0

صلح امام حسن (علیه السلام) ضامن بقای اسلام

 
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

صلح امام حسن (علیه السلام) ضامن بقای اسلام
جمعه 24 دی 1389  2:26 PM

با توضیحی که ذیلا خواهد آمد مشخص میشود که برای امام حسن(علیه السلام) راهی جز پذیرفتن صلح و کناره‏گیری از حکومت‏باقی نماند،

و به همین جهت‏ با شرایطی که در ذیل خواهید خواند، امام حسن(علیه السلام) پیشنهاد صلح را پذیرفت، و برای مدتی محدود حکومت را به معاویه واگذار فرمود.


با دقت در مواد صلحنامه برای هر خواننده بخوبی روشن می‏شود که :


 

امام (علیه السلام) در این قرارداد هیچ گونه امتیازی به معاویه نداد ...

و حکومت او را به عنوان خلافت و زمامداری بر مسلمانان به رسمیت نشناخته...،

بلکه خلافت را حق مسلم خود دانسته، و بطلان ادعای معاویه را در این باره به اثبات رسانده...

 

 

 


 



متن قرارداد و مواد صلحنامه 

مخفی نماند که روایت کاملی که شامل تمامی مواد قرارداد و صلحنامه باشد ظاهرا به دست نیامده ، و آنچه نقل شده و به طور پراکنده و مختلف در کتابها و روایات آمده ، جمعا از پنج ‏یا شش ماده تجاوز نمی‏کند... و بلکه در پاره‏ای از روایات مانند روایت طبری آمده که معاویه کاغذ سفیدی را مهر و امضا کرد ، و برای امام (علیه السلام) فرستاد و نوشت هر چه می‏خواهی در آن بنویس که مورد قبول من قرار خواهد گرفت (1)...

اما در روایات دیگر به طور پراکنده موادی از قرارداد و صلحنامه ذکر شده که از آن جمله است :

1- حکومت‏ به معاویه واگذار می‏شود بدین شرط که به کتاب خدا و سنت پیغمبر (صلی الله علیه و اله) (2) و سیره خلفای شایسته عمل کند. (3)

2- پس از معاویه حکومت متعلق به حسن است (4) و اگر برای او حادثه‏ای پیش آمد، متعلق به حسین (5).و معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.

3- معاویه باید ناسزا به امیر المؤمنین (علیه السلام) و لعنت‏ بر او را در نمازها ترک کند (6) و علی (علیه السلام) را جز به نیکی یاد ننماید. (7). مردم در هر گوشه از زمینهای خدا -شام یا عراق یا یمن و یا حجاز- باید در امن و امان باشند و سیاه‏پوست و سرخ‏پوست از امنیت‏برخوردار باشند، و معاویه باید لغزشهای آنان را نادیده بگیرد و هیچ کس را بر خطاهای گذشته‏اش مؤاخذه نکند، و مردم عراق را به کینه‏های گذشته نگیرد (8). اصحاب علی (علیه السلام) در هر نقطه‏ای که هستند در امن و امان باشند، و کسی از شیعیان علی مورد آزار واقع نشوند، و یاران علی بر جان و مال و ناموس و فرزندانشان بیمناک نباشند، و کسی ایشان را تعقیب نکند و صدمه‏ای بر آنان وارد نسازد . حق هر حقداری بدو برسد و هر آنچه در دست اصحاب علی (علیه السلام) است از آنان بازگرفته نشود. (9) به قصد جان حسن بن علی و برادرش حسین (علیهم السلام) و هیچ یک از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) توطئه‏ای در نهان و آشکار نشود، و در هیچ یک از سرزمینهای اسلام، ارعاب و تهدیدی نسبت‏به آنان انجام نگیرد. (10)

4- معاویه نه حق دارد خود را امیر المؤمنین بنامد، و نه اینکه شهادتی نزد حسن بن علی اقامه کند... (11)

در اینجا ماده دیگری نیز در برخی از روایات ذکر شده به این مضمون :

بیت المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درهم است مستثنی است و تسلیم حکومت نمی‏شود، و معاویه باید هر سال دو میلیون درهم برای حسن (علیه السلام) بفرستد، و بنی هاشم را از بخششها و هدیه‏ها بر بنی امیه امتیاز دهد، و یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایی که در رکاب امیر المؤمنین در جنگهای جمل و صفین کشته شده‏اند، تقسیم کند، و اینها همه باید از محل خراج دارابجرد (12) تادیه شود. (13) اما برخی از نویسندگان در صحت آن تردید کرده و آن را ساخته و پرداخته دست امویان و عباسیان دانسته‏اند که پیوسته در صدد ضربه‏زدن به مقام و شخصیت‏خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) و بخصوص امام حسن (علیه السلام) بودند

که فرزندانش پیوسته در برابر عباسیان قیام می‏کردند و مزاحم حکومت آنان بودند، و وجود چنین ماده‏ای را در قرارداد صلح مخالف شان و مقام امام حسن(ع)می‏دانند (14) ، و الله اعلم. به هر صورت از ابن قتیبه نقل شده است که در پایان قرارداد، عبد الله بن عامر-فرستاده معاویه-قیود و شروط حسن (علیه السلام) را به همان صورتی که آن حضرت بدو گفته بود برای معاویه نوشت و فرستاد،
و معاویه همه آنها را به خط خود در ورقه‏ای نوشت و مهر کرد، و پیمانهای مؤکد و سوگندهای شدید بر آن افزود، و همه سران شام را بر آن گواه گرفت، و آن را برای نماینده خودعبد الله فرستاد و او آن را به حسن(علیه السلام) تسلیم کرد. (15)


دیگر مورخان، جمله‏ای را که معاویه در پایان قرارداد نوشته و با خدا بر وفای بدان، عهد و میثاق بسته، چنین آورده‏اند: 

و این قرارداد بنا بر صحیحترین روایات، در نیمه جمادی الاولی سال 41 هجری به امضا رسید. (17)

پی‏نوشتها :
1.البته از معاویه و امثال او که پایبند امضا و عهد و پیمان خود نبوده و نیستند این گونه بذل و بخششها و حاتم بخشی‏ها تعجب ندارد، چنانکه پس از ورود به کوفه معلوم شد و با کمال وقاحت و بیشرمی مردم را مخاطب ساخته، گفت: من با شما جنگ نکردم که نماز بخوانید و روزه بگیرید، بلکه من می‏خواستم به حکومت‏برسم و اکنون هر چه را که قبلا تعهد کرده و امضا کرده‏ام زیر پایم گذارده و به هیچ یک از آنها عمل نخواهم کرد.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 8)

2.فتح الباری(شرح صحیح بخاری)بنا بر نقل ابن عقیل در النصایح الکافیه(ص 156، چاپ اول)و بحار الانوار، ج 10، ص 115.

3.تاریخ الخلفاء سیوطی(ص 194)، ابن کثیر(ج 8، ص 41)، الاصابه(ج 2، صص 13-12)، ابن قتیبة(ص 150)، دائرة المعارف فرید وجدی، (ج 3، ص 443 دوم)و مدارک دیگر.

4.ابن المهنا، عمدة الطالب(ص 52).

5.مدائنی بنا بر نقل ابن ابی الحدید در نهج البلاغه(ج 4، ص 8)، بحار الانوار(ج 10، ص 115)و ابن صباغ، الفصول المهمة و مدارک دیگر.

6.اعیان الشیعه، (ج 4، ص 43).

7.ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، (ص 26)و شرح نهج البلاغه(ج 4، ص 15)دیگر مورخان گفته‏اند: «حسن از معاویه خواست که علی را دشنام نگوید، معاویه این را نپذیرفت، ولی قبول کرد که وقتی حسن حاضر است و می‏شنود به علی دشنام داده نشود»ابن اثیر می‏گوید: «سپس به همین نیز وفا نکرد.»

8.مقاتل الطالبیین(ص 26)، شرح نهج البلاغه(ج 4، ص 15)، البحار(ج 10، صص 101 و 115)، دینوری(ص 200)هر قسمتی با عین الفاظ از ماخذ مورد نظر گرفته شده است.

9.فقرات مربوط به امنیت اصحاب و شیعیان علی(ع)را در کتابهای: طبری(ج 6، ص 97)، ابن اثیر(ج 3، ص 166)، مقاتل الطالبیین(ص 26)، شرح النهج(ج 4، ص 15)، بحار(ج 10، ص 115)، علل الشرایع، و النصایح الکافیة(ص 156)می‏توان مطالعه کرد.

10.بحار الانوار(ج 10، ص 115)و النصایح الکافیة(ص 156، ط.ل).

11.این ماده نیز از علل الشرایع صدوق(ره)در بحار الانوار(ج 44، ص 2)نقل شد که از این شرط بخوبی معلوم می‏شود که امام(ع)با گنجاندن این دو شرط به همگان اعلام کرده که حکومت معاویه را به رسمیت نشناخته و به عنوان خلیفه رسول خدا(ص)او را نپذیرفته است...

12.در پاورقی ترجمه صلح الحسن آمده که دارابجرد شهری در فارس و نزدیک به حدود اهواز است.و«جرد»یا«جراد»در فارس قدیم و روسی جدید به معنای‏«شهر»است، بنابراین‏«دارابجرد»یعنی شهر داراب.

13.قسمت اول این ماده در تاریخ طبری(ج 4، ص 122)ذکر شده و قسمتهای دیگر آن از تاریخ ابن کثیر و علل صدوق و غیره روایت‏شده است.

14.یکی از نویسندگان معاصر در این باره می‏نویسد: «این داستان را بدین صورت تاریخ نویسان دوره اموی ساخته‏اند و یا اینکه حقیقت را دگرگون کرده و از خود دروغی بدان افزوده‏اند، کسانی که بیغرضانه در زندگانی حسن بن علی(ع)تتبع کرده‏اند، می‏دانند وی قطع نظر از مقام امامت، که شیعیان او بدان اعتقاد دارند، مردی آراسته به خوی مردمی و اخلاق انسانی بوده است، او هنگامی با معاویه آشتی کرد که دانست درگیری جز ریختن خونهای بسیار و پیروزی نهایی معاویه نتیجه‏ای نخواهد داشت، او سوداگری نبود که بر سر کالایی با خریدار گفتگو کند و چون بازار کالای خود را گرم ببیند بهای آن را بالا ببرد، او آنچنان به خوی و خصلت مردمی آراسته بود که دشمن وی نیز ناگزیر بدان اعتراف می‏کرد.

اگر داستان کاغذ سفید مهردار فرستادن معاویه درست‏باشد، باید گفت که چون امام حسن(ع)شرطهای خود را در آن بر شمرده و به معاویه برگردانده است، معاویه پس از رسیدن به آرزوی نهایی و متارکه جنگ برای آنکه هیچ یک از شرطهای معاهده‏نامه را انجام ندهد، چنین دروغی را ساخته و بر زبانها انداخته است.

شگفت‏تر اینکه طبری صورتی از آشتی‏نامه را نوشته که به ریشخند و افسانه شبیه‏تر است تا به روایت تاریخی تا چه رسد بدانکه بازگوی حقیقتی خارجی باشد.

متاسفانه این آشتی‏نامه مجعول و یا تحریف شده و سندهای ساختگی مانند آن در کتابهای تاریخی درسی کشور ما نیز راه یافته است، و مؤلفان و تاریخ نویسان با خوش‏باوری هر چه تمامتر آن را نوشته‏اند: امام حسن بدان شرط با معاویه بیعت کرد که معاویه پنجهزار هزار هزار درهم موجودی بیت المال کوفه و نیز خراج دارابگرد فارس را بدو دهد، و علی را بر منبرها دشنام ندهند.معاویه شرط آخر را نپذیرفت و مقرر شد که در پیش روی حسن(ع)علی را به زشتی نام نبرند، اما خراج دارابگرد را مردم بصره ضبط کردند و گفتند این مال فیی‏ء ماست.

این تاریخ نویسان خوش‏باور هیچ توجه نکرده‏اند که اگر حسن(ع)این چنین آسان بر سر مال با معاویه آشتی می‏کرد، پیروان وی یا او را زنده نمی‏گذاشتند یا چنان زبان خود را بر او دراز می‏کردند که دیگر نمی‏توانست در شهرهای مسلمان‏نشین این مبلغ را از خزانه شام بخواهد؟مگر معاویه در این باره مضایقتی داشت؟پس آن شرطهای اساسی که آشتی‏نامه بر اساس آن نوشته شده کجاست؟چرا طبری نامی از آنها نبرده است؟

در مقابل این سندهای مجعول، ما چند سند دیگر در دست داریم که پرده از حقیقت‏برمی‏دارد و نشان می‏دهد تاریخ نویسان عصر اموی و عباسی هر جا واقعه‏ای را به سود خاندان پیغمبر دیده‏اند در آن دست‏برده‏اند.نوشته بلاذری که مقدم بر طبری است، درست‏تر به نظر می‏رسد...»

ایشان سپس متن قرارداد(و یا به قول ایشان آشتی‏نامه)را از قول بلاذری(انساب الاشراف)و به دنبال آن طبق روایت ابن حجر عسقلانی در(الصواعق المحرقه)نقل کرده که از ماده مزبور اثری در آن نیست.

نگارنده گوید: مذاکره سلیمان بن صرد خزاعی با آن حضرت نیز که در روایت‏سید مرتضی در تنزیه الانبیاء آمده، و در صفحات آینده خواهید خواند، می‏تواند نظر نویسنده معاصر را تایید کند، که در قرارداد صلح نامی از پول و حقوق مستمری نبوده است، آنجا که سلیمان بن صرد به امام(ع)اعتراض کرده که چرا با این وضع صلح را پذیرفتی، و چرا برای خود حقی و مالی در صلحنامه مقرر نکردی، گوید: ثم لم تاخذ لنفسک ثقة فی العقد، و لا حظا من العطیة...!

و همچنین روایت‏شیخ مفید(ره)که در آن نیز ذکری از جیره ماهیانه و پول و مال نشده و برای اطلاع بیشتر می‏توانید به ارشاد(مترجم)(ج 2، ص 10)مراجعه نمایید.

15.الامامة و السیاسة، ص 200.

16.بحار الانوار، ج 44، صص 49-48.

17.ترجمه صلح الحسن، ص 384.

«به عهد و میثاق خدایی و به هر آنچه خداوند مردم را بر وفای بدان مجبور ساخته، در ذمه معاویة بن ابی سفیان است که به مواد این قرارداد عمل کند»(16)

 

ادامه دارد ...

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها