سفرنامه زنجان
دوشنبه 2 دی 1398 4:44 PM
به دلیل اینکه فقط 1 شب قصد موندن در شهر زنجان رو داشتیم و نمی خواستیم هزینه بی مورد کنیم تصمیم گرفتیم برای اقامت به سراغ مجموعه هتل های ایرانگردی بریم. از طریق سایت یه اتاق دو تخته رزرو کردیم و خیالمون از بابت جا راحت شد.
ساعت 5 صبح از تهران به سمت قزوین حرکت کردیم و در طول مسیر هم هیچ توقفی نداشتیم. برنامه مون این بود که قبل از رسیدن به شهر زنجان به سراغ سلطانیه بریم. چرا که یکی از آثار ثبت جهانی شده رو داره. ساعت 8:15 رسیدیم ولی ساعت بازدید توی روزهای تعطیل 9 صبح بود بنابراین از فرصت به دست اومده استفاده کردیم و صبحونه مون رو خوردیم.
نقشه استان زنجان
سلطانیه شهر کوچیکیه و پیدا کردن آدرس جاهای دیدنیش بسیار راحت و قبلاً هم نام شرویاز رو داشته که بعد از ورود ایلخانیان تغییر نام داده. ساعت 9 که بازدید شروع شد وارد مجموعه سلطانیه شدیم. شکوه و زیبایی گنبد آبی رنگش قابل توصیف نیست.
بدون اغراق باید بگم از دور که دیده می شه، واقعاً مثل نگین فیروزه ای انگشتر می درخشه و یه شوق خاصی برای رسیدن بهش به آدم دست می ده. شکوه و زیبایی این بنای آجری واقعاً غیر قابل توصیفه، ابهتی داره که انسان فقط می تونه در برابرش سکوت کنه.
گنبد آجری سلطانیه که در سال 84 ثبت جهانی یونسکو شده، 5.48 متر ارتفاع داره و قطر دهانه داخلیش 5.25 متره و به دستور سلطان محمد خدابنده از سال 703 تا 713 ساخته شده است. بنای گنبد هشت ضلعیه و الهام گرفته از مقبره سلطان سنجر در مرو (خراسان) می باشد.
این گنبد بعد از کلیسای سانتاماریا دلفیوره (فلورانس- ایتالیا) و مسجد ایاصوفیه (استانبول- ترکیه) سومین گنبد بلند جهانه. ابداع گنبد دو پوسته پیوسته برای اولین بار در تاریخ معماری جهان، در این بنا صورت گرفته است. پوسته بیرونی گنبد با کاشی های فیروزه ای پوشیده شده و تزئینات به کار رفته در داخل بنا شامل کاشی کاری، نقاشی روی کاشی، گچ بری، آجر کاری، مقرنس کاری و .... می باشد. این گنبد رو یکی از مهمترین نمونه های معماری ایلخانی می دونند و جالبه که این سبک معماری رو توی آرامگاه حمد اله مستوفی قزوین که اون هم برای دوره ایلخانی هستش دیده بودیم.
وارد ساختمون گنبد که می شین عظمتش تازه خودشو نشون می ده. ارتفاع گنبد و خنکی هوای داخل اولین نکته ایه که توجه هر بازدیدکننده ای رو جلب می کنه. متاسفانه به علت تعمیرات، داربست هایی داخل گنبد بود که کمی آلودگی تصویری ایجاد کرده بود ولی از شکوه و زیبایی گنبد چیزی کم نمی شد. البته تزئینات دیوارهای داخلی این بنا هم مثل همه بناهای دیگه تا حدودی از بین رفته بود. (خوشبختانه سقف ها سالم بودند)
یک نمونه از سقف های طبقه پایین
داخل ساختمان دو قسمت دیگه وجود داشت یکی سردابه و دیگری تربت خانه.
تربت خانه در قسمت جنوبی گنبد و به سمت قبله ساخته شده و ارتفاعش 18 متر و محراب خیلی قشنگی با تزئینات مقرنس داره، همین طور کتیبه هایی از دو سوره الملک و القیامه که با خط کوفی و ثلث نوشته شده است. سلطان خدابنده می خواسته مقبره امام علی رو از نجف به این مکان منتقل کنه ولی به خاطر مخالفت علمای نجف مبنی بر حرام بودن نبش قبر در اسلام مواجه می شه و این اتفاق محقق نمی شه و در حال حاضر توی این محل صندلی چیدن و کاربری دعا و نیایش داره.
در زیرِ فضای تربت خانه، سردابه قرار داشت و گفته می شه مدفن سلطان محمد خدابنده ست که در سال 716 هـ.ق در اثر بیماری فوت شده.
یکی از ویژگی های مثبت بنای سلطانیه این بود که امکان بازدید از بالای گنبد رو داشتیم و بر خلاف اکثر اماکن دیدنی که راه پله ها رو می بندن و بدون هر دلیل منطقی اجازه بازدید نمی دن، توی این مکان بالا رفتن از پله ها و بازدید همه قسمت ها امکان پذیر بود. سری اول پله ها به چند متر بالاتر از کف زمین می رسید و امکان بازدید داخل گنبد رو از ارتفاعی بالاتر فراهم می کرد.
کاشی کاری های سقف و نقاشی های روی کاشی ها خیلی زیبا و معنوی بود.
دوباره که از پله ها بالا برین به قسمت بیرونی گنبد می رسین که دید 360 درجه به اطراف داره و زیبایی بنای آجری و در کنارش چشم انداز طبیعت کاملاً مشهود و بی نظیره. حسابی اون بالا لذت بردیم و عکاسی کردیم.
بعضی از افراد هستند که کارها و خدمات مفیدی رو انجام می دن ولی تا مدت ها گمنام باقی می مونه و هیچ گاه تاریخ ازشون یاد نمی کنه. یه نمونه از این آدم ها تو این بنا معرفی شده بود که به نظر من خدماتش بسیار ارزنده و مفید بود و حیفم اومد که توی این سفرنامه بهش اشاره نشه.
بعد از گشتن کامل گنبد سلطانیه، چرخی در محوطه ارگ سلطانیه زدیم. در محوطه ارگ و سمت شمال گنبد حمومی به نام حمام سالار وجود داره. این حموم در دوره قاجار در سال 1293 ساخته شده و فعلاً به عنوان سفره خانه مورد استفاده قرار می گیره ولی تعطیل بود و امکان دیدنش وجود نداشت.
بعد از بازدید از ارگ سلطانیه به سراغ مقبره ملاحسن کاشی رفتیم. همونطور که گفتم چون شهر کوچیکه و تابلوهای میراث فرهنگی هم همه جا هست پیدا کردن مکان های دیدنی راحته.
ملاحسن ابن محمد کاشانی از شاعران قرن هشتم هجری بوده که بیشتر اشعارش رو در مدح خاندان پیامبر سروده است. بخش اصلی و اولیه بنا در زمان ایلخانیان ساخته شده، در زمان شاه طهماسب صفوی تجدید بنا شده و در دوره قاجار بخشهایی بهش اضافه می شه. بالای این بنا هم مثل گنبد سلطانیه قابل بازدید بود ولی متاسفانه داخلش بازدید نداشت و عکاسی با سه پایه هم ممنوع بود.
بعد از اون به سراغ آرامگاه چلپی اوغلو رفتیم.
این بنای هشت ضلعی 16 متر ارتفاع داره و قطر دهانه ش هم 6 متره و توسط چلپی اوغلو یکی از مریدان نامدار مولانا ساخته شده است. داخل بنا نمی شد رفت. یه در کوچیک داشت که قفلش کرده بودند و نتونستیم بریم داخل ولی حسابی توی محوطه چرخیدیم
خوبیش این بود که بنای بزرگی بود و چند راهرو و قسمت های مختلف داشت با دیوارهای خیلی خاص آجری و کاهگلی. البته یکم منو یاد زندان می انداخت! یه حس ترس و عظمت هم زمان با هم داشت.
از مدت ها قبل توی سایت لست سکند یه مکانی معرفی شده بود به نام داش کسن که توی استان زنجان بود. این مکان خیلی توجه من رو جلب کرد و تصمیمم این بود که هر وقت فرصتی برای سفر به استان زنجان پیش اومد حتما از این مکان بازدید کنیم و چه فرصتی بهتر از این زمان. بنابراین به سمت معبد داش کسن حرکت کردیم.
معبد داش کسن در 10 کیلومتری جنوب شرقی سلطانیه، در نزدیکی روستای ویر قرار گرفته. برای رفتن به داش کسن باید به سمت ابهر رفت و از اونجا هم خوشبختانه به لطف تابلوهای قهوه ای رنگ میراث فرهنگی، پیدا کردنش خیلی راحته. برای رسیدن به داش کسن از سلطانیه 40 دقیقه زمان لازم هست.
معبد داش کسن از جالب ترین معابد سنگی ایرانه که اونم یادگاری دوره ایلخانیان است. اولین بار که عکس هاشو دیدم اصلاً فکر نمی کردم که تو ایران باشه. یه معبد شبیه معابد چینی ها. خیلی بامزه بود.
معبد دارای سه طاق نسبتاً عمیقه که در دل کوه کنده شده و کنده کاری های زیبایی داره و دو اژدهای سنگی داره که در مقابل یکدیگر به شکل قرینه حک شده اند و طول هر کدوم 3.5 متر است. در زمان سلطان محمد خدابنده از این محل به عنوان معدن سنگ در ساخت برج و باروی ارگ سلطنتی استفاده می کردند.
نقوش اژدها که توی این معبد کار شده واقعاً قشنگه و جای شگفتی داشت. متاسفانه هیچ کنترلی روی بنا نبود. البته یه کانکس جلوی معبد بود ولی سردرنیاوردیم که چه کاربردی داشت و اصلاً آیا کسی درونش بود؟!
بعد از دیدن معبد به سمت شهر زنجان حرکت کردیم. ساعت 1 رسیدیم به شهر و برای ناهار رفتیم رستوران. از اونجایی که قبلاً غذای رستوران گلریز رو امتحان کرده بودیم (توی سفرنامه اردبیل نوشته بودم که کباب های این رستوران عالیه) دوباره رفتیم همونجا ولی باید بگم که کیفیت غذاش نسبت به دوسال پیش که می رفتیم اردبیل و ناهار رو اونجا خوردیم اُفت کرده بود و قیمت هاش رو هم برده بود بالا!
بعد از خوردن غذا برای تحویل گرفتن اتاق رفتیم هتل. هتل جهانگردی زنجان دو ستاره ست ولی هتل خوبیه. اتاق هاش ویلایی هستن نه آپارتمانی و اندازه شون هم بزرگه و تمیزی اتاق ها هم در سطح قابل قبولیه و از سطح انتظار ما که فکر می کردیم الان با یه هتل ضعیف و در حد مهمانسرا روبرو می شیم خیلی بالاتر بود. روملحفه ای های بسته بندی شده، دمپایی و وسایل بهداشتی به صورت کامل توی اتاق بود و خوشبختانه از بابت اتاق خیالمون راحت شد. (توضیحات بیشتر رو توی قسمت مربوطه- نقد و بررسی هتل ها- نوشتم)
بعد از کمی استراحت که گرمای هوا هم از بین رفت تصمیم گرفتیم بریم توی خود شهر زنجان و دیدنی های شهر رو ببینیم. خوشبختانه مکان های دیدنی نزدیک هم بودند. مثل همیشه ماشین رو یه جایی نزدیک پارک کردیم تا باقی مسیر رو به صورت پیاده بریم. این شکل پیاده روی این امکان رو می ده تا بافت شهر رو با دقت بیشتری ببینیم و هیچ چیزی از چشممون دور نمونه.
نقشه شهر زنجان و مکان های دیدنی مشخص شده
دو تا مکانی که سعی می کنیم بازدید ازش رو توی هیچ سفری از دست ندیم بازار و مسجد جامع شهر هست.
می دونستیم که بازار به خاطر روز جمعه تعطیله (البته فرداش هم تعطیل رسمی بود و امکان این که باز هم بازار تعطیل باشه خیلی زیاد بود) و ما هم برای فردا برنامه دیگه ای داشتیم ولی با این حال باز هم به سراغ بازار رفتیم و بازدید ازش رو از دست ندادیم. از اونجایی که همیشه بازارها رو توی شلوغی می دیدیم، فرصت رو غنیمت شمردیم تا یک بار هم بازار رو توی روز تعطیل ببینیم.
بازار زنجان شامل چند رسته ست که از قدیم و ندیم معروفترین رسته بازارش، رسته آهنگرهاست و چاقوی زنجان همیشه معروف و زبانزد خاص و عام بوده و هست. و از زمانی که یادمه همه می گفتن چاقو فقط چاقوی زنجان. چاقوهای زنجان تنوع فراوان دارن و ظرافت، تناسب، شیوه آبکاری و قدرت برش از ویژگیهاشونه.
تیغة این چاقوها معمولاً از جنس فولاد سخته و پس از برش و حرارت دادن در کوره، با مهارت چکشکاری، ساییده و صیقل داده میشن. آستر چاقو از جنس آهن یا برنج هست و رویه شون هم غالباً از شاخ حیوانات، به ویژه شاخ گوزن تهیه میشود. انواع چاقوهای زنجان عبارتند از: چاقوهای مخزنی یا قلمتراش، چاقوهای ضامندار، چاقوهای شکاری، چاقوهای صحرایی، چاقوهای آشپزخانه، دشنه و قداره که هر یک به شکلهای گوناگون تولید میشوند. خلاصه که گذرتون به زنجان افتاد خرید چاقو یادتون نره.
از داخل بازار به چندین سرای مختلف مثل سرای بهجت، ناصری، ملک و ... راه هست ولی چون بسته بود نتونستیم بازدیدی ازش داشته باشیم. معماری بازار زنجان خیلی ساده بود و همون سبک و سیاق قدیمی خودش رو حفظ کرده و مثل بازارهای بعضی از شهرهای دیگه بازسازی یا مرمت نشده بود ولی لطف بازار بودنش رو داشت.
بعد از بازدید از بازار به سراغ مسجد جامع شهر رفتیم. پیدا کردن مسجد جامع یکم طول کشید چرا که یه مسجد دیگه به اسم چهلستون، نزدیک به مسجد جامع وجود داشت که اول اشتباهی به سراغ اون رفتیم ولی بعد از کمی پرس و جو و کوچه پس کوچه کردن بالاخره مسجد رو پیدا کردیم و با این که اعتکاف بود و زمان استراحت روزه داران، با روی گشاده ما رو داخل مسجد راه دادن و اصلاً اذیتمون نکردن.
مسجد جامع زنجان مسجد بزرگ و در عین حال زیبایی بود. این مسجد که به مسجد سید هم معروفه در سال ۱۲۴۲ هـ . ق در دوره قاجاریه، توسط یکی از پسران فتحعلی شاه قاجار به نام عبدالله میرزا که مرید آیتالله سید محمد مجتهد سردانی بود ساخته شده تا مرکز تدریس، اقامه نماز و مراجعات مردمی این مجتهد زنجانی باشه.
با اینکه مسجد توی ایران زیاد دیدم باید بگم هر کدوم زیبایی خودشون رو دارن و کاملا سبک کاشی کاری و آینه کاری و حتی رنگ کاشی ها در هر دوره جالب و متفاوته و هیچ وقت مسجد دیدن لطفشو برام از دست نمی ده.
بعد از اینکه حسابی تو مسجد جامع عکاسی کردیم به سراغ موزه مردان نمکی (عمارت ذوالفقاری رفتیم). این موزه در خیابان زینبیه و نزدیک سبزه میدان (که مسجد جامع قرار داشت) واقع شده. این عمارت مربوط به دوره قاجار هست و بنای فعلی کوچیکتر از بنای اصلی هست چون که قسمت هایی از بنا به خاطر وسیع شدن خیابان از بین رفته است.
داخل عمارت تبدیل به موزه مردان نمکی شده است و به خاطر حفظ مسائل امنیتی به هیچ عنوان اجازه عکاسی داده نمی شه. در حال حاضر سه مومیایی در داخل این موزه هست که از معدن نمک چهرآباد کشف شده اند و قدمت این مومیایی ها به 2400 تا 1500 سال پیش می رسه. مومیایی های این عمارت خیلی کامل بودن و واقعاً شگفت آور بود که بعد از این همه سال انقدر سالم بودن. کاملترین مومیایی این عمارت یه نوجوان 16 ساله است که همراهش لباس، کمربند، کوزه سفالی و ... هم کشف شده.
بعد از بازدید از موزه مردان نمکی به سراغ موزه صنایع دستی (عمارت دارایی) رفتیم که با عمارت ذوالفقاری یک کوچه فاصله داشت. این عمارت هم مربوط به اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بوده و از همون ابتدا به امور مالی اختصاص یافته بود.
پس از بازدید از این دو عمارت به سراغ یکی از معروفترین آثار زنجان رفتیم : موزه رختشویخانه.
برای رفتن به موزه رختشویخانه خیابون زینبیه رو به سمت شرق ادامه دادیم تا به کوچه سعدی وسط رسیدیم. حدفاصل خیابان عدی و داوود قلی یه کوچه ای هست به اسم فرهنگ که موزه داخل اون واقع شده. رختشخویخانه بنایی عام المنفعه و منحصر به فرد در سطح کشور هست که نمونه مشابهی از آن وجود ندارد و به دستور علی اکبر خان توفیقی شهردار زنجان در زمان پهلوی اول توسط دو برادر به نام های مشهدی اکبر (معمار) و مشهدی اسماعیل (بنا) ساخته شده.
دلیل انتخاب مکان این بنا، پایین بودن ارتفاع این محل به منظور جمع آوری هرزآبها و استفاده موثر از آب قنات قلعه چی بوده است. به منظور رعایت بهداشت، حوضچه های خاصی در این بنا تعبیه شده که هر کدام مصرف خاصی داشته اند. استفاده از آب و خدمات رختشخویخانه برای عموم رایگان و ورود آقایان هم ممنوع بوده است.
از صنایع دستی معروف زنجان چاروق رو می شه نام برد. چاروق کفش زنانه ای هست که استفاده از اون جنبه تشریفاتی و تفننی داره و چاروق دوزی یکی از هنرهای اصلی زنجانی هاست. داخل موزه رختشویخانه (مردم شناسی) زنجان یه اتاقی بود که یه پیرمردی داخلش چاروق می دوخت و می فروخت ولی نکته ای که خیلی ارزش داشت مناعت طبعی بود که این آقا داشت، روی کاغذی نوشته بود آموزش چاروق دوزی به صورت رایگان می باشد. واقعاً خیلی حرکت قشنگی بود که می خواست صنعت و فرهنگ شهرشو حفظ کنه.
زنجان صنایع دستی مختلف دیگه ای هم داره مثل منبت کاری، مسگری، گلیم بافی و .... که بعضی از این صنایع در شهرهای دیگه هم دیده می شه. پس از بازدید از موزه ها و از اونجایی که دیگه عصر شده بود و ما هم از صبح مشغول رانندگی و گشت و گذار بودیم و حسابی هم خسته شده بودیم به سمت هتل رفتیم تا استراحت کنیم و برای فردا آماده بشیم.
صبح زود بعد از خوردن صبحانه به سمت شهرستان ماهنشان حرکت کردیم. برنامه امروز ما بازدید از قلعه بهستان و برگشت به سمت تهران قبل از عصر بود تا درگیر شلوغی اتوبان تهران- کرج نشیم. فاصله زنجان تا ماهنشان 103 کیلومتر و حدوداً یکساعت و نیم راهه. برای رفتن به قلعه بهستان باید مسیر اتوبان زنجان تبریز رو رفت تا به نیک پی برسید، از اونجا جاده سمت چپ که برای ماهنشان هست رو ادامه می دین تا 15 کیلومتری ماهنشان، بعد از اونجا به سمت روستای بهستان که تابلو هم دارن می رین.
قبل از رسیدن به قلعه یه تابلویی به اسم دودکش جن توجه ما رو جلب کرد. کنار جاده ایستادیم و ازش عکس گرفتیم. یه مناره خیلی بلندی بود که بالاش شبیه دودکش بود. من اسم این اثر رو خیلی شنیده بودم ولی هیچ وقت عکس درست و حسابی ازش توی اینترنت پیدا نکرده بودم و همه عکس هایی که به اسم دودکش جن بودن متعلق به قلعه بهستان بود و همیشه فکر می کردم اسم دیگه قلعه، دودکش جن باشه. قسمت جالبش اینه که توی سایت گردشگری زنجان هم فقط عکسش هست و هیچ توضیحی راجع بهش نوشته نشده.
دودکش جن که در اصلاح زمین شناسی هودو (Hoodoo) نامیده می شود در حقیقت به نوعی از فرسایش گفته می شود که در اثر آن مناره های طویلی از رسوبات و سنگ ها از لایه های ابتدایی باقی می مانند. هودو ها مناره هایی بلند و نازک بوده که در اثر فرسایش بخش های زیرین حوضه ها و زمین های ناپیوسته بوجود می آیند. هودو ها (دودکش جن) شباهت زیادی به مناره ها دارن ولی مناره ها دارای ضخامتی تقریبا یکسان هستن که از پایین به سمت بالا از آن کاسته می شود درحالیکه هودو ها ضخامت متفاوتی در طول دارند و در گذشته به خاطر باورهای غلط مردم که دلیل ایجاد این ساختارها را به جن ها نسبت می دادن به دودکش جن معروف شده اند.
البته من بعداً متوجه شدم که این ساختارها دقیقاً در قلعه بهستان هم وجود دارند ولی چون کاملا به هم چسبیده هستن متمایز کردنشون سخته ولی اونی که ما تو مسیر دیدیم چون تک بود خیلی توجه مون رو جلب کرد و دقیقا می شد ضخامت متفاوت و بافتشو خیلی بهتر دید. تو روستای وردیج تهران هم نمونه های دودکش جن رو دیدیم ولی به نظر من استقامت دودکش جن های زنجان بهتره.
خلاصه بعد از حدود یک ساعت و نیم به روستای بهستان رسیدیم. همون اول روستا سمت راست یه کوچه هست که سرش مدرسه ست و تابلویی داره به اسم مسجد روستای لیلان. داخل کوچه می پیچین و با گذر از پلی که روی رودخونه هست به بالای قلعه می رسین. (ما اول از مسیر دیگه رفتیم که پایین قلعه بود و چیز زیادی مشخص نبود)
قلعه بهستان یکی از قلعه های تاریخی و مهم شهرستان ماهنشان در استان زنجان هست که به علت شرایط زمانی خاص اون دوره، حاکمان برای دفاع از خود و مردم، اقدام به ساخت این قلعه کرده اند. طبقات بالای قلعه جهت دفاع و طبقات پایینتر محل نگهداری آذوقه مردم مورد بوده. بزرگی قلعه و بافت از جنس خاکش خیلی حائز اهمیته. درسته که این قلعه از جنس خاک سفت و سختی درست شده ولی این که هنوز هم سرپاست از شگفتی هاشه. مثل خیلی جاهای دیگه هیچ خبری از میراث فرهنگی و مراقبت و حفاظتی نبود. حسابی تو دل قلعه گشتیم و لذت بردیم.
کنار قلعه پله هایی بود که به سمت رودخونه می رفت. ما هم به امید اینکه اونجا راهی برای دسترسی به قسمت های پایین قلعه وجود داشته باشه رفتیم ولی هیچ راهی نبود و با تمام تلاشی که کردیم موفق نشدیم که مسیری برای رفتن پیدا کنیم و چندباری هم نزدیک بود از بالا پرت بشیم تو رودخونه، بنابراین از همون دور نگاه کردیم و دوباره برگشتیم بالا. در مجموع فضای کلی قلعه به 3 دسته شامل اتاقها، دالانها و راهپلهها تقسیم می شه.
بعد از بازدید از قلعه به سمت شهر زنجان برگشتیم تا ناهار رو بخوریم و بعد به سمت تهران حرکت کنیم. یکی از جاهایی که توی شهر توجه منو به خودش جلب کرد پل میربهاء الدین بود. از اونجایی که من پل و پنجره و در خیلی دوست دارم نتونستم دیدن این پل رو از دست بدم.
این پل تاریخی که به پل کهنه یا پل اژدهاتو هم معروفه در محور جنوبی حومه شهر بر روی زنجانرود، در مسیر زنجان به کردستان ساخته شده. از نظر قدمت متعلق به اواسط دورة قاجار و به زمان حکومت ناصر الدین شاه قاجار باز می گرده که توسط یکی از متمکنین به نام حاج میرزا بهاء الدین در سال 1312 هـ . ق ساخته شده است.
پل تاریخی میر بهاءالدین کاملاً آجری هست و قدیمی ترین و بزرگترین پل به جای مانده بر روی زنجانرود هست که بیش از یکصد سال قدمت داره. ارتفاع پل در بلندترین نقطه آن از سطح رودخانه حدود 11 متر و دارای سه دهانه با طاق جناغی است. با اینکه ما اردیبهشت ماه اونجا بودیم ولی مسیر رودخونه خشک شده بود و ما نتونستیم به خاطر گل و لای بودن مسیر خیلی جلو بریم.
یه پل قدیمی دیگه هم دارن به اسم پل سردار که عقبتر از این پل هست ولی به همون دلیل بالا نتونستیم ببینیم. برای ناهار کاروانسرای سنگی زنجان رو انتخاب کردیم. این کاروانسرا روبروی راه آهن قرار داره و قدیمی ترین اثر تاریخی شهر به حساب میاد که در حال حاضر سفره خونه سنتی شده ولی همون بافت قدیمی خودشو حفظ کرده و مربوط به دوران صفویان هست و اینطور که گفته می شه جزو همون کاروانسراهای معروفی هست که شاه عباس صفوی دستور ساختنش رو داده.
برای ناهار می خواستیم غذای سنتی زنجان رو بخوریم ولی هر چی پرس و جو کردیم بهمون گفتن که زنجان غذای سنتی نداره ولی منوی کباب های این رستوران برامون جالب بود کباب هاش شامل کباب هاشمی، کباب زنجانی و چند مدل کباب دیگه بود. علاوه بر همه این ها موسیقی زنده آذری هم تو رستوران در حال اجرا بود. ناهار رو خوردیم و بعد از کمی استراحت، به سمت تهران حرکت کردیم.
سفر ما به زنجان کوتاه بود چرا که در برهه زمانی بود که همسرم مجبور بود برای مدتی 5 شنبه ها هم بره سرکار ولی توی همون دو روز هم کلی گشتیم و فقط نتونستیم از غار کتله خور بازدید کنیم. چون خیلی از شهر دور بود و وقتمون اجازه نمی دارد و وقتی توی نقشه دیدیم که به همدان نزدیکه تصمیم گرفتیم بازدید از این غار رو بزاریم برای زمانی که سفری به همدان داشتیم.
نوشتن سفرنامه زنجان رو بعد از سفر بهش شروع کردم ولی هر بار که خواستم کامل کنم برنامه سفر دیگه ای فراهم شد و در نتیجه نگارش نهایی سفرنامه کمی طولانی شد.
توضیحات و نتیجه گیری ها :
ورودی گنبدسلطانیه : 1500 تومن
ورودی موزه مردان نمکی و رختشویخانه و عمارت دارایی : نفری 1500 تومن
مقبره ها ورودی نداشت.
نویسنده :سمانه زارعی