پاسخ به:الکمال کل الکمال
شنبه 25 دی 1389 11:41 AM
دوران بنی امیه یکی از سر سخت ترین دوره هاست و در زمان امام سجاد (علیه السلام) بسیاری از شیعیان مدینه قبلاً در حادثه کربلا کشته شده بودند و کسی باقی نمانده بود و امام سجاد (علیه السلام) تنها بودند.
ایشان 34 سال امامت کردند و سعی کردند شخصیتهایی را بپرورانند و حالا زمان امامت امام باقر (علیه السلام) فرا رسیده و اولين کار ایشان نشان دادن جايگاه خودشان است ، که اين بزرگواران چه کساني هستند ، تا مردم بتوانند با شناختي که از آنها پيدا مي کنند به دنبال ایشان حرکت کنند.
نمونه های زیر از بخش دوم جلد 46 بحار الانوار که به زندگی امام باقر (علیه السلام) اختصاص دارد ، ذکر شده است .
با امام باقر (علیه السلام) داخل مسجد مدينه شديم. ديدم عده اي از مردم از مسجد خارج و عده اي داخل مي شوند. امام (علیه السلام) فرمودند:
و من سراغ مردم رفتم و پرسيدم:
شما ابا جعفر (علیه السلام) را دیدید؟
گفتند:
نه؟
در اين ميان ديديم ابوهارون مکفوف، که فردی نابينا بود آمد. امام (علیه السلام) اشاره کردند که از او بپرس.
پرسيدم:
« هَل رَأَيتَ اَبا جَعفَر(علیه السلام) ؟» «اباجعفر (علیه السلام) را ديدي ؟»
گفت:
مگر همان نيست که آنجا ،کنارت ايستاده!
گفتم تو از کجا مي داني؟
پاسخ داد: «وَکَيفَ لا أعلَمُ وَهُوَ نوُرٌ ساطِع » « چه طور نشناسم در حالي که امام (علیه السلام) نور درخشان است!»
دیدیم امام (علیه السلام) به مردي که از آفريقا آمده بود فرمودند :
حال راشد چطور است؟
او گفت: من وقتي آمدم او سالم بود، زنده بود و به شما سلام رساند.
امام (علیه السلام) فرمودند : خدا رحمتش کند.
او گفت: مگر مُرد؟ امام (علیه السلام) فرمودند : بله، 2 روز بعد از اينکه تو از شهرت خارج شدي از دنيا رفت.
آن مرد گفت:
او نه مريض بود و نه دردي داشت؟ امام (علیه السلام)فرمودند مگر قرار است هر کس می میرد به خاطر درد یا مریضی باشد ؟
ابوبصير از امام (علیه السلام) پرسيد:
آن مرد کيست؟
امام (علیه السلام) فرمودند: