پاسخ به:مناظرات امام محمد باقر(ع)
شنبه 25 دی 1389 10:58 AM
«عبدالله بن مُعَمّر» به حضور امام باقر ـ علیه السلام ـ رسید و گفت:
به من خبر رسیده كه تو به جواز صیغه (ازدواج موقت) فتوا میدهی؟!
امام باقر ـ علیه السلام ـ : خداوند چنین ازدواجی را در قرآنش (1) حلال كرده، و رسول گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، نیز آن را سنت خویش قرار داده و به آن عمل كرده است.
عبدالله: ولی عمر بن خطاب از آن نهی كرده است.
امام باقر ـ علیه السلام ـ : تو بر قول صاحب و رفیق خودت (عمر) باش، و من بر طبق قول رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ رفتار میكنم.
عبدالله: آیا خوش داری كه شخصی یكی از زنهای منسوب به شما را صیغه كند؟
امام باقر ـ علیه السلام ـ : ای احمق! صحبت زنان و خوش داشتن، در اینجا دلیل جواز و عدم جواز نیست؛
آن خدایی كه در قرآنش صیغه را حلال كرده و آن را برای بندگانش روا داشته از تو و از آن كسی كه از روی زور آن را نهی نموده،
غیرتمندتر است.
از تو میپرسم آیا خوش داری بعضی از زنان خویشاوند تو همسر یكی از بافندههای مدینه شود؟
عبدالله: نه، خوش ندارم.
امام باقر ـ علیه السلام ـ : چرا حلال خدا را (براساس خوش داشتن و یا خوش نداشتن) حرام میكنی؟
عبدالله: من حلال خدا را حرام نكردهام، ولی بافنده، تناسبی با خانواده ما ندارد.
امام باقر ـ علیه السلام ـ : خداوند متعال عمل همان بافنده را میپسندد و به كارش راغب است، و حوریه بهشت را (به خاطر ایمان و عمل نیك بافنده) همسر او میگرداند ولی تو بر اثر خودخواهی و غرور، نسبت به او بی میل هستی، و او را برای ازدواج نمیپسندی. چرا میل و هوای نفس خود را به دستور خداوند مقدّم میداری؟
عبدالله در برابر بیان مستدل و كوبنده امام باقر ـ علیه السلام ـ لبخندی زد و گفت:
«تصور نمیكنم جز اینكه سینههای شما مركزهای رویش درختهای علم است كه میوه آن درختها برای شما است و برگهایش برای مردم...؟!
1. فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ... (سوره نساء، آیه 24)