0

گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام

 
amuzesh2005
amuzesh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 6524
محل سکونت : آذربایجانشرقی

پاسخ به:گذرى بر زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام
جمعه 24 دی 1389  2:14 PM

سخنرانى امام حسن علیه السلام بعد از شهادت پدر

هنگامى كه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) از دنيا رفتند، امام حسن (عليه السلام ) براى مردم خطبه خوانده و حق خود (يعنى حقوق رهبرى ) را براى مردم بيان نمودند،

ياران پدرشان با آن حضرت بيعت كردند بر اين اساس كه هركه با ايشان مى جنگد، بجنگند و با هر كه با حضرت در صلح هست، در صلح باشند.


((ابواسحاق سبيعي)) و ديگران نقل كرده اند:

در صبح آن شبى كه اميرمؤ منان على ( عليه السلام ) از دنيا رفتند ،

حضرت امام حسن مجتبی (عليه السلام ) براى اصحاب سخنرانى نمودند،

پس از حمد و ثناى الهى و درود فرستادن بر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمودند:

شب گذشته مردى از ميان شما رفت كه پيشينيان در كردار نيك ، از او پيشى نگرفتند و آيندگان در رفتار، به او نخواهند رسيد،

او همواره همراه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) با دشمنان جنگيد وبا نثار جانش از حريم پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفاع نمود،

رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هنگام روانه كردن او به سوى جبهه ها، پرچم خود را به ایشان مى دادند،

جبرئيل در جانب راست او و ميكائيل در جانب چپ، آن حضرت را درميان مى گرفتند،

ازجبهه برنمى گشت تاخداوند، فتح و پيروزى را به دست او ايجادكند.

در همان شبى كه عيسى بن مريم (عليه السلام ) به سوى آسمان عروج كرد و حضرت يوشع بن نون وصىّ موسى (عليه السلام ) وفات يافت، ایشان از دنيا رفتند.

از مال دنيا جز هفتصد درهم باقى نگذاردند، اين هفتصد درهم از جيره اى بود كه از حق بيت المال خود زياد آمده و مى خواستند با آن خادمى براى خانواده خویش خريدارى نمایند،

در اين هنگام گريه گلوى امام حسن علیه السلام را گرفت و گريه كرده و همه حاضران با ایشان به گريه افتادند.

سپس حضرت امام حسن عليه السلام فرمودند:

من پسر بشير (مژده دهنده ، يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هستم ،

من پسر نذير (هشدار دهنده يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هستم ، 

من پسر كسى هستم كه به اذن خدا مردم را به سوى خدا دعوت مى كرد، من پسر چراغ تابناك هدايت هستم ، 

من از خاندانى هستم كه خداي تعالي، پليدى و ناپاكى را از آنان دور ساخت و آنان را به طور كامل پاكيزه نمود. 1

من ازخاندانى هستم كه خدا دوستى به آنان را در قرآنش واجب كرده و فرموده است :

( ... قلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْلَهُ فِيها حُسْناً ... ) 2

(( اى پيامبر! بگو من پاداشى براى رسالت نمى خواهم ، مگر دوستى در حق خويشاوندان و هركه نيكى كند، بر نيكى او بيفزاييم ))

 

منظور از ((حسنه )) (نيكى ) در اين آيه ، دوستى ما خاندان است و سپس (سخنرانى را به پايان رسانده ) و نشستند .

.....................................................

1.   چنانكه در آيه 33 سوره احزاب به اين مطلب تصريح شده است .

2.    سوره شورى ، آيه 23.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها