنم، ظاهرم رامی خواند وغیر از من در ملک، کسی نیست، ولی مردم در غفلتآشکارند«یدعو ظاهری باطنی وباطنی ظاهری لیست فی الملک سوای ولکن الناس فی غفلة مبین»(نوری، ۱۲۰ بدیع، ۴۰۵)؛ «ان الذی خلقالعالم لنفسه منعوه ان ینظر الی احد من احبائه ان هذا الا ظلم مبین»(همان:۲۳۳) «والذی ینطق فی السجن الاعظم انه لخالق وموجد الاسماء»؛(همان، ۱۳۱۴:۲۵).
وی ولایت شریعت را از آن خود می داند ومی گوید:«اگر بهاء به سمت راست، حکم سمت چپ کند وبه جنوب، حکم شمال کند، شکی نکن که او در فعلش، پسندیده است وامرش، مطاع وشریکی در حکمش نیست»(انه لو یحکم علیالیمین حکم الیسار وعلی الجنوب حکم الشمال حق لا ریب فیه انه محمود فی فعله ومطاعفی امره ولیس له شریک فی حکمه)(نوری، [بی تا]:۱۷)؛ اگر بهائیان در توجیهسخنان شرک آلود رهبرشان بگویند که خداوند-معاذ الله-در بهاء حلول کردهاست، پاسخ این است که خداوند متعال، موجودی نامحدود است ومحال استکه نامحدود در محدود، حلول کند؛ به تعبیر امیر المؤمنین:
«وحدّ الاشیاء کلها عند خلقه ابانة لها من شبهة ایانة له من شبهها لم یحلل فیهافیقال هو فیها کائن ولم ینأ عنها فیقال هو منها بائن ولم یخل منها فیقال لهأین لکنه سبحانه احاط بها علمه أتقنها صنعه وأحصاها حفظه لم یعزب عنه خفیات غیوب الهواء ولا غوامض مکنون ظلم الدجی ولا ما فی السماواتالعلی الی الارضین السفلی لکل شیء»(کلینی، ۱۳۶۵:۱، ۱۳۴).
ادعای نبوت
یکی دیگر از اعتقادات باب وبهاء این است که خود را در ردیفپیامبرانی مانند موسی، عیسی، ابراهیم، نوح (علیهم السلام) وبلکه بالاتر از آنها می دانند وگاه نبوت خود را رجعت چهارده معصوم (علیهم السلام) با رجعتمسیح می شمارند ودر نتیجه، به نسخ شریعت اسلام وانکار ختمنبوت می پردازند.این اعتقاد بهائیت یعنی انکار خاتمیت وتفسیرخاتم النبیین به زینت پیامبران، ناصواب است؛زیرا اگر انگشتر را همخاتم نامیده اند، به جهت مهری بوده که در پایان نامه با آن می زده اند.بهائیان با وجود نص آیه ۴۰ سوره احزاب وروایات متواتر دربارهخاتمیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)، با این اصل ضروری مخالفت کردند تامذهب خود را توجیه کنند.علی محمد باب، به صراحت ادعای نبوت کرد وگفت: (ان الله قد اوحی الیّ ان کنتم تحبون الله فاتبعونی):خداوند به من وحی فرستاد که اگر خدا را دوست می دارید، مرا تبعیتکنید.او همچنین در نامه به شهاب الدین آلوسی می نویسد:«قد بعثنی الله بمثل ما قد بعث محمدا من قبل....قد رفع کل ما کنتم به تعلمون»(بلاغی، ۱۴۲۳:۱۶).علی محمد باب، خود را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)، وبیانرا از قرآن، افضل معرفی می کند ومی گوید:
«اگر بشر از آوردن یک سوره قرآن عاجز است؛پس بشر از آوردنیک حرف من ناتوان است؛زیرا محمد در مقام الف ومن در مقامنقطه هستم!»(تبریزی، ۱۳۳۵:۷۷).
البته حسینعلی بهاء، جانشین او، نیز مطالب باب را نسخ کرد وخود را افضلاز او دانست ومی گفت:«قل یا ملاء البیان لا تقتلونی بسیوف الاعراض تالله کنت نائما ایقظنی ید اراده ربکم الرحمن وامرنی بالنداء بین الارض والسماءلیس هذا من عندی لو انتم تعرفون»(نوری، ۱۳۱۴:۴۵).
نفی خاتمیت
آسیب اساسی دیگر بر اعتقادات بهائیت، عبارت است از اینکه چگونه مذهبی کهاز دین معینی چون اسلام انشعاب پیدا کرده است، با آموزه های ضروری وبدیهیآن، در تعارض است؟همه مدعیات بابیت وبهائیت با آیات قرآن وروایاتمتواتره اسلام در تعارض است.خاتمیت نیز از اعتقادات مشترک میان شیعه وسنی است که قرآن به صراحت تمام، در سوره احزاب، آن را بیان کرده است:
﴿ما کان محمّد أبا أحد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النّبیّین وکان الله بکلّ شی علیما﴾(احزاب:۴۰).
تفسیر«خاتم النبیین»بر خاتمیت پیامبری برای رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)، نه تنهااجماعی است، بلکه با قواعد لغوی نیز تأیید می شود؛برای اینکه خاتم، چه به فتح تاء باشد یا به کسر تاء، بر ختم نبوت دلالت دارد؛زیرا اگر بهکسر تاء خوانده شود، در این صورت، اسم فاعل است وبه معنایختم کننده پیامبری است واگر به فتح تاء خوانده شود، به معنای ما یختم بهاست؛یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)، مهر پایان طومار وسلسله پیامبری را زدهاست(بیضاوی، ۱۴۱۰:۳، ۳۸۵).نتیجه آنکه لفظ«خاتم»را به هر نحوبخوانیم، معنای آیه این می شود که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) آخرین پیامبرالهی است وپیامبری ونبوت، با آمدن او ختم شده وپس از او، پیامبری، کتابی، شریعتی ودین دیگری نخواهد آمد.افزون بر آیه پیش گفته، می توان به آیات دیگری نیز مانند:۱.(فرقان:۱)، ۲.(سبأ:۲۸)، (انعام:۱۹و ۹۰)، (اعراف:۱۵۸)، (انبیاء:۱۰۷)، برای اثبات خاتمیت تمسک کرد.همچنین احادیث متواتری، همچون حدیث منزلت که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) به امام
علی (علیه السلام) فرمود:
«اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»(کلینی، ۱۳۲۵:۸، ۱۰۶)
بر خاتمیت پیامبری دلالت دارد.حدیث منزلت، به تعبیر ابن ابی الحدیدمعتزلی، مورد اتفاق واجماع تمام فرق اسلامی است(معتزلی، ۱۴۰۴:۱۳، ۲۱۱) ونویسنده الاستیعاب نیز این حدیث را صحیح ترین حدیث دانستهاست که افرادی چون:سعد بن ابی وقاص، ابن عباس، ابو سعید خدری، امسلمه، اسماء بنت عمیس، جابر بن عبد الله انصاری وعده دیگری، آن رانقل کرده اند(ابن عبد البر النمری القرطبی، ۱۳۱۹:۲، ۴۷۲ و۴۷۳).افزونبر این روایات، روایاتی که بر ابدیت احکام الهی اسلام دلالت دارند، نیزاثباتگر خاتمیت هستند؛برای نمونه امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
«حتی جاء محمد فجاء بالقرآن وبشریعته ومنهاجه فحلاله حلال الی یومالقیامه وحرامه حرام الی یوم القیامه»(شیخ صدوق، ۱۳۷۸:۲، ۸۰).
همچنین در این زمینه می توان به خطبه های ۷۲، ۸۷، ۱۳۳ و۱۷۳ نهج البلاغهمراجعه کرد.
تهافت بابیان وبهائیان تا اینجا ادامه می یابد که با وجود اینکه در برخینگاشته ها، به انکار ختم نبوت پرداخته وخود را به مقام نبوت رسانده اند، درمواردی نیز به صراحت می گویند:«حلال محمد حلال الی یوم القیامه وحرام محمدحرام الی یوم القیامه»(باب، ۱۲۹:۵).حسینعلی بهاء نیز می گوید:«الصلوة والسلامعلی سیدنا العالم مربی الامم الذی به انتهت الرسالة والنبوة وعلی آله واصحابه دائما ابداسرمدا...»(نوری، [بی تا]:۱۱۴)اشراق خاوری، نویسنده معروف بهائیت، نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) را خاتم النبیین دانسته است(اشراق خاوری، ۱۰۳:۱، ۷۸).البته بهائیان، در مقام جمع این تناقض گویی برآمده ومیرزا بهاء را فوق بشر ودارایمقام نبوت، واو را ظهور الله ومظهر مقدس نفس غیب الغیوب دانسته اند(بدیع، ۱۱۴).شاهد این ادعا، سخن خاوری است که پیامبر را خاتم پیامبران وبهاء راظهور عظیم وموعوجد کریم که از مظاهر متقدم ووالاتر است، دانسته است(همان، ۱۰۳ بدیع:۱، ۷۸).گاه برخی نویسندگان بهایی مسلک، مانند ابو الفضلگلپایگانی در کتاب فرائد، واشراق خاوری در کتاب درج لئالی هدایت، واحمدحمدی در تبیان وبرهان، به توجیه ختم نبوت پرداخته ونبی را به معنای غیبگو یامأمور به ترویج شریعت قبل، ورسول را به معنای دریافت کننده امواج روحانی ورحمانی، ومأمور تشریع شرع جدید از منبع لا یدرک الهی ودارنده کتاب آسمانیدانسته وبر این اساس نتیجه گرفته اند که آیه شریفه وروایات مربوطه، بر ختم نبوتنه ختم رسالت وصاحب شریعت دلالت دارد(روحی روشنی، [بی تا]:فصل اول)؛غافل از اینکه نبوت، اعم از رسالت است وبا نفی اعم، مفهوم اخص نیز نفی می گردد(ر.ک:امیرپور، ۱۳۵۷:۲۷).
انکار معاد وقیامت
اعتقاد انحرافی دیگر بهائیت، مخالفت با قیامت به منزله جهانی پس ازدنیاست.معاد از نظر اسلام، یعنی بازگشت همه انسان ها به سوی خداوندمتعال در روزی به نام قیامت؛روزی که به فرموده قرآن، طول آن، پنجاه هزارسال است ودر آن روز، این زمین وآسمان ها به زمین وآسمان دیگریتبدیل می گردد وطرح تازه ای در وضع جهان پدید می آید وبه حساب وکتاب تمام انسان ها رسیدگی می شود وبهشتیان به بهشت، ودوزخیان بهدوزخ روانه می کردند.میرزا علی محمد باب وحسینعلی بهاء، منکر قیامت بهاین معنا هستند.فرقه های بابیت وبهائیت نیز به تبعیت از رهبرانشان، با معاد وقیامت مخالفت می کنند وبرا این باورند که با آمدن باب، قیامت اسلام برپاشده وبا مرگش، قیامت تمام می گردد وقیامت اقدس وآیین بهاء، با بعثتپیامبر آینده آغاز می شود.به اعتقاد علی محمد باب:«مراد از یوم قیامت، یومظهور شجره حقیقت است ومشاهده نمی شود که احدی از شیعه، یوم قیامترا فهمیده باشد؛بلکه همه موهوما امری را توهم نموده که عند الله حقیقتندارد وآنچه عند الله ومنه، عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است، این است که وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان به هر اسم الی حینغروب آن یوم قیامت است؛مثلا از یوم بعث عیسی تا یوم عروج آن قیامتموسی بوده که ظهور الله در آن زمان ظاهر بود به ظهور آن حقیقت که جزا دادهرکس که مؤمن به موسی بود...و از حین ظهور شجره بیان(علی محمدباب)الی ما یغرب قیامت رسول الله هست که در قرآن خداوند وعده فرمودهبود که اول آن بعد از دو ساعت ویازده دقیقه از شب پنجم جمادی الاول سنة۱۲۶۰ اول یوم قیامت قرآن بود»(محمدی اشتهاردی، ۱۳۸۳:۱۹۰-۱۹۲).حسینعلی بهاء نیز اعتقاد به قیامت را توهم دانسته وگفته است:
«قدری تفکر نما که چقدر توهمات در بین ملأ فرقان بود از ظهورقائم، وظهور قیامت وظهور ساعت، بعد از ظهور نقطه اولی روح ماسواه فداه معلوم شد که جمیع خاطی بودند وبه قطره از بحر علممشروب نه».(نوری، ۱۲۸۶:۲۳۸)
بهائیان برای توجیه اعتقاد کفرآلود خود، به تأویل آیات قرآن پرداخته اند(همان، ۱۹۸۰:۱۵۵).در حالی که قرآن بیش از یک ششم آیاتش را بهمعاد اختصاص داده وده ها بار مسئله قیامت وبهشت وجهنم در قرآنبیان شده است وهیچ مسلمانی نتوانسته به انکار آن بپردازد.آیات قرآندرباره قیامت، آن قدر صریح است که هیچ گونه تأویل بر نمی دارد؛ براینمونه بنگرید به آیه:
﴿وأمّا الّذین فسقوا فمأواهم النار کلّما أرادوا أن یخرجوا منها أعیدوا فیهاو قیل لهم ذوقوا عذاب النّار الّذی کنتم به تکذّبون﴾(سجده:۲۰)
وما عصیان پیشگان، منزلگاهشان آتش است؛هرگاه که بخواهند از آن بیرونآیند، بار دیگر آنها را به درون آتش باز گردانند وبگویندشان: بچشید عذابآتشی را که دروغش می پنداشتید.
اعتقاد به مهدویت نوعی وانکار مهدویت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
امامت در برخی نوشته های بهائیان به صراحت پذیرفته شده وآنها در اینباب به حدیث جابر بن عبد الله انصاری تمسک جسته اند(باب، [بی تا]:۴۷؛بهاء، ۱۳۵۲:۱۹۰؛کاشانی، [بی تا]:۲۳).ولی وجود فرزندی به ناممهدی را برای امام حسن عسکری (علیه السلام) نپذیرفته اند ومهدی نوعی راجایگزین آن می کنند که البته ولایت تشریعی هم بر عهده اوست.آناناین مقام را به علی محمد باب وهم پیمانان او نسبت می دهند(نوری، [بی تا]:۲۴۳؛مازندران، ۱۲۳/۱۳۲۸ بدیع:۳، ۲۶۲؛گلپایگانی، [بی تا]:۱۵۶).بهائیت، بدون دلیل، وبا وجود دلایل فراوان ومسلّم تاریخی وصراحت بزرگان اهل سنّت مانند فخر رازی وعبد الوهاب شعرانی برتولد حضرت حجت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به انکار مهدویت شخصی پرداخته اند(رضوانی، ۱۳۸۲:۲، ۲۴۲).این توجیهات وادعای مقام تشریع برایمهدی نوعی، به منظور ایجاد زمینه انحراف اصلی، یعنی تأسیس دین وشریعت جدید است(ر.ک:نوری، [بی تا]:۱۸۷؛گلپایگانی، [بی تا]:۲۳۰-۲۸۹).همچنان که علی محمد به مریدانش توصیه می کرد که در اذان، ذکر وشهادت او را اضافه کنند(سپهر، [بی تا]:۳، ۴۰).در حالی کهمطابق روایات شیعه، وقتی امام عصر ظهور می کند، با احکام وسنت وشریعت جدش پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم)، جهان را پر از عدل وداد می کند وشریعت جدیدی نمی آورد.وانگهی در روایات آمده است که پس ازظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، همه جهان را عدالت فرا می گیرد؛آیا پس از ظهور علی محمد باب، همه جهان را عدالت فرا گرفته است؟(مجلسی، ۱۴۰۴:۵۱، ۷۳؛صافی گلپایگانی، ۱۴۱۹:۳۳۹-۳۵۰).
ادعای مهدویت شخصی
یکی از اعتقادات بهائیت، ادعای مهدویت است که خاستگاه آن برخیمبانی شیخیه است.شیخ احمد احسائی بر این باور بود که امام دوازدهمدر دوران غیبت، در عالم دیگری به نام هورقلیایی قرار دارد، ولیمی تواند به اقلیم های هفت گانه بیاید که در آن صورت، شکل مثالی ولطیف تری از اهل این اقالیم را پیدا می کند وبه همین دلیل، کسینمی تواند او را بشناسد(احسائی، [بی تا]:۱۰۰).معتقدان شیخیه بر اینباورند که روح امام زمان هم می تواند به بدن های دیگران منتقل شود وبا فساد کالبد جسمانی، آن روح، کالبد دیگری را انتخاب می کند(مدرس چهاردهی، ۱۳۴۵:۴۱).این عقیده ناصواب، زمینه را برای مطرحکردن مدعیان مهدویت مانند علی محمد باب فراهم ساخت.علی محمدباب در پنج ماهه نخستین تبلیغ توانست هجده نفر از شاگردان رشتی راکه جملگی شیخی مذهب بودند، گرد خود جمع کند ونام حروف«حی»را بر آنها بگمارد(اشراق خاوری، [بی تا]:۶۸).این عقیده در بهائیت نخستین نیز مطرح بود.
اعتقاد به پلورالیسم دینی
یکی دیگر از اعتقادات ناصواب بهائیت، اعتقاد به کثرت گرایی دینی است، همان گونه کهعبد البهاء می نویسد:«فاعلم ان الملکوت لیس خاصا بجمعیة خاصه، فانک یمکن ان تکونبهائیا مسلما وبهائیا ما سونیا وبهائیا مسیحیا وبهائیا یهودیا»(عبد البهاء، ۱۳۴۰:۹۹)ملکوت، مختص جمعیت خاصی نیست، شما می توانی بهایی مسلمان یا بهایی ماسونی یا بهاییمسیحی یا بهایی یهودی باشی.او همچنین می گوید:
«ان ترک التعصبات محتوم علی الجمیع وعلیهم جمیعا ان یذهبواالی النکائس ومعابد ومساجد بعهضم بعضا، لانّ ذکر الله یکونفی جمیع هذه المعابد...الذی یجتمع فیه الجمیع علی عبادة الله ماالفرق...فی اجتماعاتهم، اذ لا یعبد احدهم الشیطان فعلیالمسلمین ان یذهبوا الی مساجد المسلمین...و فی امریکا دخلتصوامع الیهود المشابهة لکنائس المسیحیین ورأیتهم جمیعامنهمکین فی عبادة الله»(اسلمنت، ۱۵۴ بدیع، ۱۳۱).
ادعای کثرت گرایی دینی نه تنها با بدیهیات عقلی در تعارض، ومستلزم اجتماعنقیضین است، بلکه با آیات قرآن وروایات اهل بیت (علیهم السلام) که بر بطلان برخیمدعیات مسیحیان ویهودیان تأکید دارند، نیز ناسازگار است.چگونه ممکن استهم اعتقاد به تناسخ وبرگشت روح مرده در بدن موجود دنیوی دیگر درست باشد، وهم اعتقاد به معاد وحیات پس از مرگ در سرایی دیگر صحیح باشد(۱۴).
رویکرد التقاطی به مکاتب غربی
بهائیت از مکاتب جدید غربی مانند فمینیسم ولیبرالیسم وغیره بهره می برد؛براینمونه:به تبعیت از فمینیسم قرن نوزدهم، به تساوی زن ومرد تأکید می کند(عبد البهاء، ۱۳۴۰:۳، ۱۰۷)؛ولی مگر می توان تفاوت های تکوینی میان زن ومرد را که بسیاری ازروان شناسان وفیزیولوژیست ها بر آن تأکید کرده اند، انکار کرد(مطهری، ۱۳۷۵:۱۹، ۱۷۵ و۱۷۶).وقتی بهائیت، از دین استفاده ابزاری می کند، زنان به طریق اولویت، ابزاراقتصادی وسوء استفاده جنسی واغراض سیاسی آن قرار می گیرند(۱۵).
تقلیدستیزی
مخالفت با تقلید، یکی دیگر از باورهای بهائیت است که با حدیث«اما من کانمن الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفان لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه»(طبرسی، ۱۳۶۷:۲، ۴۵۸؛مجلسی، ۱۴۰۴:۲، ۸۸ و۳۰۰) ونیز با حکمعقل بر لزوم مراجعه غیر متخصص به متخصص(از جمله متخصص دینی)مخالفت صریح دارد؛البته با وجود این، بهائیت، بیان احکام را یکی از وظایفبیت العدل معرفی می کند، که با ادعای نفی تقلید ناسازگار است.
آسیب های کنشی بهائیت
بهائیت، افزون بر مخالفت با اصول دین، در بسیاری احکام شرعی نیز با مسلمانانمخالفت کرده وهمه چیز را پاک، وربا وروابط نامشروع وازدواج با محارم راجایز دانسته است.منبع احکام شرعی بهائیت، کتاب اقدس است.حسینعلی بهاء، تمام نجاسات را پاک شمرده است.بهائیان بدون هیچ دلیل ومدرکی، کسب وکار رادر نه روز حرام دانسته اند؛این روزها عبارت اند از:روز اول ودوم محرم که مولدباب وبهاء است؛سه روز عید رضوان یا مبعث بهاء، روز هفتادم نوروز یا روزوفات میرزا بهاء؛ روز بیست وهشتم شعبان، وفات باب؛و روز پنجم جمادی اولی، سالروز تولد عبد البهاء وبعثت باب(عبد البهاء، ۱۳۴۰:۳، ۱۰۷-۲۲۸). میرزا بهاء ربارا نیز حلال کرده است(اشراق خاوری، ۱۲۸ بدیع:۱۶۱)؛در حالی که به تعبیر امامصادق (علیه السلام) اگر ربا حلال شود، مردم به سراغ فعالیت اقتصادی نمی روند:«لو کانالربا حلالا لترک الناس التجارات وما یحتاجون الیه»(شیخ صدوق، ۱۴۱۳:۳، ۵۶۷).احکام مربوط به زنا، سرقت وارث در بهائیت نیز با شریعت اسلام متفاوت است.بهائیان معتقدند اگر کسی خانه دیگری را از روی عمد بسوزاند، باید او را سوزاند.فاصله بین نامزدی وعقد، بیش از ۹۵ روز حرام است.همچنین نباید بین عقد وزفاف(عروسی)بیش از یک شبانه روز فاصله باشد.فقط ازدواج با زن پدر حرام است وازدواج با بیش از دو زن نیز حرام است وبرای طلاق، صبر یک ساله کافیاست.بهائیت همانند وهابیت، سفر برای زیارت اهل قبور را جایز نمی داند.
آسیب های راهبردی بهائیت
بهائیان با پایان یافتن جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران وبه ویژه از سال ۱۳۷۶ شمسی بهتحرکات جدیدی دست زدند وبا شگردهای گوناگون، به تبلیغ بر ضد اسلام پرداختند.این فرقه، گستاخانه با جسارت تمام، هویت فرقه ای خود را فاش کرده است وبه دستوربیت العدل درصدد است تا ده درصد مردم ایران را تا سال ۲۰۲۰ میلادی بهایی کند.برخی مجلات رسمی کشور، مانند مجله زنان، بهائیت را در این هدف شوم همراهیکردند ودر سال ۱۳۸۳ به معرفی ودرج عکس بازیگران بهائی همچون شبنم طلوعیپرداختند.فرقه بهائیت با ترفندهای گوناگونی به ترویج اندیشه های خود می پردازند وتاکنون با شگردهایی توانسته اند در نقاط گوناگون تهران وشهرستان های دیگر، به جذبدانش آموزان در دبیرستان های دخترانه وپسرانه بپردازند.
به گزارش خبرنگار جهان، افراد گروهی که خود را«کنیا»می نامند، با اعطای هدایاو کمک های نقدی به جوانان دختر وپسر، آنان را جذب محافل پنهانی خود می کنند.بر پایه این گزارش، گروه یاد شده با این ترفند به ترویج اندیشه های بهایی می پردازند. جریان بهائیت در دهه هفتاد، در برخی نقاط تهران وبرخی شهرهای شمال غربی ومرکزی ایران فعالیت خود را تشدید کرده است.چندی پیش نیز خبری مبنی بر فروشسی دی های آموزشی این گروه در سیستان وبلوچستان منتشر شد که در اینسی دی ها در قالب آموزش، شیعه تفکیر می شد ویا با برگزاری کلاس های آموزشزبان، اندیشه های باب وبهاء را به علاقه مندان زبان منتقل می کردند. خانم مهناز رئوفی، عضو فعال این فرقه که مستبصر شده است(۱۶) وبا تمام ترفندهای این فرقه آشناییکامل دارد، گفته است: «بهائیون از دو شگرد برای تأثیر بر ذهن مخاطبان استفادهمی کنند؛یکی استفاده از موسیقی در اثناء صحبت هایشان؛و دیگر آنکه به فرقه خودشان که یک فرقه کاملا سیاسی است، رنگ وبوی معنوی می دهند...اما بهائیانبه خیلی از مطالب، همچون اصل ونسب بهاء الله، علت پیروی او از ارباب، علت ادعایقائمیت، علت زندانی شدن بهاء الله ونحوه آزاد شدن او وسؤال های دیگر اشاره اینمی کنند».این اندیشمند نجات یافته، درباره شگردهای این فرقه ضاله گفت:«بهائیانمی خواهند در مرحله اول، با شناساندن خود به مردم، اعلام وجود کنند ودر گامبعدی با استفاده از متدهای روان شناختی، برای جذب افراد استفاده کنند». رئوفیدرباره بازگشت خود به اسلام گفت:
«من ۲۵ سال عضو فعال این فرقه بودم وتمام مأموریت هایشان را بامیل باطنی انجام می دادم، اما زمانی که متوجه شدم بهائیت، یک فرقهدست ساز بشریت است که بر ضد اسلام پایه ریزی شده است، علی رغم دستورات تکشیلات که اجازه خواند"کتب غیر امری"رابه اعضاء نمی دادند، تصمیم به مطالعه کتب آقایان مهتدی صبحی وآیتی-دو تن از بهائیان توبه کرده-گرفتم وآن زمان بود که متوجهشدم که چقدر جای معنویات در قلب من خالی است؛لذا با مطالعهکتب بیشتر، تصمیم به بازگشت به اسلام گرفتم».
وی توضیح داد:«کتاب های امری کتبی هستند که به ترویج اعتقادات بهائیتمی پردازند وتشکیلات، اجازه خواندن غیر آنها را به ما نمی داد»(۱).وی گفت:
«این ساده انگارانه است که تصور کنیم که بهائیت یک فرقه ای است که صرفا در اشتباه است، بلکه اینها یک فرقه کاملا سیاسی هستند که با فریبپیر وجوان، سعی در مخدوش نشان دادن دین مبین اسلام وجایگزینکردن اعتقادات ضاله خود دارند.اینکه بهاء الله با حمایت افرادی چونسفیر وقت فرانسه، پرنس دالگورکی، از زندان آزاد می شود، خود بهتریننشانه بر سیاسی بودن این فرقه برای از بین بردن اسلام است.از مطالبقابل توجه دیگر، ملاقات آشکار سالانه بیت العدل-متشکل از سرانبهائیت با سران رژیم اسرائیل است وحتی هر سال بهائیان از سراسر دنیابرای زیارت اماکن مذهبی خود به اسرائیل می روند».
وی با اشاره به شگرد جدید بهائیان یادآوری کرد:
«آنها سعی در نفوذ بین افراد وجذب کردن حداقل ۳ تا ۵ خانواده ودرنهایت، گزارش آن به مقامات بالاترشان-تا بیت العدل-هستند.آنها ادعامی کنند که احکامشان جدیدتر وبرتر از اسلام است؛در حالی که شمانمی توانید حکمی از احکام بهائیت واعتقادی از اعتقادات بهائیت را پیدا کنیدکه از اعتقادات اسلام زیباتر وکامل تر باشد؛به طور مثال آنها در حرف، حکمبه تساوی حقوق زن ومرد می دهند، اما در عمل اجازه نمی دهند که زن بهائیبه حج آنها(طواف خانه ای در عراق)برود. همچنین آنها اجازه عضویت زنبهایی در بیت العدل را نمی دهند ویا می گویند مهریه زنان دهاتی ۹۵ مثقالنقره باید باشد ومهریه زنان شهری ۹۵ مثقال طلا»(!).
وی افزود:«سران بهائی به دنبال رسیدن به نقاط بالاتر هستند واز آنجا که اسلام را "اولین سد"خود می دانند، سعی در حذف آن دارند».مهم ترین ترفندهای بهائیانبرای توسعه فعالیت های خود وجذب جوانان، به کارگیری سه تاکتیک یهودی-هاست:اول، ایجاد فساد اخلاقی واستفاده ابزاری از شهوت جنسی با طرحدوستیابی؛دوم، نفوذ سیاسی در حکومت از طریق جاسوسی؛سوم، نفوذ در مطبوعات ورسانه های تبلیغی همچون رادیو، اینترنت وشبکه های ماهواره ای.
بهائیان با استفاده از این سه تاکتیک، سعی کرده اند آسیب جدی به نظامجمهوری اسلامی ایران برسانند وبا تبلیغات وتولیدات ضد فرهنگی، در برابراسلام بایستند.انحرافات بهائیات به قدری گسترده است که روشنفکران غربی مانندآخوندزاده، طالبوف، فریدون آدمیت، هما ناطق، وروشنفکران چپ همچون احسانطبری نیز بهائیت را مانع توسعه ایران وسرسپرده نظام بورژوازی دانسته اند.شایانذکر است که بهائیت در دهه هفتاد، در پی به حداقل رساندن شکاف میان خود وروشنفکری است.این ترفند تا حدودی به موفقیت انجامید وسبب شد برخینویسندگان به اصطلاح روشنفکر، مانند سعید حجاریان واکر گنجی به دفاع ازحقانیت بهائیت بپردازند.جریان روحانیت در طول تاریخ معاصر در مقابل بابیت وبهائیت ایستاده وبا افشاگری، توطئه آنها را خنثی کرده است.به همین دلیل، اینفرقه ضاله در زمینه جذب برخی روحانیون ضعیف الایمان فعالیت می کند.
بهائیت به منزله ستون پنجم استعمار سعی فراوان دارد تا بتواند در سازمان-های بین المللی نفوذ پیدا کند؛به همین جهت، تشکیلات جهانی بهائیت درجایگاه تنها سازمان غیر دولتی در سازمان ملل، به صورت رسمی نمایندگی داردو می کوشد با صدور قطعنامه هایی بر ضد جمهوری اسلامی ایران وفشارسیاسی واقتصادی بر آن، در این زمینه نقش مؤثر داشته باشند.
باید متدینان توجه داشته باشند که بهائیان، آموزش های چگونگی تبلیغ درجمهوری اسلامی وراه های فریب دادن مسلمانان وروش های طرح دوستیابی وارتباط با نوجوانان وجوانان ایرانی را فرا گرتفه اند وبا عبادت از بیماران دربیمارستان ها وآسایشگاه های سالمندان، فعالیت های بهداشتی در روستاها وپارک ها، کمک های مالی به نیازمندان، اجرای برنامه های فرهنگی در فرهنگسراها وآموزشکده های آشپزی وزبان انگلیسی وغیره سعی می کنند به جمعیت بهائیان بیفزایند. ترویج بهائیت در قالب فعالیت های اقتصادی بهائیان را نیز نباید از یاد برد.این طایفه با راه اندازی برخی شرکت های اقتصادی مانند شرکت خوش نهال درنزدیکی مشهد، افزون بر تأمین هزینه های تبلیغی، ترفند دیگری را برای جذب مردمبه کار گرفته اند.شرکت خوش نهال پیش از انقلاب، مشروبات الکلی تولید می کرد واکنون مواد غذایی تولید می کند ورب ۹۵ یکی از محصولات آن است.عدد ۹۵برای بهائیان مقدس است وبرگرفته از ضرب دو عدد ۵ و۱۹ است که آن دو نیزنزد بهائیان تقدس خاصی دارند(چهار مقاله در زمینه بهائیت، [بی تا]:۱۰۷).ترفندهای بهائیت در سراسر کشور گسترش دارد، به گونه ای که از فردیس کرج تاشهرستان گنبد، واز مشهد تا بهارستان اصفهان وجیرفت را دربر می گیرد.
مهم ترین راهکارها جهت مقابله با فرقه ضاله بهائیت عبارت اند از:نخست، توجه مردم به ترفندها ونیرنگ های بهائیان وآگاهی از این ترفندها؛دوم، رصد کردن تلاش های تبلیغی-فرهنگی بهائیان توسط نیروهای امنیتی کشور وخنثی سازی آنها؛سوم، نقد عالمانه آموزه ها وشبهات بهائیت، انتشار آثار علمیمتعدد، وتأسیس سایت های اینترنتی وشبکه های ماهواره ای ورادیویی وتلویزیونی، جهت آشنایی مردم با انحرافات وخطرهای این فرقه.

منابع ومآخذ

۱.آیتی، عبد الحسین، ۱۳۴۲، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، چاپ مصر.
۲.ابن ابی الحدید، معتزلی، عبد الحمید، ۱۴۰۴، شرح نهج البلاغه، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم.
۳.ابن بابویه قمی، ۱۳۷۸، عیون اخبار الرضا، انتشارات جهان.
۴.ابن میثم بحرانی، [بی تا]، شرح نهج البلاغه، مؤسسه النصر.
۵.ابو عمر یوسف بن عبد الله، ۱۳۱۹، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، دائرة المعارفنظامیه، حیدرآباد.
۶.احسایی، شیخ احمد، ۱۳۵۵، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، به کوشش عبد الرضاابراهیمی، کرمان.
۷.احسایی، شیخ احمد، [بی تا]، جوامع الکلم، رساله رشتیه، به اهتمام آقا علی کرمانی، چاپ سنگی، [بی جا].
۸.احسایی، شیخ احمد، ۱۳۶۰، مجموعه الرسائل الحکمیه، کرمان.
۹.احسایی، شیخ احمد، ۱۳۶۴، شرح العرشیه، ج ۱، کرمان.
۱۰.اسلمنت، جون، ۱۹۸۸، ۱۵۴ بدیع، بهاء الله وعصر جدید، ریو دوژانیرو، دار النشر البهائیه،.
۱۱.اشراق خاوری عبد الحمید، ۱۲۷ بدیع، ایام تسعه، لجنه آثار ملی نشر آثار امری، تهران، چاپ چهارم.
۱۲.اشراق خاوری عبد الحمید، [بی تا]، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، [بی جا].
۱۳.اشراق خاوری عبد الحمید، ۱۰۳ بدیع، رحیق مختوم، لجنه ملی نشر آثار امری،.
۱۴.اشراق خاوری عبد الحمید، ۱۱۸ بدیع، قاموس توقیع منیع مبارک، مؤسسه ملیمطبوعات امری،.
۱۵.اشراق خاوری عبد الحمید، گنجینه احکام وحدود، مؤسسه ملی مطبوعات امری، چاپسوم، ۱۲۸ بدیع.
۱۶.اشراق خاوری عبد الحمید، مطالع الانوار، نشر آثار امری، چاپ سوم.
۱۷.اصفهانی، محمد حسین، ۱۳۸۳، حاشیه المکاسب، تهران، پایه دانش.
۱۸.امام حسن عسکری، التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری، مدرسه اماممهدی، قم.
۱۹.امیرپور، علی، خاتمیت، ۱۳۵۷، سازمان چاپ وانتشارات مرجان، تهران، چاپ چهارم.
۲۰.امین، محسن، ۱۴۰۳، اعیان الشیعه، بیروت:[بی جا].
۲۱.باب، علی محمد، ۱۲۹ بدیع، صحیفه عدلیه، مؤسسه ملی مطبوعات امری،.
۲۲.باب، علی محمد، [بی تا]، بیان نسخه خطی، باب، علی محمد، دلائل سبعه، مؤسسهملی مطبوعات امری.
۲۳.بدون شرح به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی تاریخی وزارتاطلاعات، ۱۳۸۷.
۲۴.بدیع الآثار.
۲۵.بلاغی، محمد جواد، ۱۳۸۱، نصایح الهدی والدین الی من کان مسلما وصار بابیا، منشورات دلیل ما، قم.
۲۶.بلاغی، محمد جواد، ۱۴۰۵، نصیحت به فریب خودرگان باب وبهاء، ترجمه سید علیعلامه فانی اصفهانی، چاپخانه اسلام، قم.
۲۷.بهاء، حسینعلی، ایقان.
۲۸.بیضاوی، ناصر الدین، ۱۹۹۰، تفسیر بیضاوی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
۲۹.تبریزی، زعیم الدوله، ۱۳۳۵، مفتاح الابواب یا تاریخ باب وبهاء، [بی جا]، ترجمهفرید گلپایگانی.
۳۰.تنکابنی، ۱۳۸۶، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمی فرهنگی.
۳۱.چهار مقاله در زمینه بهائیت، [بی تا]، انتشارات جامعه مدرسین، قم.
۳۲.خسروپناه عبد الحسین، ۱۳۸۹، جریان شناسی ضد فرهنگ ها، انتشارات حکمتنوین اسلامی، قم.
۳۳.خسروپناه عبد الحسین، ۱۳۷۹، کلام جدید، مرکز فرهنگی وپژوهشهای حوزهعلمیه قم، قم.
۳۴.دایره المعارف تشیع، ۱۳۷۵، دائره المعارف تشیع، نشر شهید محبی، چاپ دوم.
۳۵.دهخدا، ۱۳۴۲، لغت نامه، دانشگاه تهران، تهران.
۳۶.ربانی گلپایگانی، علی، «جایگاه ونقش امام در نظام آفرینش»، انتظار، ۲۹
۳۷.رضائیان فیروزآبادی، مرتضی، ۱۳۸۶، «نقبی به گودال سیاه بهائیت، فرهنگ پویا، ش ۷.
۳۸.رضوانی، علی اصغر، ۱۳۸۲، شیعه شناسی وپاسخ به شبهات، نشر مشعر، تهران.
۳۹.روشنی، روحی، خاتمیت، لجنه ملی نشریات امری ومحفل روحانی بهائیان ایران، تهران، فصل اول.
۴۰.شهبازی، عبد الله، جستارهایی از تاریخ بهایی گری در ایران، منتشر در سایت ایشان.
۴۱.صافی گلپایگانی، لطف الله، ۱۳۸۰، امامت ومهدویت، انتشارات حضرت معصومه، قم.
۴۲.صافی گلپایگانی، ۱۴۱۹، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، مؤسسه حضرتمعصومه، قم.
۴۳.صحیفه عدلیه، ۱۲۹ بدیع، مؤسسه ملی مطبوعات امری.
۴۴.صدوق، محمد بن علی بن الحسین، [بی تا]، التوحید، دار المعرفه، بیروت.
۴۵.صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، ۱۴۱۳، من لا یحضره الفقیه، انتشاراتجامعه مدرسین، قم.
۴۶.طبرسی، احمد بن علی، ۱۳۶۷، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ناشر مرتضی، قم.
۴۷.طوسی، محمد بن الحسن، ۱۳۷۶، تهذیب الاحکام، ج ۶، نشر صدوق، تهران.
۴۸.عبد البهاء، عباس، ۱۳۴۰، مکاتیب، مصر.
۴۹.فردوست، حسین، ۱۳۸۰، ظهور وسقوط سلطنت پهلوی، انتشاراتاطلاعات، چاپ چهارم.
۵۰.کلینی، محمد بن یعقوب، ۱۳۲۵، فروع کافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
۵۱.کلینی، محمد بن یعقوب، ۱۳۶۵، اصول کافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
۵۲.گلپایگانی، ابو الفضل، [بی تا]، فرائد، ازبکستان، چاپ هندیه، به همت عبد الکریمطهرانی ومیرزا علی محمد شیرازی.
۵۳.م، ت، ۱۳۴۴، محاکمه وبررسی باب وبهاء، انتشارات مصطفوی، چاپ سوم.
۵۴.مازندرانی، اسد اله، ۱۳۲۸، ۱۲۳ بدیع، مصابیح هدایت، لجنه ملی نشریات امری، تهران،.
۵۵.مجلسی، محمد باقر، ۱۴۰۴، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت.
۵۶.محمدی اشتهاردی، محمد، ۱۳۸۳، بابی گری وبهایی گری، انتشارات گلستان ادب، چاپ دوم.
۵۷.مدرس چهاردهی، مرتضی، ۱۳۴۵، شیخی گری، بابی گری از نظر فلسفه وتاریخ واجتماع، کتابفروشی فروغی، تهران.
۵۸.مطهری، مرتضی، ۱۳۷۵، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ چهارم.
۵۹.مغنیه، محمد جواد، ۱۹۷۲، شرح نهج البلاغه، دار العلم لملایین، بیروت.
۶۰.مفید، محمد بن نعمان، ۱۴۱۳، الاختصاص، المؤتمر العالمی لالفیهالشیخ المفید، قم.
۶۱.مکی، حسین، ۱۳۶۶، زندگی میرزا تقی خان امیر کبیر، انتشارات ایران، تهران.
۶۲.میرزا آقا جان کاشانی، [بی تا]، نقطة الکاف، [بی جا].
۶۳.هدایت، رضا قلی خان، ۱۳۸۵، روضه الصفاء، انتشارات اساطیر.
۶۴.نوری، حسینعلی، ۱۲۸۶، بدیع، خطی.
۶۵.نوری، حسینعلی، ۱۳۱۴، اقدس، چاپ ناصری، بمبئی هند.
۶۶.نوری، حسینعلی، ۱۳۱۴، اقدس، بمبئی، چاپ ناصری.
۶۷.نوری، حسینعلی، ۱۳۵۲، ایقان، چاپ مصر، طبع معرفه فرج الله زکی.
۶۸.نوری، حسینعلی، ۱۹۸۰، الواح بعد از اقدس، لانگنهاین، لجنه ملی نشر آثار امری.
۶۹.نوری، حسینعلی، [بی تا]، اشراقات، خطی.
۷۰.نوری، حسینعلی، [بی تا]، اقتدارات، خطی.
۷۱.نوری، حسینعلی، ۱۲۰ بدیع، مبین، انتشارات مؤسسه ملی مطبوعات امری، تهران.

پایان مقاله

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(۱) گروهی از قرن اول هجری که به محمد حنفیه گرایش یافتند.
(۲) طرف‌داران محمد‌ بن‌ عبد‌ الله بن حسین.
(۳) مدعیان مهدویت امام صادق (علیه السلام).
(۴) مدعیان مهدویت امام‌ باقر (علیه السلام).
(۵) مدعیان مهدویت اسماعیل بن جعفر صادق (علیه السلام).
(۶) علامه طباطبایی نیز در کتاب شیعه در اسلام، شیخیه را شیعی معرفی می کند.
(۷) بدن هورقلیایی مطابق نظر شیخیه، در شهر جابلقا وجابرسا قرار دارد.(ارشاد العلوم، ج ۲، ص ۱۵۱). شیخ احمد، این واژه ها را از شیخ اشراق گرفته است.
(۸) البته شیخ احمد در شرح زیارت جامعه به معراج جسمانی مادی نیز اعتراف کرده است.
(۹) علی محمد باب در وصیت نامه اش، میرزا یحیی (برادر کوچک تر حسینعلی بهاء) را که ارادت بیشتر به بابنشان می داد، به صبح ازل ملقب ساخت.وی در این وصیت نامه به صراحت برای خود وجانشینش میرزایحیی ادعای الوهیت می کند ومی نویسد:«هذا کتاب من عند الله المهیمن القیوم الی الله المهیمن القیوم».
(۱۰) شایان ذکر است که مؤلف کتاب پس از مستبصر شدن، بر کتاب خود ردیه ای به نام کشف الحیل، در چهار جلد نگاشت.
(۱۱) قرة العین یا زرین تاج دختر ملا محمد صالح مجتهد قزوینی در سال ۱۲۳۱ در شهر قزوین متولد شد وپس از ازدواج با پسر عموی خود وداشتن چند فرزند، زندگی را رها کرد وجذب بابیت شد.
(۱۲) مرکز اطلاع رسانی فرهنگی هنری شهید آوینی، جمعه ۸۴/۱/۲۶
(۱۳) در این بخش، از کتاب های اثر بابی گری وبهایی گری محمد محمدی اشتهاردی، چاپ دوم، انتشاراتگلستان ادب، ۱۳۸۳، ونیز جستارهایی از تاریخ بهایی گری در ایران، نوشته عبد الله شهبازی منتشر درسایت ایشان، استفاده شده است.
(۱۴) ر.ک:خسروپناه، کلام جدید، گفتار کثرت گرایی دینی.
(۱۵) برای اطلاع بیشتر ر.ک به خسروپناه، جریان شناسی ضد فرهنگ ها، گفتار پنجم:فمینیسم.
(۱۶) «سرکار خانم مهناز رئوفی، بهائی نجات یافته ای است که پس از بازگشت به اسلام، کتب گوناگونی همچون چرامسلمان شدم؟نامه ای برای برادرم، سایه شوم، فریب ومسلخ عشق را در نقد وبررسی این فرقه نگاشته است.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها