0

داستان ضرب المثل

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

داستان ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج است
سه شنبه 24 دی 1398  10:20 PM

داستان ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج است

 

داستان ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج است

 

به کسی که گرفتاری بزرگی برایش پیش بیاید و ناامید شود ؛

 

می گویند : از این ستون به آن ستون فرج است .

یعنی تو کاری انجام بده هرچند به نظر بی سود باشد ولی شاید همان کار مایه ی رهایی و پیروزی تو شود .

مردی گناهکار در آستانه ی دار زدن بود . او به فرماندار شهر گفت : واپسین خواسته ی مرا برآورده کنید .

به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است خداحافظی کنم . من قول می دهم بازگردم .

فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند بدو نگریست .

با این حال فرماندار به مردمان تماشاگر گفت : چه کسی ضمانت این مرد را می کند؟

ولی کسی را یارای ضمانت نبود .

مرد گناهکار با خواری و زاری گفت : ای مردم شما می دانید كه من در این شهر بیگانه ام  و آشنایی ندارم.

یک نفر برای خشنودی خدای ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم .

ناگه یکی از میان مردمان گفت : من ضامن می شوم . اگر نیامد به جای او مرا بكشید .

فرماندار شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت.

ضامن را زندانی كردند و مرد محكوم از چنگال مرگ گریخت . روز موعود رسید و محكوم نیامد.

ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست  كرد: ‌

مرا از این ستون ببرید و به آن ستون ببندید . گفتند: چرا ؟ ‌

گفت:  از این ستون به آن ستون فرج است . پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند

که در این میان مرد محکوم فریاد زنان بازگشت.‌

محكوم از راه رسید ضامن را رهایی داد و ریسمان مرگ را به گردن خود انداخت.

فرماندار با دیدن این وفای به پیمان ، مرد گنهکار محکوم به اعدام را بخشید

و ضامن نیز با از این ستون به آن ستون رفتن از مرگ رهایی یافت .

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها